دين به منزله روح اجتماع است، هرگاه اين روح از كالبد اجتماع رخت بربست، شيرازه زندگى معنوى و مادى از هم مىپاشد، و در آن هنگام جامعه مرده است. به عنوان مثال: كالبد اجتماع غرب، پس از عصر رنسانس، به خاطر علل و عواملى از معنويات دورى جست، و امروز به خاطر كمبود ايمان و نداشتن قواعد و قوانين الهى، سخت دچار بدبختىهاى فراوان و مفاسد خانمان برانداز شده است.
زد و خوردى كه ميان علم و دين صورت گرفت، شكاف بزرگى در روح بشر قرن بيستم به جا گذاشت. توسعه مادى، انقباض روحى و امكان شقاق و اختلاف، خطرى به اندازه خطر بمب اتم به وجود آورد .
لا اباليگرى و درندگى در غرب به اوج شدت رسيده است. جنايت در سرزمينهاى اروپايى و آمريكايى سرعت روز افزون دارد، كه اين همه محصول دينگريزى و عدم گرايش به مذهب آسمانى مىباشد.
منبع : پایگاه عرفان