كشورهاى ديگر اسلامى نيز، در چنان غفلت سنگين و خواب شيطانى به سر مىبردند كه دولت و ملت عثمانى از مصاديق بارز آن بود. قرن نوزده ميلادى قرن طلايى صنايع و اختراعات بود؛ ولى ايران كه يكى از كشورهاى بزرگ مسلمان نشين بود، در آن دوران گرفتار كشمكشهاى داخلى و زد و خوردهاى ملوك الطوايفى بود.
زمامداران چنان در خواب خرگوشى فرو رفته بودند كه از حوادث اطراف خود بىخبر بودند و حتى لحظهاى به فكر ترقى و رشد جامعه اسلامى نبودند.
در همين ايران مسلماننشين، در دوران حكومت فتحعليشاه قاجار، ناپلئون كه در صدد تسخير «هند» بود و مىخواست آن كشور زرخيز را از چنگال كمپانى انگليس بيرون بكشد، نامهاى براى جلب قلوب دولت و ملت ايران به زمامدار قاجار نوشت، در تمام دربار شاه يك نفر پيدا نشد تا نامه ناپلئون را ترجمه كند و از دادن نامه به كنسولگرى و اعضاء بيگانه، روى مصالحى خوددارى كردند؛ ناچار نامه را به بغداد به كنسولگرى ايران فرستادند تا برخى از اعضاء آن كه به زبان فرانسه آشنايى داشتند ترجمه كنند .
آيا اين دولت و ملتش در هنگام خواب سنگين و قانع بودن به برنامههاى اوليه و شهوتپرستى، و بيدارى كامل اروپا مىتوانست با ادامه بىخبرى و سستى استقلال سياسى، فرهنگى، اقتصادى و فكرى خود را حفظ كند؟!
منبع : پایگاه عرفان