دارالعرفان/ محقق و پژوهشگر علوم و معارف قرآن کریم، با بیان اینکه حصار و قلعهٔ ولایت امیرالمؤمنین(ع)، پناهی امن مقابل شیاطین است، گفت: قبول ولایت علی(ع)، یعنی قبول محبت و انجام خواستههای علی(ع)، حصار خداوند است و اینقدر این حصار بلند می باشد که ابلیس و ابلیسیان به آنجا راه پیدا نمیکنند.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در مسجد امیر(ع) تهران، اظهار کرد: خداوند خود را در بسیاری از سورههای قرآن، حکیم، علیم، خبیر و بصیر معرفی میکند و لازم است ما آن صفات را بشناسیم و از طریق این صفات با او ارتباط داشته باشیم؛ به این معنا که یقین کنیم در احاطهٔ علم، خبیر بودن، بصیر بودن و دانش بینهایت او هستیم. این یقین، هم ما را در مدار بندگی قرار میدهد و هم ما را حفظ میکند که به گناهان کبیره و اصرار بر صغیره دچار نشویم.
دانستن صفات الهی یقیناً امر واجبی است و از اجزای معرفت به خداست
استاد برجسته اخلاق حوزه علمیه با بیان اینکه دانستن صفات الهی یقیناً امر واجبی است و از اجزای معرفت به خداست، گفت: یقین به حقیقتهای صفات الهی، این سود را دارد که من با این یقین بندهٔ واقعی خواهم بود و خود را از آلودگی گناه حفظ میکنم.
پیوند با تعلیمات معصومین(ع) شرطی برای فهم صحیح آیات قرآن
وی پیوند با تعلیمات معصومین(ع) را شرطی برای فهم صحیح آیات قرآن دانست و افزود: اگر ائمهٔ طاهرین(ع) یا رسول خدا(ص) آیات قرآن را برای ما توضیح نمیدادند، ما خیلی از آیات خدا را در قرآن نمیفهمیدیم یا در فهم آیات اشتباه میکردیم؛ به عنوان مثال بدون اینکه به سراغ تعلیمات ائمهٔ طاهرین(ع) و پیغمبر(ص) برویم، وقتی به آیهٔ «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(سورهٔ فتح، آیهٔ 10) در قرآن میرسیم، یقین میکنیم که خدا مثل ما دست، انگشت، ناخن و مَفصل دارد! این گمراهی، لغزیدن به کفر و حرکت بهسوی این اعتقاد خطرناک هست که خدا جسم و شبیه دیگر مخلوقات است. تقریباً 99درصد علمای بزرگ اهلسنت این انحراف را پیدا کردهاند.
وی ادامه داد: آنان حتی بدون ائمه(ع) و پیغمبر(ص) کتاب مستقلی دراینباره نوشتهاند که خدا چشم، گوش، دست، پا، شکم و جا دارد؛ همچنین نوشتهاند: این خدا در روز قیامت، یک صندلی در محشر قرار میدهد و خودش روی آن مینشیند، تمام مردم محشر هم با چشم میبیند! این ترسیمی که از خداوند مانند یک موجود محدودِ جسمی است که میلیاردها کهکشان، ستاره، خورشید، ماه و زمین را نگاه داشته است، با اراده تناقض دارد به عبارت دیگر گوشهای بنشیند و در درون خودش بخواهد ای آسمانها، کهکشانها و میلیارد ستاره، آن بالا بمانید و نیفتید و حرکاتتان را ادامه بدهید! با این ترسیمی که شما میکنید، خدا باید عوالم را با دستش نگه داشته باشد و با دستش هم بچرخاند!
استاد انصاریان گفت: اینکه اهلبیت(ع) میگویند از درِ خانهٔ ما به هر کجا بروید. گمراهیتان یقینی است، همین نسبت به پروردگار و توحید است؛ این خدا که قرآن معرفی میکند، ائمهٔ طاهرین(ع) صفاتش را برای ما معنی میکنند و امیرالمؤمنین(ع) در خطبهٔ اول «نهجالبلاغه» میفرمایند: میبیند، نه با ابزار چشم، بلکه ذات بیناست؛ میشنود، نه با لالهٔ گوش، بلکه ذات شنواست؛ قدرت بینهایت دارد و «یَد» در قرآن مجید، کنایه از قدرتش است، نه معنی گوشت و پوست و استخوان و مفصل و مچ و بازو!
صفات پروردگار جدای از خودش نیست که امروز باشد و فردا نباشد
وی اظهار کرد: خدایی که کمال، جمال و جلال بینهایت است و صفاتش همان ذاتش است، جدای از او نیست؛ اما صفات ما از ما جداست. در واقع صفت امکان جدا شدن از موصوف را دارد. به عنوان مثال من امروز سَخی هستم، ممکن است چهار روز دیگر بخیل شوم؛ امروز قوی هستم، امکان دارد دو روز دیگر ضعیف شوم؛ اما صفات پروردگار جدای از خودش نیست که امروز باشد و فردا نباشد. صفات خدا ذات است که امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «اگر بگویی دارای صفت است، تو به دوئیت قائل شدهای» موصوف و صفت، میگویند به این مقدار هم دوئیت در ذات مقدس او راه ندارد.
وی در مورد امر پروردگار به همراهی با صادقین، گفت: خداوند به عنوان علیم، بصیر و حکیم بینهایت؛ انسان جاهلِ نادان را که به هیچیک از امور غیب و پشت پرده آگاهی ندارد را برای سروسامان گرفتن زندگی، اصلاح امور، خیر دنیا و آخرت، سعادت امروز و فردا و نجات؛ به همراهی با صادقین دعوت کرده است: «کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ» چون آنها همهچیز را میدانند و جهل در آنها نیست.
صادقین بدون هیچ آلودگی فکری، عملی و اخلاقی هستند
وی افزود: صادقین یعنی جود، سخا، مربی و دلسوز کامل که طبق قرآن عصمت فکری، عقلی، اخلاقی و عملی دارند و «لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» بدون هیچ آلودگی فکری هستند چون «وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا» پاکیِ کامل در اینهاست. این پاکی هم اجباری نیست چون این پاکی میتواند آلوده شود؛ ولی گویی چنین قدرتی را در وجودشان راه ندادهاند که با آن قدرت بتوانند یک بخش از وجود خودشان را آلوده کنند.
وی در پاسخ به اینکه آیا ابلیس قدرت دارد به وجود صادقین راه یابد؟ گفت: خداوند در قرآن میفرماید، ابلیس قدرت راهیابی به وجود صادقین را دارد؛ چنان قدرت وسوسه او قوی است که خداوند به مردم میگوید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلَهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ»(سورهٔ ناس، آیات 1-4)، به سه حقیقت وجود من، یعنی به ربوبیت، قدرت و حکومت و الهیّت من پناه بیاورید؛ وگرنه نمیتوانید از دست این خبیث رهایی یابید و پیامبر(ص) و ائمه(ع) به این حقایق دست یافتند.
