استخوانهاى آبگوشت خانه خود را برداريم و جلوى سگهاى گرسنه بياندازيم، اين را خدا دوست دارد. خدا به استخوان كار ندارد، به آن سگ نيز كارى ندارد، به اين عمل ارزشى عنايت دارد.
به مستحق پولى بده، سلامى كنى، احوالى از او بپرسى. كسى كه در خيابان دارد مىرود، چهرهاش گرفته است، بايستى و سلام كنى و مشكل او را حل كنى.
ممكن است عصبانى باشد و بگويد: به تو چه؟ بگوييم: چون من ممكن است از دستم بر آيد كه غصّه تو را برطرف كنم.
يا شما مردان! طورى به خانه برويد كه وقتى در مىزنيد و در را باز مىكنند، وارد خانه مىشويد، خانواده شما را ببينند، لذت ببرند، نمىخواهد چيزى در دست شما باشد، البته اگر باشد، چه بهتر، اما با حالى وارد خانه شويد كه وقتى همسر و فرزند، شما را ببينند، لذت ببرند. اين را خدا خوشش مىآيد. براى شما عبادت است و ثواب صدقه در راه خدا را دارد.
شما خانمها! وقتى شوهر شما در مىزند و وارد مىشود، هر شب قبل از آمدن همسر، لباس خود را عوض كنيد، خود را آرايش كنيد تا وقتى شوهر شما وارد مىشود، خوشحال شود. با اين كار، خدا گناهان شما را مىبخشد.
اين حرفهايى است كه دين ما زده است. اسراف نيست. نه اين كه هر شب قيافه بگيرى كه: ديگر از ما گذشته است و ما ديگر عروس و داماد داريم، اينها همه حالات شيطانى، خلاف خدا و دين ماست.
منبع : پایگاه عرفان