به امام سجّاد عليه السّلام «ذو الثّفنات» (صاحب پينه هاى زانو) مى گفتند، زيرا «ثفنات» جمع «ثفنه» به معنى زانو است، و سجدههاى طولانى امام سجّاد عليه السّلام روى زانوانش اثر عميق كرده بود.
زهرى [دانشمند معروف عصر آن حضرت] مى گويد: «در ميان بنى هاشم، شخصى را برتر از امام سجّاد عليه السّلام نديدم». امام باقر عليه السّلام فرمود:
«پدرم امام سجّاد عليه السّلام در يك روز، هزار ركعت نماز مى خواند»
روايت شده: آن حضرت، داراى پانصد درخت خرما بود، در كنار هر درختى، دو ركعت نماز مى خواند، [و بر اثر اندام لاغرى كه داشت] باد آن حضرت را مانند خوشه گندم حركت مى داد، و هرگاه وضو مى گرفت، رنگش زرد مى شد. خانواده اش به او مى گفتند: «اين چه حالى است كه هنگام وضو بر تو عارض مى شود؟».
در پاسخ مى فرمود:
أ تدرون بين يدى من اريد ان اقوم
«آيا مى دانيد كه در پيشگاه چه كسى مىخواهم بايستم؟!»
ابن عايشه مى گويد: هنگامى كه امام سجّاد عليه السّلام از دنيا رفت، مردم مدينه مى گفتند: «از وقتى كه على بن الحسين عليه السّلام از دنيا رفته، صدقه پنهانى از ميان رفته است» هنگامى كه آن بزرگوار از دنيا رفت و بدنش را براى غسل، برهنه نمودند، پينه ها و خراشهائى را در پشتش مشاهده نمودند، گفته شد اين خراشها نشانه چيست؟ جواب دادند: اين خراشها، نشانه آن است كه آن حضرت شبها انبانهاى پر از آرد را به دوش مى كشيد و پنهانى آن را به خانه هاى مستمندان مدينه مى برده است، و مى فرمود:
انّ صدقة السّرّ تطفى غضب الرّبّ
«همانا انفاق پنهانى، خشم خدا را خاموش مى كند».
علىّ بن ابراهيم از پدرش نقل مى كند كه گفت: «امام سجّاد عليه السّلام پياده از مدينه به مكّه براى انجام حجّ رفت، و اين پيادهروى بيست شبانه روز به طول انجاميد». زرارة بن اعين [فقيه و دانشمند بزرگ از شاگردان امام صادق عليه السلام] مى گويد: شنيده شد در مدينه پرسنده اى در نيمه هاى شب مى گفت:
اين الزّاهدون فى الدّنيا، الرّاغبون فى الآخرة
«كجايند پارسايان دنيا، مشتاقان آخرت؟».
هاتفى از جانب قبرستان بقيع، كه صدايش شنيده مى شد، ولى خودش ديده نمى شد، جواب داد: ذاك علىّ بن عليه السّلام «اين پارسا، امام سجّاد عليه السّلام است.». در كتاب تذكره سبط بن جوزى، ازعايشه نقل شده كه گفت: «على بن الحسين عليه السّلام را ديدم، پيشانى بر سنگ نهاده و به سجده افتاده، و در سجده مى گويد:
عبيدك بفنائك، مسكينك بفنائك، فقيرك بفنائك
«بنده كوچك تو در آستانه تو است، بيچاره درگاه تو، در آستانه تو است، فقير درگاهت در آستانه تو است».
و من هرگاه در هنگام اندوه و سختى، اين دعا را خواندم، خداوند غم و اندوه مرا برطرف نمود.طاووس يمانى مى گويد: شبى در گوشه مسجد الحرام (كنار كعبه) بودم، ناگاه امام سجّاد عليه السّلام وارد شد و مشغول عبادت گرديد، من با خود گفتم اين شخص، مرد صالحى از خاندان نبوّت است، بايد دعايش را بشنوم، شنيدم مى گفت:
عبدك بفنائك، مسكينك بفنائك، فقيرك بفنائك
«بنده تو در آستانه تو است، مسكين تو در پيشگاه تو است، فقير درگاهت در آستانه تو است».
هيچگاه اين دعا را در سختىها نخواندم، مگر اينكه اندوهم برطرف شد.
منبع: نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام، شیخ عباس قمی , ص: 155
منبع : اهلبیت