دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی، با بیان اینکه ظاهر سه گناه مالی، غریزی و مقام برای اهلش و در مذاق اهلش از عسل شیرینتر است، گفت: همین صندلی که ظاهرش چیزی نیست، در پنج قارۀ جهان برای به دست آوردنش با هر نامی صندلی ریاست، صندلی وکالت، صندلی وزارت، و صندلیهای دیگر حاضرند دینشان را معامله کنند، آنان حاضرند دینشان را بدهند به شهوت جنسی برسند، دینشان را بدهند به پول سنگینی از طریق ربا، غصب، رشوه، اختلاس، دزدی، خوردن حق یک مملکت، خوردن ارث خواهر و برادر برسند.
علت اصلی ایستادن عده ای در برابر گناه خداباوری قوی، قیامتباوری و معرفت به آثار گناه است
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیه بنیالزهرا(س)، اظهار داشت: کسانی که در برابر گناه سخت می ایستند، با دیگران فرقی ندارند، خلقت آنان ممتاز نیست، بافت وجودی خاصی ندارند بلکه مانند سایر انسان ها هستند و علت اصلی ایستادنشان در برابر گناه؛ خداباوری قوی، قیامتباوری و معرفت به آثار گناه است. به قول پیغمبر اکرم(ص) زیرک و خردورز هستند. آنان حاضر نیستند خدا و قیامت و ارزشها را با گناه جابهجا و معامله کنند چون میدیدند یک تجارت پرخسارت و یک داد و ستد پرضرر و پرزیانی است. آنان در روزگارانی زندگی نمیکردند که گناه رخ نشان نمیداد، گناه از زمان آدم تاکنون رخ نشان داده و از کنون تا قیامت هم رخ نشان میدهد.
اولین خون به ناحقی که ریخته شد
استاد اخلاق حوزه های علمیه در مورد وجود زمینه گناه در انسان ها به نمونه ای اشاره و خاطرنشان کرد: فرزند بلافصل آدم معروف به قابیل گناه برایش فراهم شد و زیر بار گناه رفت و به وسیلۀ همان گناه برادر بیگناهش را کشت. اولین خون به ناحقی که ریخته شد همان وقت بود، گناهش هم بنای گناه درونی بود که به بیرون کشیده شد، این بنای درونی که موج خطرناکش بیرون زد و برادر را کشت، حسد بود. به قول مردم چشم نداشت ارزشهای الهی برادرش را ببیند لذا بیتحمل شد و برادر را کشت. بافت هابیل با بافت قابیل یکی بود، هر دو انسان و برادر و فرزند یک خانواده بودند، نباید خود را آلوده به حسادت میکرد. برادر قابیل هم میتوانست حسود باشد، اما نخواست و با چنین جرقه خطرناک آن برادر معامله نکرد. قابیل اعلام کرد میکشمت، ولی برادر اعلام کرد من دست به خون تو آلوده نمیکنم، اگر تو حسود هستی من نیستم، اگر تو قاتل هستی من نیستم. همین اولین خانواده از نوع انسانها به ما درس میدهند که میتوانیم اهل گناه، قاتل، حسود و بی تحمل نباشیم.
وی ادامه داد: برای همۀ ما تا قیامت بس است که یک نفر از نوع ما گفت دست به کشتن و ریختن خون دراز نمیکنم، درگیری به ناحق با تو پیش نمیآورم، همانطور که خدا من را خواسته، هستم و میمانم. خدا ما را پاک خواسته، خدا از ما خواسته که گناهکار نباشید و به گناه کمک نکنید «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (مائده، 2)، حتی گناهان کوچک را هم مرتکب نشوید و به گناه کوچک هم کمک ندهید. فرهنگ پروردگار که در نبوت پیغمبر(ص) و امامت ائمه طاهرین(ع) تجلی تام داشت، بسیار عجیب است.
شیعه باید مراقب باشد آدرس گناه به کسی ندهد
استاد انصاریان با تأکید بر اینکه شیعه باید مراقب باشد آدرس گناه به کسی ندهد، گفت: شخصی به موسی بن جعفر(ع) عرض کرد: همسایۀ مغازهام خیاط است، برای کارمندان هارون لباس میدوزد، مقداری چشمش ضعیف شده، گاهی سوزن را با نخ برمیدارد میآورد درِ مغازۀ من و میگوید: من درست چشمم نمیبیند، این سوزن را نخ کن، یابن رسولالله من معصیت میکنم؟ فرمود: نه تنها معصیت، کمک به معصیت میکنی، چون با آن نخ و سوزن لباس ستمگران را میخواهد بدوزد و آنها در آن لباس میخواهند به مردم ظلم کنند. شیعه به این اندازه باید حواسش جمع باشد که حتی با نخ کردن در سوزن ظالمان کمک به ظلم و ستم ندهد. گاهی آدم خودش گناه نمیکند، ولی با گنهکاران خیلی خوش و بش دارد، «لعن الله امة اسرجت» آنهایی که زین ساختند، «و الجمت» دهانه اسب ساختند، «و تنقبت و تهیت» آنهایی که نه زین دوختند و نه دهانه دوختند و نه لباس دوختند و نه پول دادند، هیچ کاری نکردند، فقط در کوفه آماده شدند اگر دعوتشان کنند کربلا بروند که دعوتشان هم نکردند؛ خدا آنها را هم لعنت کند. این فرهنگ شیعه است، یعنی آمادگی برای گناه هم نشان ندهید، آدرس گناه به کسی ندهید. یک جوانی ممکن است چهار گناه را نداند، ولی یکی دیگر که می داند به آن میگوید. گناه هم یاد دیگران ندهید، دیگران را به معصیت نکشید.
ائمۀ ما اصلاً میل به قسم جلاله نداشتند
وی به یکی دیگر از نکات موجود در فرهنگ شیعه اشاره و تصریح کرد: ائمۀ ما اصلاً میل به قسم جلاله نداشتند، یعنی حاضر نبودند کلمات «بالله»، «تالله»، «والله» را خرج کنند، یک عمری بیقسم زندگی کردند، ولی گاهی مواردی پیش آمده که از عمق این موارد فهمیده میشود که جای قسم بوده از بس که مسئله مهم است. یکی همین گناه است که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اگر هفت آسمان را با هر چه زیرش است، بیایند سند ملکیتش را به نام علی بنویسند و بگویند این هفت آسمان «بما فی تحتها» و هر چه زیرش است به نام تو سند میدهم و یک پیشنهاد به من کنند، بگویند این ملک برای تو، یک دانه مورچه یک پوست جو در دهانش است و میبرد لانهاش، برو این پوست را بکش بیرون، والله من این معصیت را مرتکب نمیشوم.
سه گناهی که ظاهرش برای اهلش و در مذاق اهلش از عسل شیرینتر است
مبلغ عرصه بین الملل به سه گناه نابودکننده اشاره و اظهار کرد: سه گناه ظاهرش برای اهلش و در مذاق اهلش از عسل شیرینتر است: گناه مالی، گناه غریزی، گناه صندلی و بهعبارت دیگر گناه مقام. همین صندلی که ظاهرش چیزی نیست، در پنج قارۀ جهان برای به دست آوردنش با هر نامی صندلی ریاست، صندلی وکالت، صندلی وزارت، و صندلیهای دیگر حاضرند دینشان را معامله کنند، آنان حاضرند دینشان را بدهند به شهوت جنسی برسند، دینشان را بدهند به پول سنگینی از طریق ربا، غصب، رشوه، اختلاس، دزدی، خوردن حق یک مملکت، خوردن ارث خواهر و برادر برسند. گناه مالی فقط به شکم نمیزند، شخصی که چند هزار میلیارد دلار را روز روشن میدزدد مگر چقدر میخورد؟ مگر بدن چه مقدار پارچه میخواهد که خودش را بپوشاند؟ برای زندگی بدن چقدر خانه میخواهد؟ مال حرام به شکم نمیزند، مال حرام به بدن نمیزند، مال حرام ارّۀ بسیار تیزی است که به ریشۀ دین انسان میزند.
وی گفت: روزی متوکل برای دو فرزند خود دنبال معلم میگشت، آدرس معلمی را دادند و گفتند آدم باسوادی است، ولی خیلی آدم فقیری است. گفت: بیاورید قرارداد با او ببندید تا دو فرزندم را در خانه درس بدهد. او را آوردند، اما قبول نکرد. در قرآن آمده است «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (مائده، 2). اگر خودتان هم گناه میکنید به گناه دیگری کمک ندهید، اگر خودتان آدرس چهار گناه را می دهید یا چهار گناه را می دانید یاد چهار تا جوان ندهید که هنوز نمیدانند. یکی به متوکل گفت: این شخص زیر بار درس دادن به بچههای تو نمیرود، یک ناهار دعوتش کن غذای تو را بخورد. متوکل به آن مرد باسواد گفت: اگر بچههای من را درس نمیدهی پس یک مهمانی نزد من بیا. او آمد و خورد و گفت: کجا باید بچههایت را درس بدهم؟ یک اتاق در دربار به او دادند. یک روز نزد شخصی آمد که پول دربار دستش بود و حقوق میداد، به او گفت: از این برج یک مقدار به حقوق من اضافه کن. گفت: برای چه؟ گفت: کم است، نمیرسد به زندگیم، گرانی است. گفت: مگر چه کار کردی که حقوقت را زیاد کنم؟ یک درس میدهی. معلم گفت: چه کار کردم؟ بیشعور من با قبول درس دادن به دو تا بچههای این ستمگر ظالم و خائن دینم را فروختم، نمیارزد که سر برج یک مقدار به حقوقم اضافه کنی؟ من که خدا و بهشت را از دست دادم، و با این کار خود جهنم را خریدم.
غذای حرام راه گناه را باز میکند
استاد انصاریان با بیان اینکه غذای حرام راه گناه را باز میکند، اظهار کرد: دین بسیار اصرار دارد که حرام نخورید «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِل» (بقره، 188)، «يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان» (بقره، 168) کم یا زیاد حلال میتوانید بخورید، اما وارد حرامخوری نشوید. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه» (عبس، 24) انسان باید به لقمه خود دقت عقلی کند که از کجاست؟ از چه راهی و با چه پولی درآورده و برای کیست؟ هزار نکته باریکتر ز مو در این آیه است «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه».
مال حرام تبر به ریشه دین میزند
وی افزود: خیلی جالب است که قرآن میگوید: به این جنایات، ظلمها، شرکها و فسادها جاهل نیستید «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون» (بقره، 22) میدانند و وارد این معرکه خطرناک دینفروشی میشوند. مال حرام، به دین میزند و آمدن رحمت خدا را به سوی انسان مسدود میکند. پیغمبر(ص) میفرماید: کسی که شب یک درهم حرام به خانه ببرد و این دینار یا درهم را در صندوق یا طاقچه بگذارد تا زمانی که این درهم حرام در آن خانه است، پروردگار عالم ابداً نظر رحمت به آن خانه نخواهد کرد. مال حرام به دین میزند؛ شکم که مال حرام میخورد و سپس به قبر میرود، چهل سال هم حرام خورده باشد، خاک میشود، فردای قیامت آن حرامها را طبق سورۀ نسا بهصورت آتش در آن شکم میریزند و آتش فردا هم خاموش شدنی نیست. آتش دنیا را میشود با آتشنشانی خاموش کرد، اما جهنم ادارۀ آتشنشانی ندارد، هیزم و سنگ سوزانش هم تمام نمیشود، شعلهاش هم کم نمیشود. خدا دربارۀ جهنم میگوید: «فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَة» (همزه، 9) شعلههایش ستونهای بسیار بلندی است که یک میلیمتر کم نمیشود. کسانی که در جهنم هستند نمی توانند بیرون را ببینند، درِ آن بسته است و راهی به بیرون ندارد «عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَة» (بلد، 20). حرام نمیگذارد رحمت، آمرزش و رضایت خدا به سراغ آدم بیاید.
مفسر و پژوهشگر قرآنی با اشاره به اینکه ای کاش بعضی از بدکاران، مجرمان، مفسدان، رشوهبگیرها، اختلاسچیها، از دزد معروف زمان هارون هدایت شدن را یاد میگرفتند، گفت: آمدند و به رئیس دزدان گفتند: قافلهای را زیر نظر گرفتیم، عجیب مالالتجاره دارد. گفت: کسی را نکشید، فقط همۀ بارهای قافله را پیاده کنید -اندازۀ سی سالشان جنس، پول، درهم و دینار بود-، خیلی خوشحال شدند. گفت: بارها را باز کنید ببینیم چیست؟ در یکی از این بارها یک دستمال بسته دوخته بود. آن را باز کردند، دیدند که صاحب بار با قلم آیت الکرسی را نوشته است. گفت: هر چه بار پیاده کردید ببندید و دوباره بار کنید و به کاروان بدهید. گفتند: چرا؟ گفت: اینها یک آیت الکرسی برای حفظ این بار گذاشتند، من دزد بار هستم نه دزد دین مردم؛ من اگر این بار را ببرم، اعتقاد یک نفر را ریشهکن کردم و این را نمیتوانم جواب بدهم. در نهایت پروردگار عالم به او محبت کرد و توبه کرد، بعد از توبهاش هم عالم شد، بعد از عالم شدن هم عارف شد، بعد از عارف شدن هم کلاس باز کرد و در کلاسش سی سال آدمهای متدین الهی تربیت نمود.
برخی از منسوبین به دین آبرو برای دین نگذاشتند
استاد انصاریان در پایان گفت: بعضی از کسانی که بی یقه هستند و کمی هم موی صورتشان بلند است و بعضی از هم لباسهای ما آبرو برای دین نگذاشتند. کاش در گناه از بعضی از دزدهای تاریخ یاد میگرفتیم چه کار کنیم.
انتهای پیام/
متن کامل، صوت و کلیپ های این سخنرانی را - اینجا - ببینید