بر اساس حدیثی که از امام صادق(ع) نقل شده است([1])، کفر در قرآن مجید در پنج معنا به کار رفته است:
الف- انکار حقایق قطعی از روی جهل
به این معنا که شخص کافر، حقایق قطعی و مسلّمی همچون خدا، پیامبر(ص)، قرآن و قیامت را از روی جهل و بی توجهی به براهین محکم و استوار انکار نماید.
آیات ذیل به چنین کفری اشاره دارد:
وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ([2])؛ «[گمراهان] گفتند: زندگی جز همین زندگی دنیای ما نیست، [گروهی] میمیریم و [گروهی] زندگی مییابیم، سبب هلاکت ما فقط [همین طبیعت و] روزگار است. آنان را در مورد این [گفتارشان] هیچ دانش [و دلیلی] نیست، اینان جز خیالپردازنی [سبکسر] نیستند.»
در حقیقت افرادی که در این آیه شریفه ذکر شده، کسانی هستند که به سبب جهل و نادانی که دارند، معاد و جهان پس از مرگ را انکار میکنند و برای این سخن خود دلیل محکمی ندارند و تنها از روی حدس و گمان این سخن را بیان میکنند.
قرآن کریم در آیه دیگر میفرماید:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ ([3])؛ «از مردم کسی است که همواره دربارۀ خداوندِ یکتا بدون هیچ دانشی گفتوگوی نادرست و بیدلیل میکند، و پیرو هر شیطانِ سرکشی است.»
ب- انکار اصول اسلام از روی آگاهی
معنای دیگر کفر این است که شخص کافر از روی علم و آگاهی اصول اساسی اسلام همچون توحید، نبوت و قیامت را منکر شود. چنین کسانی در قرآن کریم مورد لعن پروردگار قرار گرفتهاند:
)وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ(([4])؛ «چون برای آنان از سوی خداوند کتابی [هدایتگر که] تصدیقکنندۀ [حقانیت] توراتِ همراه آنان است آمد، و همواره پیش از نزولش به خودشان [در سایۀ ایمان به آن] مژدۀ پیروزی بر کافران میدادند، [با این وصف] چون قرآن که [قبل از نزولش] آن را [با پیشگویی تورات] میشناختند بهسویشان آمد آن را انکار کردند، پس لعنت خدا بر منکران باد.»
بیتردید کسانی که از روی آگاهی و به جهت عناد و استکبار اصول اساسی اسلام را انکار نمایند، رستگار نخواهند شد و خالد در عذاب جهنم میشوند.
ج- بیزاری و برائت
در برخی آیات قرآن کریم، کفر به معنی بیزاری و برائت است، چنانکه قرآن کریم در توصیف حال برخی از انسانهای گناهکار در روز قیامت میفرماید:
ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ([5])؛ «سپس روز قیامت [که اینگونه پیوندها از بین میرود] از یکدیگر بیزاری میجویید.»
طبق این آیه شریفه در روز قیامت هنگامی که حق و حقیقت برای مشرکین و گمراهان آشکار میشود، هر یک از آنها به جهت عقاید باطل و اعمال ناپسندی که در دنیا داشتهاند از یکدیگر بیزاری میجویند؛ اما در این هنگام راه بازگشتی برای آنان وجود ندارد و دچار عذابی سخت خواهند شد.
د- کفران نعمت
انسان درباره کارهای دیگران بهراحتی اظهار نظر کرده و در مورد آنها داوری میکند. برخی را تأیید و برخی دیگر را مردود میکند. اینچنین خُلقی، از اخلاق الهی نیست. بلکه آنچه که انسان را در رسیدن به سعادت یاری میکند، این است که او خود را به محکمه قضاوت ببرد و درباره خویشتن اظهارنظر کند. انسان باید رذائل و محاسن اخلاقی خود را بررسی کرده و خود را از پلیدیها پاک و به خوبیها زینت نماید. او باید کردههای خود را محاسبه کند؛ از گناهان خود از خداوند آمرزش طلبیده و برای اعمال صالحش شکرگزاری کند. غفلت از خویش و قضاوت درباره دیگران صحیح نیست؛ بلکه خویشتن را باید سنجید؛ این، به سعادت نزدیکتر است. خداوند در قرآن کریم و در خطاب به انسان، او را متوجه نفس خود میسازد. او باید خود را تا پایان مسیر از آفات و خطرها حفظ کند؛ چراکه در قیامت پاسخگوی اعمال خویش خواهد بود. توجه کردن به اعمال و اخلاق دیگران و قضاوت کردن درباره آنها، انسان را به سعادت نمیرساند، بلکه دل را آلودهتر میسازد.
کسی که توفیق توجه به عیوب خویش را داشته باشد، از توجه به نقص و عیبهای دیگران غافل میشود. او از درونِ پُرعیب خود چنان میهراسد که گویی از آن فرار میکند؛
همه از دست غیر مینالند
«سعدی» از دست خویشتن فریاد
بهترین سنجش برای توجّه به عیوب روحی، نگریستن به نفْس در آیینه قرآن است. خداوند متعال در قرآن کریم، درباره برخی افراد میفرماید:
قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ([6]) «آنان کسانی هستند که نعمتهای الهی را کفران نمودهاند.»
خداوند درباره آنان با چنین شدتی سخن میگوید. استفاده نادرست از نعمتها و بهکارگیری آنها در راهی که رضایت الهی در آن نیست، همان کفران نعمت است. قرآن کریم در اینزمینه میفرماید:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا([7])؛ «بهراستی ما راه را به او نشان دادیم، حال یا سپاسگزار است، یا بسیار کفرانکننده.»
و در آیه دیگری میفرماید:
لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ([8])؛ «این از احسان پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسم.»
خداوند متعال نعمتهای فراوانی را به بندگانش عنایت کرده و مسیر رستگاری و شقاوت را به آنان شناسانده است. انسان به اختیار خودش میتواند یکی از این مسیرها را انتخاب نماید. انسانهای شاکر، قدرت این نعمتها را دانسته و با بهره گیری از این نعمتها به مقام فلاح و رستگاری میرسند اما انسانهای کافر نسبت به این نعمتها ناسپاس هستند و راه شقاوت و گمراهی را پیش میگیرند.
ذ- نافرمانی از دستورات الهی
قرآن کریم، در مواردی کفر را به سرپیچی از انجام احکام شرعی و دستورات الهی بیان نموده است:
وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ([9]) ؛ «خداوند را بر عهدۀ مردم حقی لازم است که [برای ادای مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند، [البته وجوب آن برای] کسانی [است] که [با برخورداری از سلامت جسمی و توانمندی مالی] بتوانند بهسوی آن راه یابند، و هرکس منکر [وجوب آن] شود [و از فرمان خدا در مورد این تکلیفِ لازم روی برتابد به خداوند زیان نمیرساند؛ زیرا] خداوند از جهانیان [و اعمال نیک آنان] بینیاز است.»
امام صادق(ع) در پاسخ به سوال زراره درباره معنای آیه وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»([10]) فرمودند:
«تَرْكُ الْعَمَلِ الَّذِي أَقَرَّ بِهِ، مِنْ ذلِكَ أَنْ يَتْرُكَ الصَّلَاةَ مِنْ غَيْرِ سُقْمٍ وَ لَاشُغُلِ([11])؛ یعنی کاری را که به آن اقرار کرده، ترک کند. و از جمله آن، این است که نماز را ترک کند، بی آنکه بیماری یا شغلی داشته باشد.
بنابراین اقسامی از کفر که منجر به انکار حقتعالی و دیگر حقایق عالم و نافرمانی و ناسپاسی از نعمتهای الهی است، مانع رسیدن انسان به فلاح و رستگاری میباشد. البته در این میان، کفر ورزیدن نسبت به خداوند، انبیاء الهی: و قیامت سبب شقاوت و خلود کافر در جهنم میشود ([12]).
--------------------------------------------------------------------------
[1]. الکافی: 4/ 149؛ باب 166، حدیث 1.
[2]. جاثیه (45): 24.
[3]. حج (22): 3.
[4]. بقره (2): 89.
[5]. عنکبوت (29): 25.
[6]. عبس (80): 17؛ « [از رحمت خدا] دور باشد این انسان [مغرور]! که [به نعمتهای معنوی و مادّی] چه ناسپاس است!.»
[7]. انسان (76): 3.
[8]. نمل (27): 40.
[9]. آلعمران (3): 97.
[10]. مائده (5): 5؛ «هرکس به حقایق ایمانی کفر ورزد قطعاً عملش تباه شده.»
[11]. الکافی: 4/ 140؛ باب 165؛ حدیث 5.
[12]. از ابی عمرو زبیری، از امام صادق (ع)، گوید:به او گفتم: به من خبر ده از اینکه کفر در قرآن خدا عز و جل چند وجه دارد؟ فرمود: کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است: کفر جحود، و جحود بر دو وجه است، و دیگر کفر به وسیله ترک آنچه خدا بدان فرمان داده، کفر برائت و کفر نعمت، اما کفر جحود همان انکار ربوبیت است و آن قول کسانی است که گویند: نه پروردگاری و نه بهشتی و نه دوزخی و آن قول دو دسته از زنادقه است که به آنها دهری مذهب گویند، و هم آنهایند که گویند (23 سوره جاثیه): «و هلاک نکند ما را جز دهر» و آن دینی است که برای خود مقرر کردند از روی سلیقه و پسند خویش بدون بررسی و تحقیق و کاوش در اطراف آنچه می گویند و خدا (در باره آنان) فرماید (6 سوره بقره): «راستی آن کسانی که کافرند برای آنها فرق ندارد که بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی آورند» مقصود کفر نسبت به توحید و شناسائی خدا تعالی است، این یکی از دو وجوه کفر است.
و وجه دیگرش: انکار با معرفت است و آن این است که منکر بداند حق است و با این حال انکار کند، مطلب نزد او ثابت باشد و خدا عز و جل در این باره فرموده است (14 سوره نمل): «و آن را انکار کنند با اینکه در دل بدان یقین دارند، از روی ستم گری و گردن کشی» و هم خدا عز و جل فرموده است (89 سوره بقره): «بودند (یهود مدینه) که پیش از (هجرت پیغمبر به مدینه) در آرزوی پیروزی بر کفّار به سر می بردند (به وسیله پیروی از پیغمبر خاتم ص) و چون آنچه را شناخته بودند نزد آنها آمد بدان کفر ورزیدند لعنت خدا بر کافران باد» این است تفسیر دو وجه جحود و انکار.
وجه سوم از وجوه کفر، کفر به نعمت است و این گفتار خدا تعالی است که سلیمان را حکایت می کند (40 سوره نمل): «این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که شکر گزارم یا ناسپاسی کنم، هر که شکرگزاری کند همانا برای خود شکرگزاری کرده است و هر که ناسپاسی کند راستی که پروردگارم بی نیاز و کریم است» و فرموده است (7 سوره ابراهیم): «اگر شکر کنید هر آینه برای شما فزون کنیم (نعمت را) و اگر ناسپاسی کنید راستی عذاب من سخت است سخت» و فرموده است (152 سوره بقره): «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا شکر کنید و به من ناسپاسی نکنید».
وجه چهارم ترک آنچه خدا عز و جل بدان دستور داده است و آن مقصود است از قول خدا عز و جل (84 سوره بقره): «و گاهی که از شما پیمان گرفتیم خون همگنان خود را نریزید و آنها را از خانه خون بیرون نکنید سپس اعتراف کردید و شما بر آن گواه شدید * سپس هم شماها همگنان خودتان را کشتید و گروهی آنها را از خانه هاشان بیرون کردید و به کینه ورزی و دشمنی با آنها تظاهر و کمک کردید و اگر آنها را اسیر نزد شما آوردند فدیه برای آنها می دهید و هم آن است که بیرون کردن آنها از خانه شان بر شما حرام است آیا به بعضی از مقررات کتاب (تورات) می گروید و به بعضی کافر می شوید، چیست سزای هر که از شماها این کار را می کند.» خدا آنها را کافر دانسته به واسطه ترک آنچه خدا به آنها فرمان داده است، و نسبت ایمان بدانها داده ولی از آنها نپذیرفته است ایمانشان را، سودمند برای آنها در نزد خودش ندانسته و فرموده است: «پس نیست سزای هر کدام شما که چنین کند جز رسوائی در زندگانی دنیا و در روز رستاخیز دچار شود به سخت ترین عذاب و نیست خداوند غافل از آنچه شما می کنید».
وجه پنجم از وجوه کفر، کفر برائت است و این است قول خدا عز و جل که حکایت می کند از ابراهیم (ع) (4 سوره ممتحنه): «ما به شما کافریم و میان ما با شما دشمنی و بغض پدیدار شده تا هرگز تا شما به خدای یگانه بگروید» یعنی ما از شما بیزاریم، و خدا فرموده است در ذکر ابلیس و بیزاری جستن او از دوستان خود از آدمی زاده در روز قیامت (22 سوره ابراهیم): «راستی من کافر شدم بدان چه پیش از این با من در آن شریک شدید» و خدا فرموده است (25 سوره عنکبوت): «همانا شما در برابر خدا بتانی را به پرستش گرفتید میان خودتان در زندگی (چند روزه) دنیا سپس روز رستاخیز به همدیگر کافر شوید و همدیگر را لعنت کنید» یعنی از همدیگر بیزاری و دوری جوئید.
برگرفته از کتاب راه و رسم رستگاری نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان