چنان كه در سطور گذشته ملاحظه كرديد، انسان غربى از اوضاع زمان، زمانى كه آن را با استفاده غلط از تمدن بىروح و بىمعناى خود آميخته، زبان به اعتراض و شكايت گشوده و به شدت اظهار خستگى و دلتنگى كرده است؛ زيرا در سايه اين تمدن، كه رنگى از معنويت ندارد و بويى از قوانين عالى الهى نبرده است، ضعيفان را مىكشد و ملتهاى زيادى را اسير مىكند و از قتل و غارت و وحشيگرى هراسى به خود راه نمىدهد. فقط گاهى به عنوان صلح و آرامش، آتشبس چند ساعتهاى را مىپذيرد، تا قواى فرسوده خود را تجديد كرده و به تهاجمهاى خود ادامه دهد. البته اين برنامههاى غير طبيعى و غير انسانى، خسته كننده، و زجر دهنده روح و روان است؛ ولى در عين اين اظهارات و دلتنگىها، دست از مرام كثيف خود برنمىدارد، آنچنان كه انسان حس مىكند اين اعترافات هم پردهاى از مكارى و حيلهگرى انسان غربى است.
منبع : پایگاه عرفان