فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

تعدد زوجات از نگاه قرآن (2)

تعدد زوجات از نگاه قرآن (2)

 عوامل خيانت‌

خلقت و طبيعت بر پايه عدالت و حكمت رحمت بنا شده، خيانت و بى‌وفائى، زورگوئى و سلطه طلبى را در نهاد مرد نگذاشته‌اند، عوامل خيانت را محيطهاى اجتماعى در مرد به وجود مى‌آورد، نه خلقت و طبيعت سخن پرفسور اشميد آلمانى نسبت به جنس مرد ابداً سخن درستى نيست آنجا كه مى‌گويد: «در طول تاريخ مرد هميشه خيانت كار بوده و زن دنباله رو خيانت، حتى در قرون وسطى نيز برابر شواهد موجود 90 درصد از جوانان به دفعات رفيقه عوض مى‌كردند و 50 درصد از مردان زن‌دار به همسرانشان خيانت مى‌ورزيدند.

رابرت كينزى محقق معروف آمريكائى در گزارشش كه به كينزى راپورت مشهور شده نوشته است: مردان و زنان آمريكائى در بى‌وفائى و خيانت دست ساير ملل دنيا را از پشت بسته‌اند، كينزى در بخش ديگر گزارشش آورده است: زن برخلاف مرد از تنوع جوئى در عشق و لذت بيزار است، به همين دليل بعضى اوقات از رفتار مرد سر درنمى‌آورد، ولى مرد تنوع جوئى را نوعى ماجراجوئى تلقى مى‌كند، آسان از راه بدر مى‌رود و به نظر او آنچه مهم است لذت جسمى است نه لذت عاطفى و روحى، تظاهر به تماس عاطفى و روحى در مرد تا وقتى است كه فرصتى براى درك لذت جسمى پيش نيامده است، روزى پزشك مشهورى به من گفت: «پوليگام» بدون مرد «تنوع دوستى و تعدد خواهى» و «منوگام» بودن زن «انحصارخواهى و يكهشناسى» يك امر بديهى است، زيرا در مرد ميليونها سلول «اسپرم» توليد مى‌شود، در حالى كه زن در دوران آمادگى جز يك تخم از تخمدان توليد نمى‌كند صرف نظر از فرضيه كينزى بد نيست از خودمان بپرسيم آيا وفادار بودن براى مرد مشكل است؟

هانرى دومنترلان فرانسوى در پاسخ اين سئوال نوشته است: وفادار بودن براى مرد مشكل نيست بلكه غير ممكن است، يك زن براى يك مرد آفريده شده است و يك مرد براى زندگى و همه زنها، مرد اگر به تاريكى مى‌پرد و به زنش خيانت مى‌كند تقصير خودش نيست تقصير خلقت و طبيعت است كه همه عوامل خيانت را در او به وجود آورده است!!

اين است نظريات آنان كه در كلاس زندگى ژست معلمى و پرفسورى گرفته، و در صدد هماهنگ كردن بشريت با اوهامات و خيالات خود هستند.

متفكر شهيد استاد مطهرى مى‌گويد: به عقيده ما اين توصيف از طبيعت مرد به هيچ وجه صحيح نيست، الهام بخش اين مفكران در اين عقيده اوضاع خاص محيط اجتماعى آنان بوده نه طبيعت واقعى مرد.

البته ما مدعى نيستيم كه زن و مرد از لحاظ زيست شناسى و روانشناسى وضع مشابهى دارند برعكس معتقديم زيست شناسى و روانشناسى مرد و زن متفاوت است و خلقت از اين تفاوت هدف داشته است، و به همين جهت نبايد تساوى حقوق انسانى زن و مرد را بهانه براى تشابه و يك نواختى حقوق آنان قرار داد، از نظر روحيه تك همسرى نيز قطعاً زن و مرد روحيه‌هاى متفاوتى دارند.

زن طبعاً تك شوهر است، چند شوهرى بر ضد روحيه اوست، نوعى تمنيات زن از شوهر با چند شوهرى سازگار نيست، اما مرد طبعاً تك همسر نيست به اين معنى كه چند زنى بر ضد روحيه او نيست، چند زنى با نوع تمنياتى كه مرد از وجود زن دارد ناسازگار نيست. ما با آن عقيده كه روحيه مرد با تك همسرى ناسازگار است مخالفيم، ما منكر اين نظر هستيم كه مى‌گويد علاقه مرد به تنوع‌ اصلاح ناپذير است، ما اين عقيده مخالفيم كه وفادارى براى مرد غير ممكن است و يك زن براى يك مرد آفريده شده و يك مرد براى همه زنها.

به عقيده ما عوامل خيانت را محيطهاى اجتماعى در مرد به وجود آورد نه خلقت و طبيعت، مسئول خيانت مرد خلقت نيست، محيط اجتماعى است، عوامل خيانت را محيطى به وجود مى‌آورد كه از يك طرف زن را تشويق مى‌كند تمام فنون اغوا و انحراف را براى مرد بيگانه به كار ببرد، هزار و يك نيرنگ براى از راه بيرون رفتن او بسازد و از طرف ديگر به بهانه اين كه يگانه صورت قانونى ازدواج تك‌همسرى است، صدها هزار بلكه ميليون‌ها زن آماده و نيازمند به ازدواج را از حق زناشوئى محروم مى‌كند و آنان را براى اغواى مرد روانه‌ى اجتماع مى‌سازد.

در مشرق اسلامى پيش از آن كه آداب و رسوم غربى رايج گردد 90 درصد مردان، تك‌همسرى واقعى بودند، نه بيش از يك زن شرعى داشتند و نا با رفيقه و معشوقه سرگرم بودند، زوجيت اختصاصى به مفهوم واقعى كلمه بر اكثريت قريب به اتفاق خانواده‌هاى اسلامى حكمفرما بود.

چند همسرى عامل نجات تك‌همسرى‌

تعجب مى‌كنيد اگر بگويم تعدد زوجات در مشرق اسلامى مهم‌ترين عامل نجات تك‌همسرى بود، آرى مجاز بودن تعدد زوجات بزرگ‌ترين عامل نجات تك‌همسرى است، به اين معنى كه در شرايطى كه موجبات تعدد زوجات پيدا مى‌شود، و عدد زنان نيازمند به ازدواج از مردان نيازمند به ازدواج فزونى مى‌گيرد، اگر حق تأهل اين عده زنان به رسميت شناخته نشود، و به مردانى كه واجد شرايط اخلاقى و مالى و جسمى هستند اجازه‌ى چند همسرى داده نشود، رفيقه‌بازى و معشوقه‌گيرى ريشه تك‌همسرى واقعى را مى‌خشكاند.

در مشرق اسلامى از طرفى تعدد زوجات مجاز بود، و از طرف ديگر اين همه مهيّجات و محركات اغواكننده نبود، لهذا تك‌همسرى واقعى بر اكثريت خانواده‌ها حكمفرما بود و كار معشوقه‌بازى مردان به آنجا نكشيد كه كم‌كم برايش فلسفه بسازند و بگويند آفرينش مرد چند همسرى است و تك‌همسرى براى مرد جزو ممتنعات و محالات جهان است.

ممكن است بپرسيد: بنا به عقيده‌ى اين دانشمندان كه از نظر قانون طبيعت مرد را چند همسرى مى‌دانند و از نظر قانون اجتماع تعدد زوجات را محكوم مى‌كنند تكليف مرد در ميان اين دوتا قانون چه مى‌شود؟

تكليف مرد در مكتب اين آقايان واضح است: مرد بايد قانوناً تك همسر باشد و عملًا چند همسر، يك زن شرعى و قانونى بيشتر نداشته باشد، اما معشوقه و رفيقه هر چه دلش بخواهد مانعى ندارد، به عقيده‌ى اين آقايان رفيقه‌گيرى و معشوقه بازى حق طبيعى و مسلم مشروع مرد است!! و بسنده كردن مرد در همه‌ى عمر به يك زن نوعى «نامردى» است.

آن دو راهى كه بشر به سر آن قرار گرفته اين نيست كه از ميان تك همسرى و چند همسرى كدام يك را انتخاب كند، مسأله‌اى كه از اين لحاظ براى بشر مطرح است اين است كه به واسطه‌ى ضرورت‌هاى اجتماعى، مخصوصاً فزونى نسبى عده‌زنان نيازمند به ازدواج بر مردان نيازمند، تك‌همسرى مطلق عملًا در خطر افتاده است، تك همسرى مطلق كه شامل تمام خانواده بشود افسانه‌اى بيش نيست، يكى از دو راه در پيش است: يا رسميت يافتن تعدد زوجات، و يا رواج‌ معشوقه بازى، به عبارت ديگر يا چند همسر شدن معدودى از مردان متأهل كه حتماً از ده درصد تجاوز نخواهد كرد، و يا باز گذاشتن راه معشوقهبازى، و چون در صورت دوم هر معشوقه‌اى مى‌تواند با چندين مرد ارتباط داشته باشد، اكثريت قريب به اتفاق مردان متأهل، عملًاچند همسر خواهند بود.

آرى اين است صورت صحيح طرح مسأله چند همسرى، اما مبلغان شيوه‌هاى غربى حاضر نيستند صورت صحيح مسأله را طرح كنند، حاضر نيستند حقيقت را آشكارا بگويند، آنان واقعاً مدافع مترس بازى و معشوقهگيرى هستند، زن شرعى و قانونى را سربار و مزاحم مى‌دانند و يكى‌اش را هم زياد مى‌دانند چه رسد به دو زن و سه زن و چهار زن، لذت را در آزادى از قيود ازدواج مى‌شناسند، اما در گفته‌هاى خود براى ساده‌دلان چنين وانمود مى‌كنند كه ما مدافع تك همسرى هستيم، با لحنى معصومانه مى‌گويند ما طرفدار آنيم كه مرد تك همسر و با وفا باشد نه چند همسر و بى‌وفا.

نتيجه‌ى نهائى بحث‌

روشن شد كه تعدد زوجات ناشى از يك مشكل اجتماعى است نه طبيعت ذاتى مرد، بديهى است كه اگر در اجتماع مشكل فزونى نسبى عدد زنان نيازمند بر مردان نيازمند وجود نداشته باشد تعدد زوجات از ميان خواهد رفت و يا بسيار كم خواهد شد و اگر بخواهيم در چنين شرايطى «بر فرض چنين شرايطى وجود پيدا كند» كه زنى بى‌شوهر نماند تعدد زوجات نه كافى است و نه صحيح، براى اين منظور چند چيز ديگر لازم است: اول عدالت اجتماعى و كار و درآمد كافى براى هر مرد نيازمند به ازدواج تا بتواند به تشكيل كانون خانوادگى اقدام نمايد، دوم آزادى اراده و اختيار همسر براى زن كه از طرف پدر يا برادر يا شخص ديگر اجباراً به عقد يك مرد زن‌دار پول‌دار در آورده نشود، بديهى است كه اگر زن آزاد و مختار باشد و امكان همسرى با يك مرد مجرد برايش فراهم باشد هرگز زن مرد زن‌دار نخواهد شد و سر هوو نخواهد رفت اين اولياء زن هستند كه به طمع پول، دختر يا خواهر خود را به مردان زن‌دار پولدار مى‌فروشند. سوم اين كه عوامل تحريك و تهييج و اغوا و خانه خراب‌كن اينقدر زياد نباشد، عوامل اغوا زنان شوهردار را از خانه‌ى شوهر به خانه‌ى بيگانه مى‌كشد چه رسد به زنان بى‌شوهر.

اجتماع اگر سر اصلاح دارد و طرفدار نجات تك همسرى واقعى است بايد در راه برقرارى اين سه عامل بكوشد وگرنه منع قانونى تعدد زوجات جز اين كه راه فحشا را باز كند اثر ديگرى ندارد.

يقيناً اگر عدد زنان نيازمند بر مردان نيازمند فزونى داشته باشد «كه معمولًا در همه‌ى زمان‌ها اينگونه بوده» منع تعدد زوجات خيانت به بشريت است، زيرا تنها پايمال كردن حقوق زن در ميان نيست، اگر مطلب به پايمال شدن حقوق عده‌اى از زنان ختم مى‌شد باز قابل تحمل بود، بحرانى كه از اين راه عارض اجتماع مى‌شود از هر بحران ديگر خطرناك‌تر است، هم چنان كه خانواده از هر كانون ديگر مقدس‌تر است. زيرا آن كه از حق طبيعى خود محروم مى‌ماند يك موجود زنده است، با همه عكس‌العمل‌هائى كه يك موجود زنده در محروميت‌ها نشان مى‌دهد.

يك انسان است با همه‌ى عوارض روانى و عقده‌هاى روحى در زمينه‌ى ناكامى‌ها، زن است با همه‌ى نيرنگ‌هاى زنانه، دختر حواست با قدرت كامل آدم‌فريبى.

او گندم و جو نيست كه زائد بر مصرف را به دريا بريزند، يا در انبارى براى روز مبادا ذخيره كنند، خانه و اتاق نيست كه اگر مورد احتياج نبود قفلى بر آن بزنند، آرى او يك موجود زنده است، يك انسان است، يك زن است، نيروى شگرف خود را ظاهر خواهد كرد و دمار از روزگار اجتماع بر خواهد آورد او خواهد گفت:

سخن درست بگويم نمى‌توانم ديد‌

كه مى‌خورند حريفان و من نظاره كنم ججهمين «نمى‌توانم ديد» كارها خواهد كرد، خانه‌ها و خانواده‌ها ويران خواهد ساخت، عقده‌ها و كينه‌ها به وجود خواهد آورد، واى به حال بشر آن گاه كه غريزه و عقده دست به دست هم بدهند. زنان محروم از خانواده نهايت كوشش را براى اغواى مرد كه قدمش در هيچ جا اين اندازه لرزان و لغزان نيست به كار خواهند برد و بديهى است كه «چو گِل بسيار شد پيلان بلغزند» و متأسفانه از اين گل مقدار كمى هم براى لغزيدن اين پيل كافى است.

آيا مطلب به همين جا خاتمه پيدا مى‌كند؟ نه نوبت به زنان خانه‌دار مى‌رسد، زنانى كه شوهران خود را در حال خيانت مى‌بينند، آن‌ها هم به فكر انتقام و خيانت مى‌افتند، آنان هم در خيانت دنباله‌رو مرد مى‌شود، نتيجه‌ى نهائى چه خواهد بود؟

نتيجه‌ى نهائى در گزارشى كه به كنيزى راپورث مشهور شده ضمن يك جمله خلاصه شده است:

مردان و زنان آمريكائى در بى‌وفائى و خيانت دست ساير ملل دنيا را از پشت بسته‌اند!!

ملاحظه مى‌فرمائيد كه تنها با فساد و انحراف مرد خاتمه نمى‌يابد، شعله‌ى اين آتش در نهايت امر دامن زنان خانه‌دار را هم مى‌گيرد. «1» در هر صورت معلوم شد كه تعدد زوجات اختراع اسلام نيست، اسلام اين مسئله را از نظر تعداد محدود نمود، و براى آن شرايط حكيمانه و عادلانه‌اى وضع كرد، و با تجويز اين مسئله فقط تا چهار زن به شرط رعايت عدالت هم زنان آماده‌ى ازدواج افزون از مردان را از محروميت نجات داد، و هم دامن تك همسرى را از آلوده شدن به خيانت حفظ كرد، و زمينه‌ى شيوع فساد و خيانت را در مردان و زنان بى‌همسر و در مردان و زنان همسردار از ميان برداشت، متأسفانه يا به اين مسئله عمل نمى‌شود، و يا اگر عمل مى‌شود گاهى عدالت مراعات نمى‌گردد، و اين عمل نشدن يا رعايت نكردن عدالت هم موجب گسترش فساد و فحشا شده، و هم زمينه‌ى ستم به زن با عدم رعايت عدالت فراهم گرديده، ولى بايد دانست كه منع قانون تعدد زوجات خيانت به بشريت، و عدم رعايت عدالت در صورت انجام آن ظلم قابل كيفر به انسانيت است.

شرايط دو همسرى تا چهار همسرى را به صورتى كه فرهنگ پاك اسلام مطرح كرده است مى‌توانيد در كتاب‌هاى روائى و فقهى ببينيد و اغلب مسائل‌ مربوط به زن و شوهر و فرزندان و حقوق همه‌ى آنان بر يكديگر را مى‌توانيد در كتاب نظام خانواده در اسلام اينجانب كه داراى سى بحث و در حدود ششصد صفحه است و تا كنون بيست و هفت بار به زبان فارسى و چند به بار به هفت زبان معروف دنيا ترجمه شده است ملاحظه كنيد، تا پاسخ هر نوع اشكال و ايراد غير منطقى دشمنان و بى‌خبران را دريافت نمائيد.

 

پی نوشت :

 

______________________________
(1)- نظام حقوق زن در اسلام 314.

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از:

کتاب: تفسیر حکیم جلد هشتم 

نوشتهاستاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
  • عدالت
  • زن
  • ازداج موفق
  • ازدواچ
  • مرد
  • کنیز
  • تعدد زوجات از نگاه قرآن
  • تعدد زوجات
  • نگاه قرآن
  • عدالت با زن
  • 1
    100% (نفر 1)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    علمداری حضرت عباس علیه السلام
    سیرى در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
    رخدادهای بد به خیر و صلاح انسانهاست؟
    محمد حنفيه از مختار كمك مى خواهد
    راهکارهای معرفت امام سجاد (علیه السلام)
    آینده تابناک
    دوران کودکی امام حسین(ع)
    ناپديد شدن ذوالجناح‏
    الگویی برای پیروزی
    بهداشت در صحیفه سجادیه

    بیشترین بازدید این مجموعه

    علل و عوامل پایداری در دین
    هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
    مال حلال و حرام در قرآن و روايات‏
    ماوراى هفت آسمان‏
    اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
    آثار ایمان به خدا در زندگی
    گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
    سوره ای از قران جهت عشق و محبت
    کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
    متن دعای معراج + ترجمه

     
    نظرات کاربر

    بنده خدا
    سلام خدا پدر و مادرت رو وبیامرزه که حرف حساب می زنی دمت گرم...
    پاسخ
    0     0
    3 ارديبهشت 1401 ساعت 10:07 بعد از ظهر
    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^