بزرگان از پروردگار عالم پيوسته تقاضا مىكنند كه «هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين». قرآن مجيد نمونه هم در اينباره معرفى مىكند. يكى از عاقلان برجستهاى كه در مسأله ازدواج پناه به خدا برد و همسر خود را از خدا خواست و بچههايش را از خدا طلب كرد و پروردگار بزرگ عالم هم دعايش را مستجاب كرد همسر عمران و مادر حضرت مريم بود:
«اذ قالت امراة عمران».
قرآن در اينجا هم از زن و هم از شوهر او نام مىبرد. با راهنمايى حضرت موسى بن جعفر، عليه السلام، معلوم مىشود كه عمران قبل از ازدواجش اين زن را از پروردگار عالم درخواست كرده و دعا كرده بود كه خدايا، همسرى نصيب من كن و حاصل اين ازدواج را براى ما مايه روشنى قلب و شادى دل قرار بده! خداوند هم اين زن با كرامت و اين خانم بزرگوار با عفت با ايمان پاكدامن اهل توحيد را نصيب او فرمود.
چيزى از عروسى اين دو نگذشته بود كه اين خانم حامله شد. خانمى كه شايد سنش به بيست نرسيده و از عروسىاش شايد يك سال نگذشته بود، وقتى متوجه شد حامله است، با خداى خود كلماتى گفت كه نشان مىدهد اين خانم جوان چقدر با معرفت و با كرامت و فهميده و عقل بوده است:
«إذ قالت امرأة عمران رب إنى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى إنك أنت السميع العليم. فلما وضعتها قالت رب إنى وضعتها أنثى و اللّه أعلم بما وضعت و ليس الذكر كالانثى و إنى سميتها مريم و إنى أعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم».
ياد كنيد هنگامى كه همسر عمران گفت: پروردگارا، براى تو نذر كردم كه آنچه را در شكم خود دارم براى خدمت خانه تو از ولايت و سرپرستى من آزاد باشد. بنابراين، از من بپذير؛ يقينا تو شنوا و دانايى. زمانى كه او را زاييد گفت: پروردگارا، من او را دختر زاييدم. و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود؛ و آن پسر كه زاييدن او را آرزو داشت، در كرامت، عظمت، ارزش و شخصيت مانند اين دختر نيست؛ پس در مقام نامگذارىاش گفت: البته من نامش را «مريم» نهادم، و او و فرزندانش را از خطرات مهلك و وسوسههاى بنيان برانداز شيطان رانده شده به پناه تو مىآورم.
همين قسمت آيه چقدر مطلب در خود جاى داده است! خداوند مىگويد: اين خانم به درگاه من دعا كرد و گفت: خدايا، عهد مىكنم، نذر مىكنم، تعهد مىكنم كه فرزندى را كه در شكم خود دارم، از خدمت به خودم و خانوادهام آزاد كنم تا اين فرزند فقط و فقط در راه خدمت به تو قرار بگيرد:
«رب إنى نذرت لك ما فى بطنى محررا».
خدايا، نذر كردم كارى به كار اين بچه نداشته باشم و وقت او را در خدمت خانه و خانوادهام هدر نكنم، بلكه او را به تو واگذار كنم تا خدمتگزار دين تو باشد و خدمتگزار بيت المقدس شود؛ اين نذر و عهد من است، اما خدايا، اين كار من زمانى ارزش پيدا مىكند كه آن را از من بپذيرى:
«فتقبل منى».
خدايا، اين فرزند را به تو واگذار كردم. تو هم از من قبول فرما.
در اين قسمت از آيه، توحيد و عشق به عبادت خدا موج مىزند. در حقيقت، او به خدا مىگويد: من اين كار را براى رضايت تو انجام مىدهم، تو هم آن را از من بپذير!
«فلما وضعتها قالت رب إنى وضعتها أنثى».
وقتى بچه به دنيا آمد و او دانست كه فرزندش دختر است گفت:
خدايا، من همه آرزويم اين بود كه اين بچه پسر باشد تا او را در راه تو قرار دهم، اما فرزندم دختر است، حال چه كنم؟ خداوند مىفرمايد:
«قالت رب إنى وضعتها أنثى و اللّه أعلم بما وضعت و ليس الذكر كالانثى».
خودم اين بچه را دختر قرار دادم. مىدانستم اين بچه دختر است و دختر به دنيا مىآيد، اما اين دختر به هيچوجه قابل مقايسه با پسر نيست. اين دختر وضع ديگرى دارد و سرمايه ديگرى است كه ميليونها پسر به گرد پاى او نخواهند رسيد:
«و إنى سميتها مريم».
همسر عمران گفت: حالا كه دختر زاييدم، نام او را مريم گذاشتم:
«و إنى أعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم».
خدايا، من كه قدرت ندارم امانت تو را حفظ كنم. من در اين دنياى فاسد و پر فتنه، اين دختر و هرچه از نسل او تا قيامت به دنيا مىآيد را از شر شيطان رجيم در پناه تو قرار مىدهم.
اين نمونه يك مادر واقعى است. اگر چنين زنى نصيب انسان شود كه اينقدر بيدار و بينا باشد و فتنههاى شيطان را بشناسد و فساد زمان را درك كند، دنيا و آخرت انسان و سعادت اولاد او تامين شده است. چنين زنى مىفهمد چه خبر است و براى سلامت بچهاش چه بايد بكند. او فرزندش را به خدا واگذار مىكند و مىگويد:
«أعيذها بك».
خدايا، فرزند خود را به تو سپردم، اى پناه پناه آوران! آيا مىشود انسان چيزى را به پناه خدا بدهد و او روى برگرداند و بگويد: من نمىتوانم او را در پناه خودم بگيرم؟ آن هم خدايى كه قدرت بىنهايت است؟
منبع : پایگاه عرفان