دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی گفت: خداوند، خدای رودربایستیکننده نیست و ملاک او در قبول و رَد بندگان، حرکت و توقف هست؛ هرکسی متوقف است، خودش خودش را جهنمی کرده و هر کسی متحرک هست، خودش اهل نجات است.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در مسجد جامع ایلام، اظهار کرد: پروردگار عالم داستان زندگی چهار زن را برای درسدادن به بندگانش در قرآن مجید نقل کرده است، حتماً بیان داستان زندگی این چهار زن خیلی مهم بوده که در قرآن مجید مطرح کرده و اهمیت آن هم برای این بوده است که این سه زن در انسانیت و اخلاق متوقف کامل بودند و جالب اینکه به عذاب سخت هر سه زن هم اشاره کرده است؛ اینطور نیست که چون زن ذاتاً کانون مهر، محبت، مادری و لطافت است، اگر منبعی از پلیدیها، رذائل و بدخُلقیها بود، ترحمی به او شود و به عذابی محکوم نشود.
عاقبت تکبر در برابر خواستههای پروردگار
وی ادامه داد: تکبری که خدا در قرآن میفرماید زشت است و عاقبت بدی برایتان دارد، تکبر معمولی با مردم نیست؛ ممکن است پولدار شده باشم یا دو کلمه درس خوانده باشم یا یک موقعیت اجتماعی مثل وکالتی، وزارتی یا مقام دولتی نصیبم شده باشد و برای خودم برتریِ بر دیگران قائل باشم و متواضعانه جواب سلام مردم را ندهم، به مردم محل نگذارم که البته این خودش گناه و معصیت است؛ ولی اینطور نیست که اگر بهخاطر تکبرم دو تا سلام را جواب ندهم یا احترامی نکنم، جهنم بروم؛ جهنم جریمهٔ این نیست و این کِبری که قرآن مجید میگوید، کبر در برابر خواستههای پروردگار است.
استاد انصاریان به خواستههای پروردگار از بندگان خود اشاره و تصریح کرد: خواسته پروردگار از ما واجبات عبادتی است، واجبات بدنی مثل نماز و روزه؛ واجبات مالی مثل زکات و خمس؛ واجبات حقوقی مثل حقّ زن به شوهر، حقّ شوهر به زن که بخشی از آن واجب است. این خواستهها را که ارائه کرده، درحقیقت اراده پروردگار این بوده که من با عملکردن به این خواستهها در قیامت به جهنم نروم و هیچ هدف دیگری نداشته است. با پروردگار هم نمیشود درگیر شد که بگویم خدایا من از خلقت خودم ناراضی هستم، من را به پیش از خلقت خودم برگردان تا شوم آنکه خودت میگویی؛ «هل اَتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکورا»، روزگاری برای تو نگذشته که قابل ذکر نبودی، چون هیچ بودی؛ به همه ما هم گذشته است، صدسال پیش هیچکدام از ما نبودهایم و ذکری، نامی و وجودی نداشتهایم، حال بیایم و به پروردگار بگویم اوقاتم از خلقت خودم تلخ است، مشکل و ناراحتی دارم، من را به آن روزگارِ هیچ بودن برگردان! این دعایی است که ارادهٔ مستجاب کردن آن را پروردگار ندارد.
مشکلات انسان ربطی به پروردگار ندارد
وی افزود: پروردگار مالک و خالق است و در عین مالک و خالق بودن نیز حکیم، رحمان، رحیم و ربّ است و من نمیتوانم با او درگیر شوم چون در وجود مقدس او هیچ عیب و نقصی را نمیتوانم پیدا کنم که بگویم آفرینش من عیب و نقص کار تو بوده و حال از این عیبونقص چشم بپوش و من را به روزگار هیچ بودن برگردان چون خداوند انسان را عالمانه، حکیمانه و رحیمانه خلق کرده و مشکلاتی هم که انسان دارد، هیچ ربطی به خداوند ندارد. پروردگار در قرآن می فرماید: هرچه خوبی داری، برای من است، «مٰا أَصٰابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اَللّٰهِ»، به تو وجود، فرزند، خانه، مغازه، صندلی، زندگی و روزی دادهام «وَ مٰا أَصٰابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک» ﴿النساء، 79﴾، هر چه مشکل هست، پدیدهٔ خودت است؛ چرا زندگی را اینقدر پهن کردی که نتوانی آن را جمع کنی و بعد رشتهٔ زندگی پاره شود؟ خداوند در قرآن می فرماید در خوردن و آشامیدن اسراف نکن، چرا پر خوردی کردی و کلسترول و تریگلیسیرید گرفتهای و دوتا رگ قلبت هم گرفته است؟ چرا عصبانی شدی؟ خداوند در قرآن می فرماید: آرامش از اوصاف اهل تقواست، به فرض مادرت یک کار اشتباهی کرد، تو برای چه عصبانی شدی و سر مادر داد کشیدی؟ دادکشیدن بر سر مادر در زندگیات گره میاندازد و کار خودت است! چرا سرِ پدر فریاد کشیدی؟ چرا از دست کسی در خیابان، حال بر سرِ رانندگی عصبانی شدی، پایین پریدی و درگیر شدی و در گوشش زدی و پردهٔ گوشش پاره شد و حال باید مثلاً 10 میلیون برای پارهشدن پردهٔ گوش بدهی؟ این مسایل به خداوند ربطی ندارد و کار خود انسان است؛ خداوند به انسان دست داده، نه برای زدن درِ گوش مردم بلکه دست داده تا دَرسَت را خوب بخوانی، خوب بنویسی، شاعر شدی، شعرهایت را یادداشت کنی؛ دست داده که بر سر یتیم دست بکشی تا هر یک تار مو که از زیر دستت رد میشود، یک ثواب به تو بدهد؛ به تو دست داده که همسر و فرزند خود را با دستت نوازش و محبت کنی؛ دست داده که یک نامه - چون آبرو داری - به یک پولدار بنویسی تا مشکل یکی حل شود؛ خدا به انسان دست نداده که بر سر مردم بزنی، در اداره هم از یکی خوشت نیامد که کارمندت است، علیه او یک نامه بنویسی تا او را 10 سال در حراست، اطلاعات و دادگاه ببرند و بیاورند؛ درحالیکه مقصر هم نبوده و تو از او خوشت نمیآمده، به طور کلی مسایلی از این قبیل ربطی به قضاوقدر خداوند ندارد.
وی در مورد قضای پروردگار گفت: یکی از قضاهای خداوند این است که درخت زردآلو یا سایر درخت ها را به حدی که میرسد، دیگر نمیگذارد بالاتر برود و اندازهٔ معیّن به آن میدهد؛ اگر اندازهٔ معیّن ندهد و آن را رها کند، از ریشه دَرمی آمد.
استاد انصاریان گفت: بعضیها میگویند هر اتفاقی که می افتد، قضاوقدر الهی بوده است. تو که می دانی خوابآلود هستی، برای چه پشت ماشین نشستی و پلکهایت روی هم افتاد و نتوانستی ماشین را نگه داری و به بدنت آسیب رسید، این قضای خداوند است؟ یعنی خداوند رقم زده که این بندهٔ خوب من از خانه بیرون بیاید، سوار ماشین شود و به صالحآباد و زیارت امامزاده برود، یک ماشین به او بکوبد و تکهپارهاش کند!؟ خداوند اصلاً چنین قضایی در پروندهٔ علم خود ندارد.
با پدر و مادر نیک رفتار باشید
وی به آیه ای اشاره کرد که معنای قضا در آن به زیبایی توضیح داده شده و اظهار کرد: «وَ قَضیٰ رَبُّک أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاّٰ إِیٰاهُ» ﴿الإسراء، 23﴾، من حکم کردهام که غیر از من را عبادت نکنید، این حکم من هم اجباری نیست و خیلی از شما بتپرست، پولپرست و شهوتپرست هستید و مانند بسیاری از دولتهای عربی آمریکاپرست هستید؛ ولی حکم من این است که غیر از من را نپرستید، ضرر میکنید! بعد از خداوند حکم روی دو نفر است و این دونفر هم اینها هستند؛ «وَ بِالْوٰالِدَینِ إِحْسٰاناً»، با پدر و مادر نیکرفتار باشید. سؤال پیش میآید: خدایا! بابای من تودهای است، مادر من لائیک است، پدرم و مادرم یهودی، مسیحی، مشرک و یا بتپرست هستند، پدر و مادرم تو را قبول ندارند، به آنها یعنی به دشمنان و مخالفان تو هم باید احسان کنم؟ خداوند در سورهٔ لقمان جواب میدهد که با همین دو نفر آلودهٔ مشرکِ یهودیِ زرتشتیِ مسیحیِ لائیکِ تودهای، «صاحبهما فی الدنیا معروفا»، حق نداری رفتوآمدت را قطع کنی، حق نداری معاشرتت را قطع کنی، حق نداری پدر و مادرت را دور بیندازی و رفتار ناپسندیده با آنها داشته باشی. بیدین است، اما بندهٔ من است و من میدانم؛ این معنای قضای الهی است.
استاد انصاریان در پاسخ به اینکه خداوند را چگونه بشناسیم؟ گفت: شناسنامهٔ خدا دوهزار آیهٔ قرآن، دعای جوشنکبیر، بخشی از کمیل امیرالمؤمنین(ع) و بخشی از دعای عرفهٔ ابیعبدالله(ع) و ابوحمزهٔ ثمالی است. انسان، خدا را در این منابع که تماشا میکند، به معرفت میرسد؛ اگر ما خدا را بشناسیم، همهچیز زندگیمان تغییر میکند و دیگر مشکلاتمان را نمیگوییم که قضاوقدر الهی است.
استاد انصاریان به معنای توحید با توجه به آیات قرآن اشاره و خاطرنشان کرد: خداوند در اوایل سوره قصص می فرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاٰ فِی اَلْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهٰا شِیعاً یسْتَضْعِفُ طٰائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْنٰاءَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِسٰاءَهُمْ إِنَّهُ کٰانَ مِنَ اَلْمُفْسِدِینَ» ﴿القصص، 4﴾ قرآن میگوید یک موجود بسیار تبهکاری بود، راحت سر بچههای مردم را میبرید، راحت خانمها را داغدار میکرد، راحت مردم را قطعهقطعه میکرد، راحت مردم را میزد و شکنجه میکرد. حالا موسیبنعمران(ع) را در کوه طور به رسالت مبعوث کرده و به درخواست خود موسی، هارون را هم شریک در کارش قرار داده است، به موسی و هارون میگوید: «اِذْهَبٰا إِلیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغیٰ» ﴿طه، 43﴾، دوتایی پیش فرعون بروید که در همهچیز طغیان کرده است، «فَقُولاٰ لَهُ قَوْلاً لَیناً» ﴿طه، 44﴾، موسی! با فرعون روبهرو شدی، بلند بلند، تلخ و تحکمی با او حرف نزن، «قولا لینا»؛ اولاً آرام حرف بزن و ثانیاً حرفهایت را روی موج عاطفه بریز؛ همینجوری که یک پدر خوب با بچههایش روی موج عاطفه حرف میزند: پسرم، بابا، فدایت شوم، قربانت بروم، عزیز دلم! خدا به ما بندگانش حق پرسش داده و موسی گفت: الهی! خودت که میگویی «طغی»، در همهٔ امور طغیان کرده است، من برای چه باید نرم، با عاطفه، با محبت و با صدای پایین با او حرف بزنم؟ خطاب رسید: این بود که تو را از آن جعبهای که مادرت در آن جعبه گذاشته بود و در رود نیل انداخته بود، گرفت؛ این فرعون بیستسال قربان صدقهات رفته، بیستسال صبحانه و ناهار و شام تو را داده، لباست را داده، در آغوش کشیده و چون بوی حق پدری به تو میدهد، حق نداری بلند بلند با او حرف بزنی؛ این خدای ماست و اگر خوب خدایی است، با او بسازیم؛ عیبونقصی هم که نمیتوانیم برای او ثابت کنیم.
وی گفت: اگر بگوییم خدایا ما را به روزگاری برگردان که پوچ و هیچ بودیم، میگوید: من این کار را نمیکنم و اگر به او بگوییم، رهایمان کن و بگذار ربا بخوریم، زنا کنیم، ملت را بزنیم، مردم را در مشکلات قرار دهیم و هر گناهی که دلمان میخواهد کنیم، ولی جهنم نبر و ما را جریمه نکن! میگوید: این هم بر ارادهٔ من نگذشته است که هر کاری بکنی، کاری به کار تو نداشته باشم. مسئلهٔ سوم میماند که با او بسازیم و خواستههایش را عمل کنیم، رضایتش را جلب کنیم، خودمان هم از نظر اخلاق و انسانیت به درجه خوبی برسیم، از قبر هم که درآمدیم، به ما بگوید: حسابت «یسیر» است و نمیخواهم پروندهات را باز کنم، آدم خوبی بودی و به بهشت برو.
استاد انصاریان به سخن پیامبر(ص) در مورد سوره تحریم اشاره و اظهار کرد: پیغمبر(ص) میفرمایند: فکر نکنید که معنی «فخانتاهما» در سورهٔ تحریم این است که این دو زن به شوهرشان خیانت ناموسی کردهاند، حضرت میفرمایند: اینها ابداً خائن ناموسی نبودند، بلکه خائن دینی، فرهنگی و اخلاقی بودند؛ شوهرهایشان هم یکی پیغمبر اولواالعزم حضرت نوح بود و دیگری پیغمبر مرسل و بسیار دلسوز حضرت لوط بود؛ ولی این دو زن متوقف بودند. زن نوح با بَدان غرق شد و زن لوط هم با کافران زمان لوط، سَحر در سنگباران الهی سنگباران شد؛ هم زن نوح و هم زن لوط با دوزخیان به دوزخ رفتند. ما هم شوهرهایشان را لحاظ نکردیم و نگفتیم چون این زن نوح پیغمبر ماست و 950 سال جان کَند، کاری به کارشان نداشته باشیم.
ملاک خداوند در قبول و یا رد بندگان، حرکت و توقف است
استاد انصاریان گفت: خداوند، خدای رودربایستیکننده نیست و ملاک او در قبول و رد بندگان، حرکت و توقف است. هرکسی متوقف است، خودش خودش را جهنمی کرده و هر کسی متحرک هست، خودش اهل نجات است. این دو زن، شوهرانی در حرکت عالیِ ایمانی و اخلاقی داشتند و زنان هم متعفنِ پوسیده شده در چهارچوب جهل، غفلت، نادانی و کِبر؛ کبر در برابر خواستههای خالق متعال. یک خواسته او این است که ما به بهشت برویم «وَلاٰ یرْضیٰ لِعِبٰادِهِ اَلْکفْرَ» ﴿الزمر، 7﴾، من جهنمرفتن یکی از شما را رضایت ندارم؛ کسانی هم که در هفت طبقهٔ جهنم میروند، به رضایت خودشان است. یک زن متوقفی را نیز میگوید که شوهرش هم بدترین توقف را داشت و دوتایی خبیث و متعفن بودند: «تَبَّتْ یدٰا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ * مٰا أَغْنیٰ عَنْهُ مٰالُهُ وَمٰا کسَبَ * وَاِمْرَأَتُهُ حَمّٰالَةَ اَلْحَطَبِ» ﴿المسد، 1-4﴾ مفسرین میگویند: این زن در روز قیامت در جهنم بارکش هیزمهای عذاب است: «فِی جِیدِهٰا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ» ﴿المسد، 5﴾ اما خانم چهارم، خانمی است که سالها در توقف در جا میزده و بعد با شنیدن صدای حق به حرکت آمد و در حرکتش چهکار کرد! «وَضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» ﴿التحریم، 11﴾، ای مردم! من زن فرعون را برای تمام مؤمنان - مرد و زن - تا قیامت سرمشق معرفی میکنم. خیلی مقام است!
انتهای پیام/
منبع : پایگاه عرفان