مسلک بابیگری در قرن سیزدهم قمری (نوزدهم میلادی) توسط فردی به نام سید علی محمد پدید آمد. وی در اول محرم سال 1235 یا 1236 (1820 میلادی) در شیراز متولد شد و در بیست و هفتم شعبان سال 1266 در تبریز به جرم ارتداد به دار آویخته شد.
بابیه او را «حضرت اعلی » و «نقطه اولی » لقب داده اند. وی تحصیل ابتدایی و آموزش اندکی عربی را در شیراز گذراند. سپس پنج سال در بوشهر اقامت گزید و به تجارت- که پیشه پدری او بود- اشتغال داشت. در همان ایام که نوجوانی بیش نبود، دست به کارهای غیر متعارف می زد و به اوراد و طلسمات که حرفه رمالان و افسونگران بود. سخت علاقه مند بود. در هوای بسیار گرم تابستان بوشهر هنگام بلندی آفتاب، بر بالای بام می ایستاد و برای تسخیر آفتاب اوراد می خواند و حرکات مرتاضان هندی را تقلید می کرد.
پس از بازگشت از بوشهر به شیراز، کار و کسب را رها کرد و برای کسب علم و سیر و سیاحت رهسپار عراق و حجاز گردید و در کربلا در سلک شاگردان سید محمد کاظم رشتی (1203- 1259 ق) در آمد. سید کاظم رشتی که از شاگردان شیخ احمد احسایی بود درباره ائمه طاهرین علیهم السلام افکار و عقاید غلو آمیزی داشت و آنان را مظاهر تجسم یافته خدا یا خدایان مجسم می انگاشت و می گفت باید در هر زمانی یک نفر میان امام زمان (عج) و مردم باب و واسطه فیض روحانی باشد. این گونه عقاید توجه سید علی محمد را به خود جلب کرد، و از مریدان خاص وی گردید، و از همانجا بود که فکر دعوی با بیت در ذهن او راه یافت.
پس از فوت سید کاظم رشتی، در سال 1260 ق سید علی محمد نخست ادعای ذکریت و بعد ادعای بابیت (یعنی باب علوم و معارف خدا و راه اتصال به مهدی موعود «عج » ) و سپس ادعای مهدویت نمود و به تدریج ادعای ثبوت و شارعیت کرد و مدعی وحی و دین جدید گردید، و بالاخره این ادعا را به ادعای نهایی ربوبیت و حلول الوهیت در خود پایان داد.
سرگذشت سید باب پس از دعوی بابیت
در آغاز امر هیجده تن از شاگردان سید کاظم رشتی که نزد بابیان به حروف حی (ح 8، ی 10) مشهورند به باب ایمان آوردند، و هر کدام در نقطه ای به تبلیغ مسلک بابیگری پرداخته، جمعی را به آیین او در آوردند. خود باب نیز از عراق به مکه رفت و در آنجا دعوی مهدویت خود را آشکار ساخت. سپس به بوشهر بازگشت و در آنجا اقامت گزید. فعالیت بابیان، علمای شیعه و نیز حکومت قاجار را نگران ساخت. از این رو به دستور حکمران فارس، باب را از بوشهر به شیراز منتقل کردند، ولی او دست از فعالیتهای تبلیغی خود برنداشت، لذا به دستور حاکم شیراز مجلس مناظره ای بین او و علمای شیعه ترتیب داده شد، و او از عقاید خود اظهار ندامت کرد. وی را به مسجد بردند و او در جمع مردم دعاوی خود را تکذیب و استغفار کرد.
اما پس از چندی بار دیگر همان ادعا را تکرار و تبلیغ می کرد. از این رو، او را دستگیر و زندانی کردند، و پس از مدتی از شیراز به اصفهان منتقل گردید و از آنجا وی را به آذربایجان بردند و در قلعه چهریق- نزدیک ماکو- زندانی کردند (1263 ق) . سپس از آنجا وی را به تبریز بردند و در حضور ناصر الدین میرزا (ولیعهد ناصر الدین شاه) در مجلس علما محاکمه کردند و سرانجام به جرم ارتداد از دین و افساد در میان مؤمنین به دار آویخته شد (1266 ق) .
تالیفات باب
نخستین تالیف وی کتابی است در تفسیر سوره یوسف که بابیان آن را «قیوم الاسماء» می خوانند. از دیگر کتابهای مشهور او مجموعه الواح وی خطاب به علما و سلاطین و کتاب صحیفه بین الحرمین است که بین مکه و مدینه نوشته شده است. «بیان » ، مشهورترین کتاب او به عربی و فارسی است. سبک تالیف او مخلوطی از عربی و فارسی است، و عربی نویسی او غالبا نویسی او غالبا با موازین نحو و دستور زبان مطابقت ندارد. نزد با بیان این کتاب به صورت کتاب وحی و شریعت و احکام آسمانی تلقی می شود.
در باب چهارم از واحد ششم کتاب بیان آمده است: در چهار منطقه نباید کسی جز بابی وجود داشته باشد: در فارس، خراسان، آذربایجان و مازندران.
در باب هیجدهم از واحد هفتم آمده است: اگر کسی دیگری را محزون سازد، واجب است که نوزده مثقال طلا به او بدهد. و اگر ندارد. نوزده مثقال نقره بدهد.
در باب پانزدهم از واحد هشتم آمده است: بر هر کس از پیروان باب واجب است که برای طلب اولاد ازدواج کند، اما اگر زن کسی باردار نشد، حلال است برای حامله شدن او از یکی از برادران بابی خود یاری بگیرد، نه از غیر بابی.
در باب چهارم از واحد هشتم آمده است: هر چیزی بهترین آن متعلق به نقطه (یعنی خود باب) و متوسط آن متعلق به حروف حی (هیجده تن یاران باب) بوده و پست ترین آن برای بقیه مردم است.
میرزا حسینعلی بهاء و مسلک بهائیه
میرزا حسینعلی در سال 1233 ق در دهکده ای از توابع نور مازندران متولد شد و در حوالی سال 1310 ق در عکا در اثر بیماری درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
تحصیلات مقدماتی و خواندن و نوشتن و مقداری عربی را- طبق سنت رایج زمان- آموخت. سپس به خدمت دولت در سمت منشیگری و دیوان در آمد، و پس از چندی به حلقات درویشان پیوست و مانند آنها زلف و گیسوی بلند گذاشت و لباس قلندری بر تن کرد.
با ظهور غوغای باب، میرزا حسینعلی و برادر ناتنی اش یحیی صبح ازل و تنی چند از خاندانش به باب پیوستند، و پس از اعدام باب، یحیی صبح ازل دعوی جانشینی او را کرد. میرزا حسینعلی در آغاز تسلیم او شد. اما پس از مدتی، رقابت با برادر را آغاز کرد و نخست ادعای «من یظهره اللهی » - که در سخنان باب آمده بود کرد و به تدریج بر ادعاهای خود افزود تا به ادعای رسالت و شارعیت و حلول خدا در او رسید و خود را الهیکل الاعلی نامید (انا الهیکل الاعلی) و مدعی شد که سید علی محمد باب زمینه ساز و مبشر ظهور وی بوده است.
سفارتخانه های خارجی- خصوص روس- با صراحت از برادرش حمایت می کردند و دولت را از تصمیم شدید علیه آنها تهدید می کردند.
سرانجام با فشار علمای اسلامی و مسلمانان، حکومت وقت مجبور شد در سال 1269 ق آن دو را با جمعی از پیروان آنها به بغداد تبعید کند. عراق در آن زمان- به سان بسیاری از مناطق اسلامی- تحت حکومت مرکزی عثمانی اداره می شد. پس از مدتی که کشمکش میان دو برادر بر سر رهبری با بیان و درگیری طرفداران آنان بالا گرفته بود، دولت عثمانی هر دو را به دادگاه کشاند، و دادگاه حکم تبعید آن دو را دو نقطه دور دست و جدا از هم صادر کرد، از این رو، یحیی صبح ازل با خاندان و پیروانش به قبرس و حسینعلی بهاء و طرفدارانش به عکا در سرزمین فلسطین اسکان داده شدند، ولی تکفیر و تبلیغ علیه یکدیگر را هرگز رها نکردند.
در این ایام بود که اطرافیان صبح ازل به فرقه «ازلیه » و پیروان میرزا حسینعلی به فرقه «بهائیه » نامیده شدند و آنهایی که به این دو برادر ملحق نشدند، به نام قبلی «بابی » باقی ماندند.
سرانجام در این کشمکش میرزا حسینعلی که بیشتر مورد حمایت ایادی استعمار بود غلبه یافت و ازلیه به دست فراموشی سپرده شدند.
عباس افندی و شوقی افندی
پس از مرگ میرزا حسینعلی همه چیز راه فراموشی و سکوت پیش گرفت. بابی ها کم کم محو و فراموش می شدند، و بهایی ها در حالت صبر و انتظار به سر می بردند، تا اینکه پسر ارشد میرزا حسینعلی به نام عباس افندی که عبد البهاء لقب گرفت، به تجدید آن پرداخت. وی در سال 1844 م. متولد و در سال 1921 م. در گذشت.
عباس افندی در محیط حکومت عثمانی و داخل ایران مجالی برای فعالیت خود نمی یافت. بدین جهت در سال 1911 م. به اروپا مسافرت کرد و به جای روسیه با انگلستان و سپس آمریکا رابطه ویژه ای برقرار کرد، و در جریان جنگ جهانی اول (1914) خدمات زیادی برای انگلستان انجام داد، و پس از پایان یافتن جنگ، به پاس این خدمات، طی مراسمی لقب سر (Sir) و نشان نایت هود (Knight Hood) که بزرگترین نشان خدمتگزاری به انگلیس است، به وی اعطا شد. بدین صورت بهائیگری به عنوان ستون پنجم و یکی از ابزار سیاست استعماری انگلیس- و نیز آمریکا- مبدل شد.
از پیروان عباس افندی به «بابیه بهائیه عباسیه » تعبیر می شود.
