دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی گفت: بر روحانیون شیعه بسیار ضروری و جزء واجبات است که یک حوزهٔ جاذبهٔ قوی در برابر این همه جاذبههای فساد که کنار جیب مردم است، ایجاد کنند و مردم را با اخلاق خود به اسلام پیوند دهند.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در مسجد اعظم قم، اظهار کرد: پیش از آنکه روایت بسیار مهمی را از وجود مبارک حضرت باقر(ع) مطرح کنم، لازم است که بهعنوان مقدمه داستان کوتاه اتفاقافتادهٔ ٔ حدود یکقرن قبل در منطقهٔ ارمنینشین آذربایجان غربی را عرضه بدارم. مرکز ارامنهٔ ارمنستان درصدد بود که مسلمانان یکی از آن مناطقی که در محاصرهٔ بخشهایی از ارمنینشین بود، اما مردم مسلمانی داشت را از اسلام برگرداند، لذا کشیشی را در خود ارمنستان به زبان محلی آذربایجان غربی تعلیم و تربیتش میکنند و به او آمادگی میدهند که به آن ناحیه برود و هر مقدار هم که خرج داشته باشد و طول بکشد، مردم را به فرقهٔ ارامنه برگرداند. فکرشان هم این بود که چون مردم در آنجا عالِم برجسته و ویژهای ندارند و فاصلهشان با حوزههای علمیه زیاد است، دین مردم سست است و آنها را میشود با تبلیغ از اسلام جدا کرد. کشیش آماده میشود، زبانش هم کامل میشود و پول کلانی هم در اختیارش میگذارند، درحالیکه یک خانهٔ سیصد-چهارصد متری را در آن دِه خریده و به کلیسا تبدیل کرده بودند و او را روانه میکنند.
وی ادامه داد: با مَرکبهای آن زمان، چون ارمنستان راه زمینی به ایران دارد، حرکت میکند و منزلبهمنزل میآید، شبها را استراحت میکند و روزها جاده را طی میکند. با آدرسی که داشت، بعد از طلوع آفتاب وارد بیابانی میشود که به آن قریه منتهی است. به اولین کسی که برخورد میکند، یک بچهٔ سیزده-چهاردهساله بود، به بچه گفت: من دارم به قریهٔ شما میروم و یک تقاضا از تو دارم، بچه گفت: بگو! گفت: آدرس کلیسایی که در قریهتان ساختهاند را به من بده؟ آن کودک آدرس را داد کشیش گفت: حالا عزیز دلم یکشنبه به کلیسا بیا! گفت: برای چه بیایم؟ گفت: من میخواهم در کلیسا آدرس بهشت را به تو بدهم. آن کودک گفت: خیلی بیشعور و نفهمی! گفت: من بیشعور و نفهم هستم؟ گفت بله! گفت: من آدم تحصیلکردهای هستم، زبان بلد هستم، باسواد هستم، درس خواندهام، کتاب خواندهام. گفت: بازهم بیشعور هستی، بازهم احمق هستی! گفت: چرا؟ گفت: تو در دنیا در یک دِه، آدرس کلیسا را بلد نبودی و از من پرسیدی بیشعور، آدرس بهشت را بلد هستی؟ به او گفت: در ده شما آخوند هست؟ گفت: آخوندی که جانمان را فدایش میکنیم. گفت: دوستش دارید؟ خیلی! به حرفش گوش میدهید؟ به همهٔ حرفهایش، خداحافظی کرد و رفت، به ارمنستان برگشت و گزارش داد که فعلاً با بودن یک آخوند شیعه در آنجا کار ما نمیگیرد و ما باید صبر کنیم تا این آخوند بمیرد؛ اگر کسی جایگزین نیامد، پیرمردها و پیرزنها هم بمیرند، در خلأ آخوند شیعه احتمال دارد که ما بتوانیم کاری بکنیم.
این ارزش یک روحانیِ عالمِ فداکارِ ماندهٔ در قریه است که چهبسا اگر در حوزههای علمیهٔ آن زمان میماند، به مقامات بالای علمی و مدرّسی و مرجعیت میرسید.
استاد انصاریان با بیان اینکه مردم از روحانی شیعه استقبال می کنند، خاطرنشان کرد: یک روحانیِ اگر در حوزه های علمیه بماند، به مقامات بالای علمی، مدرّسی و مرجعیت میرسد؛ ولی فداکاری نموده به تبلیغ می رود تا از نظر دینی و اجتماعی به داد مردم برسد، با اینکه خیلی پول هم گیرش نمیآید و با قناعت می گذراند. مردم هم عجیب از این روحانی شیعه استقبال میکنند و قدم ثابتی در تشیع پیدا میکنند! فکر نکنید من نیز فقط منبرهای تهران یا مراکز استانها را می روم، نخیر، من نیز هنوز همانند سایر طلاب عزیز، دههٔ عاشورا و ماه رمضان در قریهها به منبر میروم وهیچگاه به خودم نبستهام که من شأنم این است که در تهران منبر بروم، شأن برای پروردگار است و ما هم عبد و غلام حلقهبهگوش هستیم و وظیفه داریم که از انحراف بندگانش از مسیر الهی و اصلی جلوگیری کنیم.
وی به دو اسلحه کاربردی مذاهب مختلف برای جذب مردم و نسل جوان اشاره و تصریح کرد: آدمهای بردبار، خوشزبان، شیرین و اخلاقی هستند. خیلی جالب است که رسول خدا(ص) و ائمهٔ طاهرین(ع) بهدنبال آیات قرآن، روی مسائل اخلاقی سنگین کار کردهاند! شما کافی است روایات باب حَسنات اخلاقی را در جلد دوم کتاب باعظمت «اصول کافی» ببینید، یکی از روایات این است که رسول خدا(ص) میفرمایند: «اقربکم منی مجلساً یوم القیامة احسنکم اخلاقاً»، آن که خصلتهایش، خلقش و حالات روحیاش از همهٔ مردم نیکوتر و پرجاذبهتر است در قیامت محل ایستادنش به من از همه نزدیکتر است. وقتی از قبر درمیآید، در جایی قرار میگیرد که بهخاطر حُسنخلقش من را میتواند راحت ببیند. در میلیاردها میلیارد جمعیت این خیلی ویژگی است که انسان را در جایی قرارش بدهند که پیغمبر اکرم(ص) نزدیکش است؛ این نزدیکی هم آثاری دارد! محاسبهٔ بسیار آسان، زیارت رسول خدا(ص)، شفاعت پیغمبر، شادبودن حضرت از یک انسان خوشاخلاق.
شخصی وقتی به پیغمبر اکرم رسید، دید دو پسر روی زانوی پیغمبر هستند و رسول خدا(ص) عجیب به آنها محبت میکند، گفت: اینها چهکسی هستند؟ فرمودند: نوههای من هستند. عرض کرد: بچههای مستقیمت نیستند؟ نه! گفت: خیلی به اینها محبت میکنی! من هفت-هشت بچه دارم و یکی از آنها را تا حالا نبوسیدهام. پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: «ارحم ترحم»، فعلاً که مورد محبت خدا نیستی، اگر میخواهی مورد محبت خدا قرار بگیری، اهل محبت، اهل صفا و صمیمیت باش؛ نه فقط با زن و بچهات، بلکه با همهٔ مردم خوشبرخورد، متواضع، فروتن، خوشرو و خندهرو باش.
او درباره ویژگی ها و خصلت های انسان های بداخلاق گفت: امام باقر(ع) درخصوص آدمهای تند، تلخ، کسل و بداخلاق میفرمایند: «سوء الخلق یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل»، آدمهای بداخلاق، تند، زمخت، عصبانی و متکبر که نه جاذبهٔ جذب دارند و نه کسی هم به سراغشان میآید بلکه نیروی دافعه هستند و پیر و جوان را از خود فراری میدهند، بداخلاقی شان ایمانشان را تباه میکند، چنانکه سرکه عسل را تباه میکند؛ اگر یککیلو سرکه را به نیمکیلو عسل بزنند و با همزن مخلوط کنند، چهکسی این عسل را میخرد؟ هیچکس! آدم بداخلاق هم در قیامت خریدار ندارد.
او با بیان اینکه برای روحانیهای شیعه بسیار ضروری و جزء واجبات است که یک حوزهٔ جاذبهٔ قوی در برابر این همه جاذبههای فساد که کنار جیب مردم است، ایجاد کنند و مردم را با اخلاق خودمان به اسلام پیوند دهند؛ اظهار کرد: ما در سورهٔ مبارکهٔ آلعمران میخوانیم: «فبما رحمة من الله لنت لهم»، معلوم میشود که خوشاخلاقی جلوهٔ «رحمت الله» و بداخلاقی جلوهٔ شیطان و ابلیس است. ابلیس با خدا بداخلاقی کرد، وقتی پروردگار عالم به او فرمود: چرا سجده نکردی با اینکه امر کردم؟ گفت: نه من اینکاره نیستم! «خلقته من طین و خلقتنی من نار»، او چهکسی هست که من به او سجده کنم؟ فرمان دادی، بگویی! امر کردی که کردی! من گوشم به فرمان تو بدهکار نیست و این کمال بداخلاقی است. کبر و راندن مردم از سیئات اخلاقی است. در این جهان پر از فساد، طردکردن مردم، گناه سنگینی است و این اسلحهٔ کسانی است که میخواهند مردم را از دین الهی جدا کنند.
استاد انصاریان در بخش دیگری از سخنان خود به یافتن آدرس بهشت اشاره و اظهار کرد: واضحترین، روشنترین و بهترین آدرس پیش معصوم و انبیای الهی(ع) است، ولی من باید همت کنم و دنبال این آدرس بروم. آدرس که معلوم و روشن و راه کاملاً بیّن است، امام باقر(ع) میفرمایند: آدرس و بهشت نزد خودتان است، «الجنة محفوفة بالمکاره و الصبر فمن صبر علی المکاره دخل الجنه»، بهشت در احاطهٔ تکالیف الهیه و اموری است که ظاهراً برایتان ناخوشایند است؛ صدمهٔ مالی دیدن، صدمهٔ فرزند دیدن، صدمهٔ گرسنگی دیدن، صدمهٔ گرانی دیدن، صدمهٔ کمبارانی دیدن، صدمهٔ همه رنجهایی که به شما داده میشود دیدن بهشت است و اگر شما در کنار سختیهای عبادت، خدمت به خلق، جریانات تلخ، حوادث ناگوار، بالا و پایین شدن زندگی مادّی و سلامت صبر کنید، دین را رها نکنید و خدا را عبادت کنید «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون»، همهٔ پردههای روی بهشت را با عبادت حق، با خدمت به خلق، با صبر بر تلخیها، با استقامت در مقابل سختیها کنار زدید، بهشتی که به شما وعده میدادند را لحظه مرگ خواهی دید. بالاتر از این «والله یحب الصابرین»، خداوند عاشق مرد و زنی است که در مقابل خطراتی که میخواهد به دینشان بخورد، میایستند و خودشان را جلوی خطرات سپر میکنند.
استاد انصاریان در بخش دیگری از سخنان خود در کنار اخلاق به اسلحه کاربردی دوم یعنی "صبر" نیز اشاره و تصریح کرد: گاهی درسهایی از صبر به ما دادهاند که به خدا قسم اعجابانگیز است و من فکر میکنم اگر آدم برای این روشنفکرها و فرنگیمآبها تعریف کند، فکر میکنند ما افسانه میگوییم و به خوردشان میدهیم. یکی از آنها این است؛ شب عاشورا به 72 نفر یقین داد که هرکسی بماند، کشته شدنش قطعی است. لذا به همهٔ این اصحاب و اهلبیتش گفت: این لشکر تنها با من کار دارند و با شما کاری ندارند؛ اگر با من بمانید، با شما هم کار دارند. خیلی عجیب است که این حرف را هیچ پیغمبر و امامی نزد! فرمودند: من بیعتم را از شما برداشتم، راه باز است و شب تاریک، بروید! بیعتم را از شما برداشتم، یعنی چه؟ یعنی خوشحالتان کنم که اگر من را تنها گذاشتید و رفتید، در قیامت گیر نمیافتید و من به پروردگار میگویم خودم اجازه دادهام که بروند، محاکمه و جهنم ندارید. مجلس را سکوت گرفت، امام زمان میفرمایند: یکی از آنها بلند شد و گفت: آقا، اگر بیایند و من را پابرهنه در تمام بیابانهای کرهٔ زمین که پر از تیغ و خار است، بگردانند، در کوهها بگردانند، در تپهها بگردانند، تکوتنها در کل کرهٔ زمین من را بگردانند و به پایان برسد، به آنها میگویم: من دست از حسین(ع) برنمیدارم! هرچه بعد از تو هست، پوچ است و پوک است! این صبر در کنار دین و امامت است.
امام عصر(عج) میفرمایند: نفر دوم از جا بلند شد و گفت: یابن رسولالله! فردا اگر بمانیم، ما را میکشند؟ فرمودند: میکشند! گفت: آقا چنددفعه ما را میکشند؟ فرمودند: یکدفعه، چون یکبار که سر آدم را ببرّند یا در قلب آدم نیزه فرو کنند، انسان کشته میشود. گفت: یابن رسولالله! من میایستم، یعنی استقامت میکنم، صبر میکنم و اگر فردا هزاربار من را بکشند و هربار زندهام کنند و بکشند، بدن را قطعهقطعه کنند، رویهم بریزند، آتش بزنند و خاکسترم را به باد دهند، دوباره خدا خاکستر من را از هوا جمع کند و در فردای کربلا من را زنده کند، فقط میگویم حسین!
همه حرف زدند، همه گفتند، همه هم جواب شنیدند، یکدفعه یک بچهٔ سیزدهساله بلند شد و گفت: عمو هیچ نظری دربارهٔ من ندادی، هیچچیزی نگفتی! فرمود: عموجان دربارهٔ تو همنظر میدهم، ولی باید یک سؤال از تو بکنم: عزیزدلم! فردا کشتهشدن در مذاق تو چه مزهای میدهد؟ گفت: عموجان! کشتهشدن در کنار تو، «احلی من العسل»، از عسل در مذاقم شیرینتر است. عمو به او گفت: عزیزدلم! جوری که تو را میکشند، هیچکس را نمیکشند، این صبر است. آدرس بهشت کجاست؟ پیش خودمان است، بهشت زیرِ پوشش عبادات مالی، عبادات اخلاقی و عبادات بدنی است و من باید این پوششها و پردهها را در طول عمرم مدام کنار بزنم تا دم مُردن همهٔ پردهها که کنار رفت، بگویند: «ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون».
استاد انصاریان در پایان گفت: خداوند در سورهٔ «ق» می فرماید: «ازلفت الجنة غیر بعید»، بهشت در روز قیامت بیفاصلهداشتن با اهل تقوا ارائه میشود. «ازلفت الجنة للمتقین غیر بعید»، یعنی فاصلهٔ بین اهل ایمان و بهشت بیفاصله و غیر بعید است؛ اصلاً بهشت دور نیست که حال اهل تقوا در روز قیامت به یکدیگر بگویند، آدرس بهشت کجاست؛ این افراد آنقدر محترم هستند که نباید قدم به سوی بهشت بردارند و منِ خدا دستور میدهم که کل بهشت را بیفاصله به نزدیکشان بیاورید تا به بهشت بچسبند.
انتهای پیام/
منبع : پایگاه عرفان