در روايت آمده است: حضرت آدم دچار ترك اولايى شد، به محض ارتكاب ترك اولى، تمام لباسهايش كه زينت بدن او بود از او جدا شد و عريان گشت، آن گاه امين وحى آمد و تاج كرامت را از سر او برداشت و زيور طرفين بدنش را از او گرفت، از فوق عرش ندا آمد كه از جوارم به زمين رويد كه عاصى و گناهكار، حق مجاورت مرا ندارد. آدم به گريه به حوا رو كرد و گفت، اين اولين بد يُمنى و نحسى گناه بود كه گريبان ما را گرفت و ما را از جوار حبيب دور كرد.
به آدم خطاب رسيد: من چگونه هم جوارى براى تو بودم؟ عرضه داشت: هم جوارى نيك؛ خطاب رسيد: از جوارم بيرون رو و تاج عظمت از سرت بردار كه عاصى نمىتواند مجاور من باشد. روايت شده كه آدم دويست سال بر همان ترك اولى گريست تا توبهاش قبول شد.
منبع : پایگاه عرفان