پس از مرگ عبد البهاء، رهبری بهائیان به دست شوقی افندی- نوه دختری میرزا حسینعلی- افتاد که تا سال 1957 م. ادامه یافت. پس از مرگ او، گروه نه نفری بیت العدل- که مرکز آن در حیفای اسراییل قرار دارد- بهائیان و بهائیگری را اداره می کند، هر چند در واقع دستهای مرموز استعمار دست اندرکاران بهائیت اند.
نوشته های میرزا حسینعلی
در میان نوشته هایی که از پراکنده گویی های میرزا حسینعلی بهاء جمع آوری شده، دو اثر از دیدگاه بهاییان به گونه ای به عنوان کتاب شریعت و وحی تلقی می شود: یکی کتاب «ایقان » به زبان فارسی است که به گمان آنان در بغداد بر او وحی شده است، و دیگری کتاب «اقدس » به زبان عربی مخلوط و دست و پا شکسته که می پندارند در عکابر او نازل شده است (و یا خود که تجسمی از خداوند بود بر خود نازل نمود!) .
مکاتیب یا نوشته های دیگر بی محتوا به نامهای کلمات مکنونه، هفت وادی، کتاب مبین، سؤال و جواب و امثال آن نیز به او نسبت داده شده است.
دعوی الوهیت میرزا حسینعلی
در کتاب اقدس (ص 1) خود را منبع وحی و تجلی خدا معرفی کرده، مدعی می شود که خداوند خلقت و تدبیر جهان را به او سپرده است. و در کتاب مبین (ص 229) می گوید: لا اله الا انا المسجون الفرید!و در کتاب ایام تسعه (ص 50) درباره روز تولد خود می گوید: «فیا حبذا هذا الفجر الذی فیه ولد من لم یلد و لم یولد» !و در کتاب ادعیه محبوب (ص 123) بهائیان در دعای سحر می خوانند: الهی تو را به حق ریش جنبانت قسم می دهم. . . !
در یکی از قصاید میرزا حسینعلی آمده است:
کل الالوه من رشح امری تالهت
و کل الربوب من طفح حکمی تربت
ادعای نسخ شریعت اسلام
عقیده عمومی بهائیان این است که با ظهور باب و بهاء شریعت اسلام الغا گردید و دوره رسالت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله سپری شده است، و این دوره، دوران زمامداری جمال اقدس الهی و آیین اوست، ولی بعد از او نیز خداوند بارها بر زمین هبوط و تجلی خواهد کرد، به اعتقاد آنان پس از حضرت محمد صلی الله علیه و آله نخست باب و پس از او حسینعلی بهاء به عنوان ظهور الهی به عالم آمدند و لا اقل تا هزار سال دیگر ظهور الهی در عالم نخواهد بود.
عبادت و احکام در مسلک بهائیه
1- نماز در آیین بهایی نه رکعت است که به صورت انفرادی در صبح و ظهر و شام بر هر بالغی واجب است. و قبله آنها شهر عکاست که قبر میرزا حسینعلی بهاء در آن واقع شده است. برای نماز وضو نیز لازم است، ولی اگر کسی آب برای وضو نداشته باشد، به جای وضو پنج بار می گوید: «بسم الله الاطهر الاطهر» . و جز در نماز میت، نماز جماعت ندارند.
2- روزه آنان یک ماه به مقدار نوزده روز است، زیرا در اصطلاح آنان هر ماه نوزده روز و هر سال نوزده ماه دارد و مجموع ایام سال 361 روز است. آخرین روز ماه روزه آنها مصادف با عید نوروز است.
3- حج آنها زیارت خانه ای است که در شیراز که سید علی محمد باب در آن متولد شده، یا خانه ای که میرزا حسین علی بهاء الله در مدت اقامت خود در عراق در آن زندگی می کرد، و برای آن وقت خاصی مقرر نشده است.
4- هر مرد فقط می تواند یک زن داشته باشد، در کتاب اقدس ازدواج با دو زن با رعایت عدالت جایز دانسته شده است. ولی عبد البهاء در تفسیر آن گفته است چون شرط عدالت هیچ گاه تحقق نمی یابد، پس در واقع در ازدواج تعدد راه ندارد. و ازدواج با زن پدر حرام است و با دختر و خواهر و سایر اقربا جایز است.
5-تمام اشیا پاک است، حتی امثال بول و غائط و سگ و خوک و. . .
6- در آیین بهائیت سهم ارث پسر و دختر مساوی است، چنانکه سن بلوغ آنها هم یکسان است (یعنی پانزده سالگی) .
7- مراکز مهم اجتماعات رسمی آنها یکی «حظیرة القدس » (در عشق آباد) و دیگری «مشرق الاذکار» در نزدیک شیکاگو (آمریکا) است. (1)
پی نوشت:
1- در تنظیم این درس از کتابهای زیر استفاده شده است:
دایرة المعارف تشیع، ج 3، ص 4- 5، ابطال تحلیلی بابیگری، بهایی گری، قادیانیگری، ص 40- 85، ذیل الملل و النحل، ص 41- 56، تاریخ الفرق الاسلامیة، ص 217- 222، شیخیگری، بابیگری.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه