روایت ابن عباس
همان طور که پیش تر گفتیم این حدیث از ابن عبّاس نیز نقل شده و غالباً این حدیث را از او نقل کرده اند. اینک به ذکر جمعی از راویانی که این حدیث را از ابن عباس نقل کرده اند می پردازیم:1. روایت حبری
حسن بن حسین از حبّان، از کلبی، از ابوصالح نقل می کند که ابن عبّاس می گوید: آیه « و یُطعمونَ الطَّعامَ علی حُبّه...» در شأن علی بن ابی طالب علیهما السلام نازل شد. آن حضرت شام خود را انفاق کرد و با آب، افطار نمود (1).2. روایت واحدی
عطاء می گوید: از ابن عباس روایت شده که یک شب علی بن ابی طالب علیهما السلام برای آبیاری نخل ها در عوض مقداری جو، اجیر شد. وقتی که صبح شد و جو را دریافت کرد یک سوم آن را آرد کرد و از آن، غذای حریره (2) درست کردند، هنگامی که پخت آن تمام شد، بینوایی آمد و غذا را به او دادند.یک سوم دیگر از آن را درست کردند، هنگامی که پخت آن تمام شد، یتیمی آمد و از ایشان درخواست نمود و غذا را به او دادند.
آن گاه با یک سوم باقی مانده آرد غذا درست کردند، هنگامی که پخت آن تمام شد، اسیری مشرک آمد و از آنان درخواست کمک نمود. آن ها، آن غذا را به او دادند و آن روز را با گرسنگی سپری کردند.
البته سخن حسن و قتاده نیز چنین است (3).
3. روایت ابن مردویه
محمد بن احمد بن سالم، از ابراهیم بن ابوطالب نیشابوری، از محمد بن نعمان بن شبل، از یحیی بن ابوروق همدانی، از پدرش، از ضحّاک، از ابن عباس روایت کرد که... .وی در ادامه، حدیث فوق را که حاوی نزول آیات سوره دهر در شأن اهل بیت علیهم السلام است، نقل می کند. (4)
4. روایت ابونعیم
سلیمان بن احمد طبرانی، از بکر بن سهل دمیاطی، از عبدالغنی بن سعید، از موسی بن عبدالرحمان، از ابن جریح، از عطاء نقل می کند که ابن عبّاس درباره آیه « و یُطعمون الطّعام علی حُبّه...» گفت:شبی علی بن ابی طالب علیهما السلام برای آبیاری نخل ها در عوض مقداری جو اجیر شد تا این که صبح فرارسید و جو را دریافت کرد، یک سوم جو را آرد کرد و از آن غذایی به نام حریره درست کردند. هنگامی که پخت آن تمام شد، بینوایی آمد و غذا را به او دادند.
آن ها با یک سوم دیگر غذا درست کردند، هنگامی که پخت آن تمام شد، یتیمی آمد و درخواست کمک نمود و آن ها، غذا را به او دادند.
آن گاه با یک سوم باقی مانده، غذا درست کردند، هنگامی که پخت آن تمام شد، اسیری مشرک آمد و از آنان درخواست کمک نمود، آن ها به او غذا دادند و آن روز را گرسنه سپری کردند (5).
5. روایت حسکانی
حاکم حسکانی نیز این حدیث را با سندهای فراوان روایت کرده است (6) که ما یکی از آن ها را ذکر کردیم، از جمله می گوید:محمد بن احمد بن علی همدانی، از جعفر بن محمد علوی، از محمد، از محمد بن عبدالله بن عبیدالله، از کلبی، از ابوصالح روایت کرده است که ابن عبّاس درباره آیه « و یُطعمون الطّعام علی حُبّه...» گفت:
این آیه درباره علی و فاطمه علیهما السلام نازل شده است. آنان در حالی صبح کردند که سه گرده نان داشتند، اما همه آنها را به مسکین، یتیم و اسیر دادند و خود با گرسنگی شب را به صبح رساندند، از همین رو این آیه در شأن آن ها نازل شد (7).
حسکانی در حدیثی به سند دیگر نیز به ماجرای فوق اشاره می کند که - ان شاءالله - در آینده آن را بیان خواهیم کرد.
6. روایت بغوی
احمد بن ابراهیم خوارزمی، از ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم ثعلبی، از عبدالله بن حامد روایت کرد که... .سند روایت بغوی از طریق ثعلبی است، و بقیه سند و متن حدیث در آینده ذکر خواهد شد.
7. روایت سبط ابن جوزی
ابوالمجد محمد بن ابی المکارم قزوینی - در سال 642 در دمشق - گفت: ابومنصور محمد بن اسعد بن محمد عطاری، از قول حسین بن مسعود بغوی برای ما نقل کرد..(8).8. روایت ابن مغازلی واسطی
ابوطاهر محمد بن علی بن محمد البیّع، از ابوعبدالله احمد بن محمد بن عبدالله بن خالد کاتب، از احمد بن جعفر بن محمد بن سلم ختلّی، از عمر بن احمد نقل کرد که برای مادرم فاطمه بنت محمد بن شعیب بن ابی مدین زیّات روایتی خواندم.مادرم گفت: شنیدم که پدرت احمد بن روح می گفت: موسیس بن بهلول، از محمد بن مروان، از لیث بن ابوسلیم، از طاووس درباره آیه « و یُطعمون الطّعام علی حُبّه...» برای ما چنین نقل کرد:
این آیه در شأن علی بن ابی طالب علیهما السلام نازل شده است، زیرا آن ها به همراه فاطمه علیها السلام و کنیزشان روزه گرفتند، هنگامی که وقت افطار فرارسید، سه قرص نان داشتند، برای افطار نشستند، ناگاه سائلی آمد و گفت: من مسکینم به من غذا بدهید!
علی علیه السلام بلند شد و یک قرص نانش را به او بخشید.
سپس سائل دیگری آمد و گفت: به من یتیم غذا بدهید!
فاطمه علیها السلام یک قرص نان به او داد.
آن گاه سائل دیگری آمد و گفت: به من اسیر غذا بدهید!
خدمتکارشان بلند شد و یک قرص نان به او داد.
آن ها شب را گرسنه سپری کردند و از همین رو خداوند از آن ها سپاس گزاری کرد و این آیات را درباره آن ها نازل فرمود (9).
9. روایت حموینی
حموینی نیز با سندهایی از عبدالله بن عبدالوهّاب خوارزمی با سندش، از قاسم بن بهرام، از لیث، از مجاهد، از ابن عباس، این حدیث را به صورت مفصّل و همراه با چند بیت شعر، روایت کرده است...(10)10. روایت ابوعبدالله گنجی
ابوعبدالله گنجی نیز با سندی که ذکر خواهیم کرد، این حدیث را با الفاظی که مشتمل بر اشعار است، از اصبغ، روایت کرده است. (11)شایان ذکر است که در خلال بحث، سندهای دیگری را نیز ذکر خواهیم کرد.
نمونه هایی از سخنان علما درباره حدیث نزول سوره دهر
از این گذشته، بسیاری از علما تصریح دارند که این حدیث مشهور است و روایت آن را به عموم مفسران نسبت داده اند:برای نمونه قرطبی می گوید:
1. قرطبی
مفسران گفته اند: این آیه درباره علی، فاطمه علیهما السلام و کنیزشان به نام فضه نازل شده است (12).2. سبط ابن جوزی
سبط ابن جوزی در این باره می گوید:علمای تأویل گفته اند: این آیه درباره آن ها [ علی و فاطمه علیهما السلام] نازل شده است...(13)
3. آلوسی
آلوسی می گوید: « این خبر مشهور است» (14).4. نسفی
فراتر این که برخی علمای اهل سنت، هم چون نسفی، سخنی غیر از این را ذکر نکرده اند. وی پس از نقل آیات حتی آیات سوره دهر می گوید: « وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً * وَ جَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً » (15)؛ نیز درباره علی، فاطمه علیهما السلام و خدمتکارشان فضّه نازل شده است. هنگامی که حسن و حسین علیهما السلام بیمار شدند، آن ها سه روز روزه نذر کردند، علی علیه السلام از فردی یهودی سه صاع جو قرض کرد، فاطمه علیها السلام روزی یک صاع از آن را آرد می کرد و نان می پخت، اما در هر سه شب مسکین، یتیم و اسیری را بر خود ترجیح می دادند و هنگام افطار فقط آب می نوشیدند (16).حدیث نزول سوره دهر در اشعار
این منقبت بزرگ و فضیلت ارجمند به گونه ای است که برخی از عالمان و شاعران آن را به رشته نظم درآورده اند، برای مثال:سید حمیری این گونه می سراید:
و من أنزل الرحمن فیهم ( هل أتی)
لمّا تصدوا للنذور وفاءا
من خمسة جبریل سادسهم و قد
مدّ النبی علی الجمیع عباءا
من ذابخاتمه تصدّق راکعاً
فأثابه ذوالعرش منه ولاءا
آنان چه کسانی هستند که خداوند رحمان « هل اتی» را درباره آن ها نازل کرد آن هنگام که برای انجام نذر خویش اقدام کردند؟!
آن پنج نفری که ششمین نفر آن ها جبرئیل بود و پیامبر بر روی همه آن ها عبایش را کشید.
چه کسی است آن که در حال رکوع انگشتر خویش را صدقه داد و خداوند از همین رو، ولای خود را به عنوان پاداش به او داد؟!
سبط ابن جوزی درباره جدّش ابن جوزی می گوید:
از جدّم شنیدم که در مجالس وعظ خود در بغداد در سال 596 دو بیت را سرود که آن ها را در کتاب تبصرة المبتدی ذکر کرده است، آن دو بیت چنین است:
أهوی علیّاً و ایمانی محبته
کم مشرک دمه من سیفه وکفا
إن کنت ویحک لم تسمع فضائله
فاسمع مناقبه من ( هل اتی) وکفی
علی را دوست دارم و ایمان من، محبت اوست، چه بسیار مشرکانی که خون آن ها از شمشیر او جاری گشت.
اگر تو فضایل او را نشنیده ای؟ وای بر تو! پس کافی است مناقب او را در « هل أتی» بشنوی.
ابن طلحه فقیه شافعی در این باره چنین می سراید:
هم العروة الوثقی لمعتصم بها
مناقبهم جاءت بوحی و إنزال
مناقب فی الشوی و سورة « هل أتی»
وفی سورة الاحزاب یعرفها التالی
و هم أهل بیت المصطفی فودادهم
علی الناس مفروض بحکم و إسجال
آن ها دستگیره محکم برای کسانی هستند که به آن ها چنگ بزنند، و مناقبشان به وسیله وحی و انزال قرآن به ما رسیده است.
مناقبی که در سوره شورا و سوره هل أتی و نیز سوره احزاب آمده است و آن که قرآن را تلاوت کند می تواند این مناقب را بشناسد.
این ها اهل بیت پیامبر برگزیده هستند و دوستی آن ها بر طبق حکم الهی و نوشتار آسمانی بر مردم واجب گشته است.
شاعر دیگر در این باره این گونه می سراید:
إلی مَ إلی مَ و حتی متی
أعاتب فی حبّ هذا الفتی؟
و هل زوّجت غیره فاطمة
و فی غیره هل أتی « هل أتی»
تا به چه حد و تا به چه حد و تا به کی باید به خاطر دوست داشتن این جوان مرد سرزنش شوم؟
آیا فاطمه با کسی غیر از او ازدواج کرد؟ و آیا سوره ( هل أتی) در مورد کسی غیر از او نازل گشت؟
چند نکته مفید
اینک به ذکر چند مطلب مفید در بحث از حدیث نزول سوره دهر می پردازیم:1. مأمون عباسی و احتجاج به سوره دهر
ابن عبدربه قرطبی مالکی متوفای 328 هجری روایتی طولانی را پیرامون احتجاج مأمون عباسی علیه چهل فقیه در مسأله برتریِ علی علیه السلام بر دیگران نقل کرده است. از جمله احتجاجات مأمون می توان به احتجاج وی به نزول سوره دهر درباره امیرمؤمنان علی علیه السلام اشاره کرد.راوی خبر اسحاق می گوید: مأمون به من خطاب کرد و گفت: ای اسحاق! آیا قرآن می خوانی؟
گفتم: آری.
گفت: این سوره را برای من بخوان:
« هَل أتی علی الإنسانِ حینٌ من الدَّهرِ لمْ یَکُنْ شیئاً مذکوراً»؛
آیا زمانی طولانی بر انسان نگذشت که چیز قابل ذکری نبود؟!من آن را خواندم تا به این آیه رسیدم:
« یَشرِبونَ من کأْسٍ کانَ مزاجُها کافوراً... و یُطعمونَ الطَعامَ علی حُبّهِ مسکیناً و یتیماً و اسیراً».
مأمون گفت: درنگ کن! این آیات درباره چه کسی نازل شده است؟گفتم: درباره علی علیه السلام.
گفت: آیا به تو گزارش شده است که علی علیه السلام هنگام اطعام مسکین، یتیم و اسیر گفت: « تنها به خاطر خدا به شما غذا می دهیم» آیا تاکنون شنیده ای خداوند در کتاب خود کسی را همانند علی علیه السلام توصیف کرده باشد؟
گفتم: نه.
گفت: درست گفتی؛ زیرا خداوند از سیره علی علیه السلام آگاه بود. ای اسحاق! آیا شهادت نمی دهی که آن ده نفر (17) اهل بهشت هستند؟
گفتم: بله ای امیرمؤمنان!
مأمون گفت: نظر تو چیست؟ اگر کسی بگوید: به خدا سوگند، نمی دانم این حدیث صحیح است یا نه و نمی دانم که آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را گفته یا نه؟ اگر کسی چنین بگوید، آیا از نظر تو کافر است؟
گفتم: به خدا پناه می برم.
مأمون گفت: نظر تو چیست اگر کسی بگوید: نمی دانم این سوره از قرآن است یا نه؟ آیا او کافر است؟
گفتم: آری.
مأمون گفت: ای اسحاق! به نظر من میان آن دو ( قرآن و حدیث نبوی مذکور) تفاوت وجود دارد (18).
2. حدیث نزول دهر و اثبات وجود فضه
تعدادی از حافظان بزرگ اهل سنت با استناد به حدیث نزول دهر وجود فضّه کنیز اهل بیت علیهم السلام را ثابت کرده اند و همان گونه که خواهد آمد در کتاب هایشان او را در شمار صحابه، قرار داده اند.3. حدیث نزول دهر و سبط ابن جوزی
سبط ابن جوزی پس از نقل این حدیث می گوید:اگر به من بگویند: این حدیث را جدّت در کتاب الموضوعات در شمار احادیث جعلی آورده و گفته است: ابن ناصر آن را روایت کرده است... .
سپس جدّت در ادامه می گوید: « خداوند این دو فصیح سخن آور ( علی و فاطمه علیهما السلام) را از سرودن چنین اشعار (19) سست و ضعیفی، منزّه داشته و آنها را از منع کودکانشان از غذاخوردن، پاک گردانیده است. همچنین در اسناد این حدیث اصبغ بن نباته وجود دارد که متروک الحدیث است».
در پاسخ سخن جدّم که می گوید: « خداوند این دو فصیح سخن آور را از چنین شعر سست و ضعیفی، منزّه داشته»، می گویم: این اشعار بر اساس شیوه اعراب در رجز است، همانند این که گفته اند:
والله، لولا الله ما اهتدینا؛
به خدا سوگند، اگر خدا نبود ما هدایت نمی یافتیم.
البته پیامبر صلی الله علیه و آله این شیوه را به کار برده است.
در پاسخ جدّم درباره اصبغ ابن نباته نیز باید بگویم که ما این حدیث را از ابن نباته روایت نکرده ایم و در اِسناد حدیث ما، نامی از او ذکر نشده است، تنها ایرادی که از ابن نباته گرفته اند این است که راویان، عبارتی را به حدیث مذکور افزوده اند و آن، این که رسول خدا صلی الله علیه و آله در پایان آن فرمود:
اللهم أنزل علی آل محمد کما انزلت علی مریم بنت عمران؛
خدایا بر خاندان محمد نازل کن همان گونه که بر مریم بنت عمران نازل کردی.
ناگاه ظرفی جوشان و پر از آبگوشت که با جواهر تزیین شده بود فرود آمد. وی سخنانی از این قبیل را ذکر کرده است.
از سخن و انکار جدّم در شگفتم؛ چرا که او در کتاب المنتخب می نویسد:
ای دانشمندان دین! می دانید چرا فاطمه و علی علیهما السلام چنین ایثار کردند و دو فرزند خود را در حال گرسنگی واگذاشتند؟! آیا چنین می پندارید که سرّ این مسأله بر آن ها پوشیده بود؟
نه، آن ها از نیروی صبر این دو کودک باخبر بودند و می دانستند که آن ها دو شاخه شجره طوبی در نزد پروردگار و پاره ای از جمله: « فاطمه پاره تن من است» هستند. آری، جوجه اردک نیز به سان پدر و مادرش شنا کردن را نیک می داند (20).
4. حدیث نزول سوره دهر و فرشتگان الهی
تعداد زیادی از علما ذکر کرده اند که سائلان ( مسکین، یتیم و اسیر) فرشتگانی از جانب خداوند بودند و خداوند به وسیله آنان می خواست که اهل بیت علیهم السلام را امتحان کند. (21)به همین دلیل و دلیل پیش از آن، شبهه برخی دشمنان اهل بیت علیهم السلام که گرسنه کردن نفس تا این حد جایز نیست، رد می شود که در ادامه آن را بیان خواهیم کرد.
5. حدیث نزول سوره دهر و گرامیداشت حضرت زهرا علیها السلام
برخی گفته اند: خداوند تبارک و تعالی در این سوره تمامی نعمت ها و لذت های بهشتی را بیان کرده به جز حوری بهشتی که تنها دلیل آن، غیرت و احترام نسبت به حضرت زهرا علیها السلام است (22).حدیث نزول سوره و نمونه هایی از سندهای معتبر
برخی از سندهای حدیث در سایه سخنان علمای جرح و تعدیل که نزد اهل سنّت مورد اعتمادند، معتبر و صحیح است. اینک به چند نمونه اشاره می نماییم:این حدیث در تفسیر حبری نقل شده، همان کسی که حافظ حسکانی این حدیث را از طریق او روایت کرده است، متن حدیث بدین شرح است:
ابومحمد حسن بن علی بن محمد جوهری - با قرائت حدیث از روی کتابش در بغداد - از ابوعبیدالله محمد بن عمران بن موسی بن عبید مرزبانی - با قرائت آن برای او در شعبان سال 311 - از ابوالحسن علی بن محمد بن عبیدالله حافظ - با قرائت آن برای او در قطیعه جعفر (23) - برای ما روایت کرد و گفت: حسین بن حکم حبری، از حسن بن حسین، از حِبّان بن علی، از کلبی، از ابوصالح، از ابن عبّاس برای ما روایت کرد... .(24)
1. حسکانی
البته ما شرح حال حسکانی را در آینده بیان خواهیم کرد (25).2. ابومحمد جوهری
اما ابومحمد جوهری متوفای سال 454 که بود؟خطیب بغدادی می گوید: ما درباره او مطالبی را نوشته ایم، وی مورد اطمینان بود، در زمره امانتداران قرار داشت و احادیث فراوانی را شنیده بود. (26)
ابن جوزی می گوید: او فردی ثقه و امین بود (27).
ابن اثیر می گوید: بغدادی، مورد اعتماد بوده و احادیث فراوانی را نقل کرده است (28).
3. مرزبانی
علما پیرامون مرزبانی، متوفای 384 هجری چنین اظهارنظر کرده اند:خطیب بغدادی می گوید: او را دروغ گو نمی دانیم و بیشتر بر مذهب و تدلیس او در مسأله اجازه (29) خرده می گرفتند (30).
عتیقی می گوید: مرزبانی معتزلی و مورد اعتماد بود. (31)
4. ابوالحسن علی بن محمد
دیدگاه علمای اهل سنت درباره ابوالحسن علی بن محمد، متوفای 330 چنین است:خطیب بغدادی شرح حال او را این گونه نگاشته است:
دارقطنی و دیگر بزرگان دوره های بعد، از او روایت کرده اند و ابوالحسین بن متیّم از او برای ما روایت نقل کرده است. وی فردی مورداعتماد، امانت دار، حافظ و عارف بود.
عبیدالله بن ابوالفتح از طلحه بن محمد بن جعفر برای من نقل کرد و گفت: ابوالحسن علی بن محمد بن عبید که حافظ و مورد اعتماد بود، یک مرکز علمی داشت و در شوّال سال 330 هجری از دنیا رفت. (32)
5. حبری
دیدگاه علما درباره حبری، متوفای 286 هجری چنین است:حاکم نیشابوری و ذهبی او را مورد اعتماد می دانستند و بالاتر این که در میان اسناد احادیثی که آن دو به شرط رعایت شرایط مورد نظر بخاری و مسلم صحیح شمرده اند، نام وی به چشم می خورد. (33)
6. حسن بن حسین
پیرامون حسن بن حسین چنین دیدگاهی آمده است:او از تبار عُرَن، اهل کوفه و از رجال المستدرک علی الصحیحین است؛ به گونه ای که حاکم نیشابوری از او روایت کرده و صحّت احادیث او را مورد تأیید قرار داده است. ذهبی نیز در تلخیص المستدرک، نظر حاکم نیشابوری را پذیرفته است...(34)
برخی به دلیل شیعه بودنش بر او خرده گرفته اند، اما این اعتقاد آنان، پذیرفتنی نیست.
7. حِبّان بن علی
علمای رجالی درباره حِبّان بن علی، متوفای 171 چنین اظهار نظر کرده اند:حبّان از رجال ابن ماجه بود.
ابن خراش می نویسد: یحیی بن معین می گوید: حبّان بن علی و مندل بن علی بسیار راست گو بودند.
ابوبکر بن ابوخیثمه، از سلیمان بن ابوشیخ، از حجر بن عبدالجبار بن وائل بن حجر چنین نقل کرده:
فقیهی بهتر از حبّان بن علی در کوفه ندیده ام.
عبدالله بن احمد از پدرش نقل می کند که « حدیث حبّان از حدیث مندل صحیح تر است».
خطیب می گوید: وی، فردی صالح و متدیّن بود.
عجلی می گوید: او بسیار راست گو بود.
ابن حبّان او را در کتاب الثقات ذکر کرده است.
ذهبی پس از ذکر سخنان علمایی که او را ضعیف دانسته اند می گوید: « اما من می گویم: احادیث او متروک نگشت» (35).
8. کلبی
دیدگاه علما درباره کلبی، یعنی محمد بن سائب، متوفای 146هجری چیست؟هرچند برخی درباره کلبی به انتقاد، سخن گفته اند، اما وی از رجال ابوداوود، ترمذی و ابن ماجه است.
ابن حجر از ابن عدی نقل می کند که مردم مورد اعتماد، احادیث او را نقل کرده اند و دیدگاه های او را در زمینه تفسیر پذیرفته اند.
از مجموع سخنان علمای اهل سنت چنین برمی آید که اعتراضات علیه او، مختص احادیثی است که در غیر تفسیر نقل می کند، اما احادیث تفسیری او مورد پذیرش قرار گرفته و پیشوایان بزرگی چون سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، عبدالله بن مبارک، ابن جریح، شعبه، محمد بن اسحاق و دیگران به نقل روایات او پرداخته اند (36).
شایان ذکر است که در میان آن ها، علمایی هم چون شعبه بن حجّاج به چشم می خورند که بنابر تصریح شرح حال نویسان، تنها از افراد ثقه و مورداعتماد روایت کرده اند.
9. ابوصالح
علمای رجال شناس درباره ابوصالح چنین می گویند:فهرو باذام غلام اُمّ هانی دختر ابوطالب علیه السلام از راویان و رجال چهار کتاب از منابع روایی شش گانه اهل سنت بوده که بسیاری از پیشوایان، او را ثقه و مورد اطمینان می دانستند.
از یحیی قطّان درباره ابوصالح چنین نقل شده است:
در میان علمای هم کیش خود، هیچ کس را ندیدم که [ روایات] ابوصالح غلام اُمّ هانی را ترک کند.
همین مقدار برای احتجاج و استناد به احادیث ابوصالح، کفایت می کند. البته در این میان برخی دیگر از علمای رجال، او را به تدلیس متهم کرده اند.
آری، به همین ترتیب می توان صحت دیگر سندها را نیز مورد تأیید قرار داد... که به دلیل اختصار آن را به جای خود موکول می کنیم و به آن چه ذکر شد و اثبات صحّت سندی که ابن جوزی اعتبار آن را زیر سؤال برده، اکتفا می کنیم.
ادامه دارد...
پینوشتها:
1. تفسیر الحبری: 326.
2. حریره: نوعی غذا که از آرد، روغن و آب تهیه می شود ( ر.ک: النهایة فی غریب الحدیث: 365/1).
3. التفسیر البسیط: 401/4.
4. خطیب خوارزمی نیز در کتاب مناقب، این حدیث را به سند خود از ابن مردویه نقل کرده است.
5. حاکم حسکانی در شواهد التنزیل: 405/2 این روایت را از قول ابونعیم نقل کرده است.
6. شواهد التنزیل: 2/ 394-408.
7. همان: 403/2.
8. تذکرة الخواص من الأمة: 313.
9. مناقب علی بن ابی طالب علیهما السلام: 272-274.
10. فرائد السمطین: 2/ 53-56.
11. کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب علیهما السلام: 345-349.
12. تفسیر القرطبی: 120/19.
13. تذکرة خواص الأمة: 313.
14. روح المعانی: 157/29.
15. سوره انسان: آیه 11 و 12.
16. تفسیرالنسفی در حاشیه تفسیر الخازن: 348/4.
17. اشاره است به حدیث عشره مبشره که اهل سنت آن را به رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت می دهند و بر این اساس معتقدند که ده نفر از اصحاب ایشان - که نام آن ها در این حدیث آمده - قطعاً به بهشت می روند. البته جعلی بودن این حدیث در جای خود به اثبات رسیده است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک: جواهرالکلام فی معرفة الامامة و الإمام: 94/1 از همین نگارنده.
18. العقد الفرید: 59/5.
19. اشاره به اشعاری است که در بعضی از نقل های حدیث نزول دهر بین امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیها رد و بدل شده است.
20. تذکرة الخواص من الأمة: 315-316.
21. تفسیر نیشابوری چاپ شده در حاشیه تفسیر طبری: 112/29، کفایة الطالب: 348 به نقل از حافظ ابوعمرو بن صلاح و دیگران.
22. تذکرة الخواص من الأمة: 316، روح المعانی: 157/29.
23. قطیعه جعفر یکی از محله های بغداد بود که علی بن محمد بن عبید در آن جا سکونت داشت.
24. تفسیر الحبری:326، شواهد التنزیل: 406/2.
25. ر.ک: نفحات الازهار،86/6.
26. تاریخ بغداد: 393/7.
27. المنتظم: 127/8.
28. اللباب فی الأنساب: 313/1.
29. اجازه بدین معناست که استاد، اجازه نقل از کتاب یا نقل روایت، برای شاگرد صادر کند.
30. تاریخ بغداد: 135/3.
31. سیر أعلام النبلاء: 448/16.
32. تاریخ بغداد: 12/ 73-74.
33. المستدرک علی الصحیحین و تلخیص المستدرک: 1/ 13، 507، 3/ 138 و 151 و 211.
34. همان: 211/3.
35. تهذیب الکمال: 339/5، تاریخ بغداد: 255/8، میزان الاعتدال: 449/1.
36. تهذیب الکمال: 246/25، تهذیب التهذیب: 159/9، طبقات المفسرین: 149/2.
منبع : راسخون