روزی امام هشتم به صورت ناشناس و هم چون مردم عادی وارد حمام نیشابور شدند، به طوری که هیچ یک از حاضران در حمام متوجه حضور ایشان نشد. ابن شهر آشوب می نویسد:
یکی از کسانی که در حمام بود [و ایشان را نمی شناخت] از آن حضرت درخواست کرد تا دلاکی نماید و پشت او را کیسه بکشد. حضرت هم درخواست او را پذیرفتند و مشغول کار شدند. تا این که برخی از مردم تازه وارد امام را شناختند و به آن مرد گفتند: می دانی چه کسی تو را دلاکی می کند؟! مرد گفت: نه! آنها گفتند: ایشان علی بن موسی الرضا(ع) است. در این هنگام مرد شروع به عذرخواهی کرد، با این حال امام به او آرامش می دادند و هم چنان به دلّاکی او مشغول بودند.»
برگرفته از کتاب اسلام دین آسان نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان