37- 38 سال پيش از اين، فردى در تهران زندگى مىكرد كه در قرائت قرآن حرف اول را مىزد. يكبار كه او را در جلسهاى ديدم آياتى از قرآن را تلاوت كرد و اين قدر زيبا خواند كه همه را تحت تاثير قرار داد.
مدتى بعد از آن جلسه هم در تصادف بسيار سختى مجروح شد و از همان جراحات از دنيا رفت. با همه نعمتى كه خدا در تلاوت قرآن به او داده بود، با خوانندههاى زن راديو در ارتباط بود و در مشروب خوردن هم حرف اول را مىزد! اين در حالى است كه در روايات آمده است:
- عن على بن عندليب بن موسى، عن اسماعيل بن سليمان، عن أنس بن مالك قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله: «ان فى جهنم لواديا يستغيث منه أهل النار، كل يوم سبعين ألف مرة و فى ذلك الوادى بيت من نار، و فى ذلك البيت جب من النار و فى ذلك الجب تابوت من النار، و فى ذلك التابوت حية لها ألف رأس، فى كل رأس الف فم، فى كل فم عشرة آلاف ناب، و كل ناب ألف ذراع، قال أنس قلت: يا رسول اللّه، لمن يكون هذا العذاب؟ قال: لشراب الخمر من حملة القرآن».
- و قال صلى اللّه عليه و آله لاهل الشام: «و اللّه الذى بعثنى بالحق، من كان فى قلبه آية من القرآن، ثم صب عليه الخمر، يأتى كل حرف يوم القيامة فيخاصمه بين يدى اللّه عز و جل، و من كان له القرآن خصما، كان اللّه له خصما، و من كان اللّه له خصما، كان هو فى النار».
چنانكه ملاحظه مىشود در اين روايات شديدترين عذابها براى قارى شرابخوار قرار داده شده است، زيرا قرآن بايد در انسان اثر بگذارد و او را بسازد. كسى كه از قرآن تاثير نمىپذيرد و رشد نمىكند مانند درخت خشكى است كه از آب و آفتاب و زمين حاصلى نمىدهد و مستحق بريدن و سوختن است.
با توجه به فهم چنين نكاتى است كه پدر فهميده به پسر خود سفارش كرد كه تنها به خوانده قرآن بسنده مكن، بلكه قرآن را آنگونه بخوان كه بر پيغمبر نازل شد. آن پسر هم كه 12 سال در دانشگاه آكسفورد درس خوانده بود و انسان اهل فهمى بود سخن پدر را به گوش جان شنيد و در زمره كسانى قرار گرفت كه با شنيدن آيات قرآن دريايى از اشك در پس پردههاى چشمش گرد مىآمد و چنان اشك مىريخت كه صفحات مصحف شريفش را خيس مىكرد. آن قرآن اكنون بر سر قبر ايشان قرار دارد و در حجله مزارش آن را گذاردهاند.
او ابياتى هم درباره ابى عبد اللّه سروده و با اينكه زبان فارسى را خوب نمىدانسته خوب از عهده برآمده است. از جمله اين بيت را از او در خاطر دارم:
موج خون او چمن ايجاد كرد |
تا قيامت قطع استبداد كرد. |
|
آرى، اهل عقل، يعنى آنان كه قرآن را مىشنوند و به فكر فرومىروند، در پى يافتن اين حقيقتاند كه كلمات قرآن بر قلبى كه بر آن نازل شدهاند چه تاثيرى كردهاند و آيا اين حقايق با فطرت انسان سازگارى دارند يا خير؟ اگر به اين حقايق عمل كنم چه مىشود و اگر عمل نكنيم، چه خللى در زندگيمان پيدا مىشود؟ همين فكرها و انديشهها و تاملهاست كه حق بودن قرآن را نشان مىدهند و انسان را در زمره اولو الالباب قرار مىدهند:
«أفمن يعلم أنما انزل اليك من ربك الحق كمن هو أعمى انما يتذكر اولو الالباب».
در انتها، به روايت پر قيمتى هم اشاره كنم كه در دفتر پيشين درباره آن به تفصيل سخن به ميان آمده است و آن اينكه در كتاب شريف اصول كافى از امام صادق، عليه السلام، نقل شده است:
«العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان». [
عقل سبب شده است انسان خدا را بندگى كند و به جاى شرارت و حيوانصفتى عبد اللّه بشود و از راه بندگى به بهشت برسد.
ايها الناس جهان جاى تن آسانى نيست |
مرد دانا به جهان داشتن ارزانى نيست |
|
خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر |
حيوان را خبر از عالم انسانى نيست |
|
روى اگر چند پريچهر و زيبا باشد |
نتوان ديد در آئينه كه نورانى نيست |
|
عالم و عابد و صوفى همه طفلان رهند |
مرد اگر هست به جز عالم ربانى نيست |
|
خانه پر گندم و يك جو نفرستاده به گور |
غم مرگت چو غم مرگ زمستانى نيست |
|
يا رب از نيست به هست آمده لطف توئيم |
آنچه هست از نظر لطف تو پنهانى نيست. |
|
منبع : پایگاه عرفان