4. بر فرض صحت روايات «اسم ابيه...»متن آنها قابل توجيه است.
نكته قابل توجه در فهم اين روايات، آن است بر فرض صحت روايات «اسم ابيه كاسم ابي»، بايد كلمات مطرح شده در روايت را با دقت مورد بررسي قرار دهيم:
- مراد از « اسم ابيه» كنيه امام حسين عليه السلام است
علامه كنجي شافعي مي گويد: مراد از «ابيه»، كنيه امام حسين عليه السلام است و رسول خدا صلي الله عليه وآله اين كنيه را اسم پدر حضرت مهدي عليه السلام قرار داده است تا بفهماند كه حضرت مهدي از نسل امام حسين است نه از نسل امام حسن (عليهما السلام).
از آنجايي كه كتاب علامه كنجي در دسترس ما نيست، كلام ايشان را از كتاب هاي علامه عيسي اربلي و علامه مجلسي (كه آنها از كتاب كفاية الطالب ص 485، علامه كنجي نقل كرده) مي آوريم:
ِ وَإِنْ صَحَّ فَمَعْنَاهُ وَاسْمُ أَبِيهِ اسْمَ أَبِي أَيِ الْحُسَيْنُ وَكُنْيَتُهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فَجَعْلُ الْكُنْيَةِ اسْماً كِنَايَةٌ عَنْ أَنَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ دُونَ الْحَسَن .(1)
اگر اين جمله «اسم ابيه اسم ابي» در روايت صحيح باشد، معنايش اين است كه مراد از آن، كنيه حسين بن علي است؛ زيرا كنيه حسين، ابو عبد الله است، و رسول خدا كنيه او را براي پدر مهدي اسم قرار داده است. اين كار رسول خدا، كنايه از اين است كه مهدي از نسل حسين است نه از نسل حسن.
ابن طلحه شافعي نيز در پاسخ به اشكال ابن تيميه، روايت را همين گونه تأويل كرده است:
فالجواب: لا بد قبل الشروع في تفصيل الجواب من بيان أمرين يبتني عليهما الغرض:
الأول: إنه سايغ شائع في لسان العرب إطلاق لفظة «الأب» علي «الجد الأعلي» وقد نطق القرآن الكريم بذلك فقال «ملة أبيكم إبراهيم» (حج/78) وقال تعالي حكاية عن يوسف «واتبعت ملة آبائي إبراهيم وإسحاق» (يوسف/38) ونطق به النبي وحكاه عن جبرئيل في حديث الإسراء أنه قال: قلت: من هذا؟ قال: أبوك إبراهيم. فعلم أن لفظة الأب تطلق علي الجد وإن علا، فهذا أحد الأمرين.
والأمر الثاني: إن لفظة «الاسم» تطلق علي «الكنية» وعلي «الصفة» وقد استعملها الفصحاء ودارت بها ألسنتهم ووردت في الأحاديث، حتي ذكرها الإمامان البخاري ومسلم، كل واحد منهما يرفع ذلك بسنده إلي سهل بن سعد الساعدي أنه قال عن علي: والله إن رسول الله سماه بأبي تراب ولم يكن له اسم أحب إليه منه. فأطلق لفظة الاسم علي الكنية....
فإذا أوضح ما ذكرناه من الأمرين فاعلم أيدك الله بتوفيقه: إن النبي كان له سبطان: أبو محمد الحسن وأبو عبد الله الحسين، ولما كان الخلف الصالح الحجة من ولد أبي عبد الله الحسين ولم يكن من ولد أبي محمد الحسن، وكانت كنية الحسين أبا عبد الله، فأطلق النبي علي الكنية لفظة الاسم لأجل المقابلة بالاسم في حق أبيه، وأطلق علي الجد لفظة الأب. فكأنه قال: يواطئ اسمه اسمي، فهو محمد وأنا محمد وكنية جده اسم أبي، إذ هو أبو عبد الله وأبي عبد الله. لتكون تلك الألفاظ المختصرة جامعة لتعريف صفاته وإعلاما أنه من ولد أبي عبد الله الحسين بطريق جامع موجز. وحينئذ تنتظم الصفات وتوجد بأسرها مجتمعة للحجة الخلف الصالح محمد. وهذا بيان شاف كاف لإزالة ذلك الإشكال، فافهمه ".(2)
پاسخ: قبل از جواب تفصيلي، دو امري كه در هدف ما دخالت دارد بايد روشن شود:
امر نخست اين است كه در زبان عرب شايع است كلمه «اب» را بر «جد اعلا» اطلاق مي كنند، نمونه آن در قرآن كريم هم آمده كه فرموده: «ملة ابيكم ابراهيم» خداوند در مقام حكايت از حضرت يوسف مي فرمايد: «واتبعت ملة آبائي ابراهيم و اسحاق» رسول خدا به اين سخن گفت و آن را از جبرئيل در روايت اسراء حكايت كرد. رسول خدا فرمود: گفتم: اين كيست؟ جبرئيل گفت: پدرت ابراهيم. پس دانسته شد كه كلمه «اب» بر جد اگر چه بالا تر برود، اطلاق مي شود.
امر دوم اين است كه لفظ «اسم» هم بر «كنيه و هم بر صفت» اطلاق مي شود و فصحاء عرب آن را استعمال كرده اند و در زبانهايشان مرسوم شده و در روايات نيز وارد شده است، بخاري و مسلم آن روايات را ذكر كرده و سند آن را به سهل بن سعد ساعدي رسانده و او از علي عليه السلام نقل كرده كه رسول خدا صلي الله عليه وآله علي را «ابو تراب» ناميد و در نزد رسول خدا اسم محبوب تر از آن نبود. پس لفظ اسم را بر كنيه اطلاق كرده است.
وقتي اين دو امر برايت روشن شد به توقيق خدا بدان كه رسول خدا دو نوه داشت، يكي ابو محمد حسن و ديگري ابو عبد الله الحسين. و از اين جهت كه خلف صالح و حجت خدا از فرزندان ابي عبد الله الحسين عليه السلام است نه از فرزند امام حسن، و كنيه حسين ابا عبد الله بود، رسول خدا صلي الله عليه وآله بر كنيه اسم را اطلاق كرده و بر جد لفظ اب را. گويا رسول خدا صلي الله عليه وآله فرموده: نام او موافق نام من است، پس او محمد است و من محمدم و كنيه جد او، نام پدر من است؛ زيرا او ابو عبد اللَّه و پدر من عبد اللَّه است تا اين الفاظ مختصره به طريق جامه و موجز، جامع تعريف صفات او باشد و نشانه اين باشد كه او از فرزند ابي عبد اللَّه الحسين است با اين بيان مختصر تمام صفات براي حجت خدا و خلف صالح او محمد يكجا جمع مي شود. اين بيان در زدودن اين اشكال كافي خواهد بود.
- احتمالاً جمله «اسم ابيه اسم ابي» تصحيف شده است:
كنجي شافعي نيز احتمال داده است كه ممكن است در اين روايت تصحيف رخ داده باشد،. به اين صورت كه رسول خدا صلي الله عليه وآله «واسم ابيه اسم ابني» فرموده باشد ولي راوي آن را «ابي» نوشته است:
ويحتمل ان يكون الراوي توهم قوله «ابني» فصحفه فقال «أبي».(3)
ابن بطريق حلي در مورد اين احتمال بيان زيبا و روشني دارد كه ذكر آن به خاطر توضيح مطلب خالي از فائده نيست:
اعلم أن الذي قد تقدم في الصحاح مما يماثل هذا الخبر، من قوله صلي الله عليه وآله: يواطئ اسمه اسمي، واسم أبيه اسم أبي، هو ان الكلام في ذلك لا يخلو من أحد قسمين:
اما أن يكون النبي صلي الله عليه وآله أراد بقوله: واسم أبيه اسم أبي، انه جعله علامة تدل علي أنه من ولد الحسين دون الحسن، لان لا يعتقد معتقد ذلك. فإن كان مراده ذلك، فهو المقصود، وهو المراد بالخبر، لان المهدي عليه السلام بلا خلاف من ولد الحسين عليه السلام، فيكون اسم أبيه مشابها لكنية الحسين فيكون قد انتظم اللفظ [ و ] المعني وصار حقيقة فيه.
والقسم الثاني: أن يكون الراوي وهم من قوله: ابني إلي قوله أبي، فيكون قد وهم بحرف تقديره أنه قال: ابني، فقال: هو، " أبي ". والمراد بابنه الحسن، لان المهدي عليه السلام محمد بن الحسن باجماع كافة الأمة... فقد اتضح بما قلناه وجه التحقيق، ولله المنة والحمد.(4)
آن روايتي را كه از صحاح ذكر كرديم همانند اين روايت كه رسول خدا فرمود: نام مهدي نام من و نام پدر او نام پدر من است. سخن در اين روايت از دو حالت و دو قسم بيرون نيست:
قسم نخست اين استكه رسول خدا صلي الله عليه وآله اين جمله «واسم ابيه اسم ابي» فرموده و آن را نشانه اين قرار داده تا دلالت كند كه مهدي عليه السلام از فرزند امام حسين است و كسي معتقد نشود كه او از فرزندان امام حسن است. اگر مراد رسول خدا اين باشد مقصود از روايت همين است؛ زيرا مهدي عليه السلام بدون اختلاف از فرزند امام حسين عليه السلام است، پس اسم پدر او مشابه كنيه امام حسين است با اين بيان لفظ و معنا نظم مي يابد.
قسم دوم اين است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله «ابني» فرموده؛ اما راوي توهم كرده كه حضرت «ابي» گفته است، لذا آن را «ابي» نوشته است. در اين صورت مراد از «ابني» فرزندش امام حسن است و حضرت مي خواست بفرمايد: اسم پدر مهدي اسم فرزندم حسن است؛ زيرا مهدي به اجماع تمام امت پدرش حسن عسكري است.... از آنچه ما توضيح داديم دليل تحقيق روشن شد.
سيد محسن امين در اعيان الشيعه بعد نقل اين احتمال مي گويد: احتمال اين كه در اين كلمه، تصحيف رخ داده باشد بعيد نيست:
أقول: احتمال التصحيف قريب جدا لتقارب الكلمتين في الحروف وكون الخط القديم أكثره بدون نقط وقد أورد هذا المضمون أيضا أصحابنا في كتبهم.(5)
احتمال تصحيف بعيد نيست؛ زيرا دو كلمه در حروف در بسياري جاها نزديك هم اند و از طرفي نوشته هاي قديمي اكثراً بدون نقطه بوده است
نتيجه گيري:
از مجموع آن چه بيان شد اين نتايج به دست مي آيد:
- روايات اهل سنت، با مضمون «اسمه اسمي» با چند سند صحيح در نزد اهل سنت ذكر شده است، و ادعاي ابن تيميه كه روايات ناقص، از جعليات شيعه است، يا ناشي از ناآگاهي او از روايات اهل سنت است، و يا به خاطر تلاش او براي پنهان كردن حقايق. و بعد از ثابت كردن اين مطلب، قسمت اول روايت كه موافق نظر شيعه است، يعني «اسمه اسمي» ثابت مي شود، و حال اهل سنت هستند كه بايد ثابت كنند زياده نيز با سند صحيح آمده است !
- تمامي اسناد روايات اهل سنت با زياده «اسم ابيه اسم ابي» ضعيف است و يا به خاطر اضطراب راوي، از حجيت ساقط مي شود.
- روايات زياده را نمي توان مفسر روايات ناقص گرفت؛ زيرا علماي اهل سنت، تصريح به تعارض اين دو دسته روايت كرده اند و همچنين گروهي از آنها صريحا روايات زياده يا نقيصه را جعلي دانسته اند و گروهي ديگر نام پدر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را صريحا امام حسن عسگري عليه السلام معرفي كرده اند !
- بر فرض صحت روايات زياده، باز متن آنها به صورتي است كه قابل حمل است.
در نتيجه اعتقاد شيعيان در رابطه با اين كه اسم پدر حضرت مهدي عليه السلام حسن است، بر گرفته از روايات صحيحي است كه در منابع شيعيان آمده و اهل سنت آمده و اين روايات هم اين عقيده ما را تأييد مي كند.
پایان.
پی نوشت:
(1) كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج3، ص277 و بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج51، ص86
(2) مطالب السؤول في مناقب آل الرسول (ع)، ص 488.
(3))، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج3، ص277.
(4)) عمدة عيون صحاح الاخبار في مناقب امام الأبرار، ص437.
(5) أعيان الشيعة، ج2، ص50.
منبع : سایت ولیعصر