مدت خلافت امير المؤمنين كمتر از پنج سال بود. ايشان حقوقى براى اين كار برنداشت و زندگى خود را از راه فروش محصول چند درخت خرما كه به دست خود در مدينه كاشته بود اداره مىكرد. چون حضرت در كوفه زندگى مىكرد، عدهاى خرماى اين درختها را مىفروختند و پولش را در كيسهاى مىريختند و به كوفه مىفرستادند. حضرت، در حقيقت، خرج سال خود را با اين مبلغ تنظيم مىكرد و مثلا مىديد تا آخر سال تنها دوبار مىتواند پيراهن بخرد يا گوشت تهيه كند. خرج زندگى را با اين پول ميزان مىكرد تا بدهكار هم نشود.
اصلا، يعنى چه كه انسان بدهكار باشد؟ نمىدانم برخى افراد چگونه فكر مىكنند يا چه مىكنند كه به همه عالم بدهكار مىشوند: به اداره ماليات، به شهربانى، به بازار، به بانك، به شركتى در بندر عباس يا خرمشهر؟ مگر چه خبر است كه خودشان را با زنجير به همه جا بستهاند و خود را اينطور اسير كردهاند؟
منبع : پایگاه عرفان