داستان درگیری بین ابلیس و آدم(ع)
مبلغ برجسته عرصه بین الملل گفت: «مخلَصین» صادقینی هستند که ابلیس نمی تواند به وجود آنها رسوخ کند، اما مخلِصین کسانی هستند که به عشق خدا نماز میخوانند و روزه می گیرند و اصلاً عبادات خود را به رخ کسی نمی کشند. در درگیری بین ابلیس و آدم(ع) و در شکست ابلیس و نجات آدم(ع)، ابلیس فکر نمیکرد با این قسم دروغی که برای آدم و حوا خورد و «قاسمهما» گفت والله! اگر از میوهٔ این درخت بخورید، از آدمیزاد بودن به دو فرشته تبدیل میشوید و در این باغ آباد هم تا ابد میمانید - آدم(ع) تا آن زمان از کسی قسم دروغ نشنیده بود و کسی نبوده که برای او قسم بخورد لذا واقعاً فکر نمیکرد که این والله دروغ بگوید - به آن درخت نزدیک شد و بعد گفتند از آن باغ بیرون بروید. آدم(ع) بیرون آمد؛ ابلیس دید که آدم از بندش نجات پیدا کرد و رفتنش بهطرف آن درخت چقدر زیبا جبران شد! گفت: اینکه از دست ما فرار کرد و دوباره خودش را به خدا رساند و پروردگار به او گفت: «فَتَابَ عَلَيْهِ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 37) توبهات را قبول کردم. ابلیس که خدا، قیامت، انبیا و ائمه را خوب میشناسد، به پروردگار گفت: «فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»(سورهٔ ص، آیهٔ 79)، به من تا روز قیامت مهلت بده. «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» یعنی بعد از این زن وشوهر، تمام بچههایشان و نسلشان تا روز برپا شدن قیامت، از اینکه به رحمت و آمرزش تو برسند، ناکامشان میکنم و نمیگذارم رحمت و آمرزش تو شامل حالشان شود. اما ابلیس که انبیا و ائمه را میشناخت، یک استثنا زد: «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»(سورهٔ ص، آیهٔ 83)، پروردگارا! من در این جهان هستی هیچجوری و به هیچ شکلی، زورم به مخلَصین نمیرسد.
وی افزود: مشخص میشود که ابلیس به روز قیامت اعتقاد دارد، اما اعتقادی که با عمل همراه نیست. مثل امروز که ممکن است فردی قیامت را قبول داشته باشد، اما عرق بخورد، قمار و زنا کند، وقتی به او بگویند قیامت، میگوید قیامت سر جای خودش است، فعلاً من این هستم.
حصار و قلعهٔ ولایت امیرالمؤمنین(ع)، پناهی امن مقابل شیاطین است
نویسنده کتاب ارزشمند «همراهی علی(ع) و حق» با بیان اینکه حصار و قلعهٔ ولایت امیرالمؤمنین(ع)، پناهی امن مقابل شیاطین است، تصریح کرد: «ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» قبول ولایت علی(ع)، یعنی قبول محبت و انجام خواستههای علی(ع)، حصار من است و اینقدر این حصار بلند است که ابلیس و ابلیسیان به آنجا راه پیدا نمیکنند. سگان بیرونی هستند، هر جای دیگر که میخواهند پارس کنند؛ اما اگر کنار علی(ع) باشید، خودت و علی را میشناسند و پارس نمیکنند، ابلیس با خود میگوید من زورم به عاشق علی نمیرسد، چرا بیخودی وقت بگذارم؟! نه میتوانم نماز را از او بگیرم، نه میتوانم روزه را بگیرم، نه میتوانم حال را بگیرم، نه میتوانم عبادت و کار خیر را از او بگیرم؛ چون علی روی این آدم اِشراف دارد و عین آهنربا او را گرفته است، من زورم نمیرسد که او را از این آهنربا جدا کنم.
جدایی از صادقین، عامل تباهی و نابخشودگی خداوند
استاد انصاریان جدایی از صادقین را عامل تباهی و نابخشودگی خداوند دانست و خاطرنشان کرد: ابلیس قسم خورده من به آنهایی که با صادقین هستند دسترسی ندارم و خدا فرموده اگر در حصار و قلعهٔ ولایت آنها باشید، از عذاب من در دنیا و آخرت در امان هستید. کسانی هستند که با ائمه(ع) نیستند و این دعوت خدا، یعنی «کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ» را قبول نکردند و صادقین را رها کردند و دست در دست آمریکا، اروپا، انگلیس، جاسوسی، اختلاس، دزدی، ظلم و جنایت، خونریزی و آدمکشی گذاشتند؛ خداوند چنین افرادی را نمی بخشد و می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»(سورهٔ نساء، آیهٔ 116)، کسانی که مرا رهایم کردهاند و دستشان را در دست فاسقان، فاجران، کافران و مشرکان گذاشتند و از صادقین بریدهاند، تا ابد نمیبخشم چون در آغوش ابلیس افتادند و بسیار ظلم کردند.
متن کامل، صوت و کلیپ های این سخنرانی را - اینجا - ببینید