خداشناسى از راه طبيعت
اين نكته بسيار مهم را بايد توجّه كرد كه عجز واصفان از وصف حضرتش به هيچ عنوان نمىتواند ملاك توقّف ما از انديشه و تفكّر در حقايق توحيديّه باشد، به اين معنا كه بگوييم: چون زبان پرقدرت واصفان از وصفش عاجز است ما را نمىرسد كه در آن عرصه حاضر شويم؛ ما بايد به تماشاى آثار، براى توجّه به وجود او بسنده كنيم؛ كه اين برنامه را خود حضرت او در قرآن مجيد نپسنديده و به قول فيلسوف بزرگ شهيد مطهّرى در مقدّمه جلد پنجم «روش رئاليسم»:
«مىگويند: قرآن راه شناخت خداوند را منحصراً مطالعه طبيعت با روش حسّى دانسته است. شكّى نيست كه قرآن به مطالعه حسّى طبيعت دعوت مىكند و اصرار فراوانى هم روى اين موضوع دارد، ولى آيا قرآن، مطالعه طبيعت را براى حلّ تمام مسائلى كه خود طرح كرده است كافى مىداند؟!
در قرآن مسائلى از اين قبيل مطرح شده است:
ليْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ»
هيچ چيزى مانند او نيست.
وَللّهِ الْمَثَلُ الْأعْلى»
وصفات برتر و والا ويژه خداست.
لِلّهِ الْأسْماءُ الْحُسْنى»
و نيكوترين نامها [به لحاظ معانى] ويژه خداست.
الْمَلِكُ القُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبّارُ»
همان فرمانرواى پاك، سالم از هر عيب و نقص، ايمنى بخش، چيره و مسلط، شكستناپذير، جبران كننده.
فأيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه»
پس به هر كجا رو كنيد آن جا روى خداست.
وَهُوَ مَعَكُمْ أيْنَما كُنْتُمْ»
و او با شماست هرجا كه باشيد.
اينها همه مسائلى است مربوط به آن سوى مرز؛ چگونه ما از راه طبيعتشناسى به معرفت اين مسائل نايل مىگرديم! طبيعتشناسى قطعاً و مسلّماً ما را به علم و قدرت و حكمت آفريننده جهان آگاه مىكند، امّا در همين جهت نيز حدّ اكثر اين است كه ما را واقف مىسازد به اين كه آفريننده جهان، به كارهايى كه در طبيعت انجام مىدهد آگاه است و بر آنها تواناست، ولى قرآن در اين جهت نيز معرفتى بالاتر از ما مىخواهد و آن اين كه: او بر همه چيز بلا استثنا آگاه است و بر همه چيز بلا استثنا تواناست. چگونه از راه مطالعه در مخلوقات كه به هر حال محدودند، به علم نامتناهى و قدرت نامتناهى واقف مىشويم؟
حقيقت اين است كه مطالعه طبيعت ما را تا مرز ماوراى طبيعت رهبرى مىكند.
اين راه، جادهاى است كه تا مرز ماوراى طبيعت كشيده شده است و در آن جا پايان مىيابد و فقط نشانى مبهم از ماوراى طبيعت مىدهد.
يعنى حدّ اكثر، اثر مطالعه طبيعت اين است كه بر ما روشن مىكند طبيعت مسخّر و مقهور قوّه يا قوّههاى مدير و مدبّر و شاعر است، اما اين كه خود آن قوّه از جايى آمده يا نه، آيا ازلى و ابدى است، آيا واحد است يا كثير، بسيط است يا متجزّى، جامع همه صفات كمال است يانه، علم و قدرتش متناهى است يا نامتناهى، آيا قدّوس و در حدّ اعلاى تنزيه است و هرگونه نقص از او مسلوب است يا نه، آيا به هر طرف كه برويم و به هر سو كه بنگريم به طرف خدا رفتهايم و به سوى او نگريستهايم، آيا او اوّل همه و آخر همه است؟ و امثال اينها ...
اينها و مانند اينها كه در قرآن مطرح است، پرسشهايى است كه پاسخ آنها را، مطالعه در طبيعت نمىدهد، پس يا بايد بگوييم: بشر راهى به درك و معرفت اين گونه مسائل ندارد و صرفاً بايد در برابر اينها كوركورانه معتقد باشد و يا اگر راهى هست آن راه، غير راه دقّت و مطالعه در طبيعت است.
قرآن اينها را به عنوان يك سلسله درسها القا كرده و از طرف ديگر به تدبّر و تفكّر در آيات قرآنى امر كرده است و از طرفى هم مطالعه طبيعت براى حلّ اين معمّاها كافى نيست، پس ناچار راهى ديگر براى فهم اين سلسله مسائل هست كه مورد تأييد قرآن است». «1»
منبع : پایگاه عرفان