دادستان ديوان «ايالات متحده» در يكى از مقالات خود مىگويد: «اساسىترين اختلافات، ميان قانون و مذهب قرار دارد. در غرب حتى در آن كشورهايى كه عقيده محكمى به جدايى مذهب از سياست ندارند، سيستم قانونى را يك موضوع دنيوى مىدانند، كه در آن مقتضيات وقت رُل بزرگى بازى مىكند، البته نفوذهاى مذهبى در تشكيل قوانين خيلى مؤثر و قوى بودهاند.
قانون عبرانى «پنتاتوك» كه پنج كتاب اول تورات است، تعليمات مسيح و قوانين كليسايى، هر كدام كمكى به فكر قانونى ما كردهاند، در ازمنه پيش غير معمول و غير عادى نبود كه سياستمداران با نفوذ؛ قضات و قانونگذاران را از ميان مشايخ كليسا انتخاب كنند؛ ولى با همه اينها، قانون باز به صورت يك امر دنيوى باقى مانده است.
مجالس مقنّنه براى وضع قانون، و دادگاهها براى اجراى آن به وجود آمده است، و اينها تأسيسات اين جهان به شمار مىآيند كه با دولت سرو كار دارند و مسئول آن مىباشند، نه با كليسا و مذهب، از اين رو قانون ما در آمريكا تكاليف مذهبى معين نمىكند؛ بلكه در حقيقت هشيارانه آن را حذف مىكند، (ملتهاى اسلامى و زمامدارانشان كه دچار تقليد كوركورانهاند عبرت بگيرند).
قانون در آمريكا فقط يك تماس محدودى با اجراى وظايف اخلاقى دارد، در حقيقت يك شخص آمريكايى در همان حال كه ممكن است يك فرد مطيع قانون باشد، ممكن است يك فرد پست و فاسدى هم از حيث اخلاق باشد؛ ولى بر عكس آن در قوانين اسلامى سرچشمه و منبع قانون، اراده خداست.
اين قانون و اين اراده الهى تمام مؤمنين را جامعه واحدى مىشناسد، گرچه از قبايل و عشاير گوناگون تشكيل يافته و در مواضع و محلهاى دور و مجزّاى از يك ديگر واقع شده باشند. در اينجا مذهب نيروى صحيح و سالم، سوق دهنده جماعت مىباشد، نه مليّت و حدود جغرافيايى. در اينجا خود دولت هم مطيع و فرمانبردار قرآن است، و مجالى براى قانون گذارى ديگرى باقى نمىگذارد، چه رسد به آنكه اجازه انتقاد و شقاق و نفاق بدهد.
به نظر مؤمنِ به اسلام، اين جهان مانند دهليزى است به جهان ديگر، كه جهان بهتر باشد، و قرآن قواعد و قوانين و طرز سلوك افراد را نسبت به يك ديگر و نسبت به اجتماع آنها معين مىكند، تا آن تحوّل سالم را از اين عالم به عالم ديگر تأمين نمايد» .
منبع : پایگاه عرفان