قسمت اول : با دوستان
مقدمه
از آنجا كه انسان زندگى اجتماعى دارد، ناگزیر در طول شبانه روز با افراد مختلف در ارتباط است و با گروههاى ناهمگون - كه داراى عقاید و سلیقه هاى متفاوت هستند - در تماس مى باشد. سؤالى كه در اینجا مطرح مى شود، این است كه: رفتار ما با هریك از این گروههاى انسانى چگونه باید باشد؟
با مراجعه به زندگى پیشوایان دین، به خوبى پاسخ این سؤال را در مى یابیم. زیرا امامان معصوم علیهم السلام در زندگى اجتماعى خود به عنوان پیشوایان صالح و الگوهاى اخلاقى و تربیتى در طول زندگى افتخارآمیز خویش با گونه هاى مختلفى در تماس بودند. بنابراین، رفتار آن بزرگواران با گروههاى مختلف انسانى و حتى حیوانات، مى تواند راه گشاى زندگى فردى و اجتماعى امروز ما باشد.
در یك نگاه كلى مى توان كسانى كه خواسته یا ناخواسته، حضرات معصومین علیهم السلام با آنان در ارتباط بودند را چنین دسته بندى كرد:
- دوستان (اعم از فقیر و ثروتمند)
- غافلان و جاهلان
- گمراهان و فریب خوردگان
- دشمنان و ستمگران
نگاه این نوشتار پیرامون رفتارهاى امام سجاد علیه السلام با گروههاى فوق مى باشد. بدون شك شناسایى رفتارهاى آن حضرت با این گروهها و حتى حیوانات، ما را در چگونگى رفتار با دیگران یارى خواهد داد.
مدارا با دوستان
امام سجاد علیه السلام با اصحابش رفتار كریمانه و دلسوزانه داشت. رفتارهاى آن حضرت، نمونه كامل صداقت، مهرورزى و سخاوت و تجلیگاه عالى حلم، بردبارى و جوانمردى بود.
در رفتارهاى آن حضرت با دوستانى كه از متانت فرهنگى و اجتماعى بالاترى برخوردار بودند، بحثى نیست، همگان با چنین افرادى رفتار شایسته دارند; اما آنچه كه مهم به نظر مى رسد، این است كه باید دید آن حضرت با دوستانى كه به هر دلیل از اقشار پایین جامعه محسوب مى شدند، چگونه برخورد داشت؟
نمونه هاى زیر مى تواند نوع رفتار آن حضرت با دوستان محروم و درماندگان بى بضاعت را مشخص كند:
1. یاور بینوایان
طاووس یمانى مى گوید:
«در سفرى كه به حج رفته بودیم، در سرزمین «صفا» جوانى را دیدم بسیار با هیبت و شكوه، اما لاغر اندام و ضعیف كه جامه مناسبى بر تن نداشت، او سر به آسمان بلند كرده بود و مى گفت:
«عریان كما ترى، جائع كما ترى، فما ترى فیما ترى، یا من یرى و لا یرى; برهنه ام چنان كه مى بینى، گرسنه ام چنان كه مى نگرى، پس چه مى بینى در آنچه مى نگرى؟ اى كسى كه مى بینى و دیده نمى شوى.»
از گفت و گوى آن مرد ناشناس با خداوند، لرزیدم. ناگهان دیدم كه از آسمان طبقى فرود آمد و دو بُرد یمانى در آن بود. در این هنگام، حضرت نگاه محبت آمیزى به من نمود و فرمود: اى طاووس!
گفتم: لبیك یا سیدى!
از اینكه مرا ندیده شناخته بود، تعجبم بیشتر شد. سپس فرمود:
آیا تو نیز حاجتى به این طبق دارى؟!
و پرده را از روى آن كنار زد. در طبق علاوه بر لباس، چیزى شبیه به نقل هاى خراسان بود. عرض كردم:
اى آقاى من! مرا به برد و لباس احتیاجى نیست، لیكن قدرى از آنچه در میان طبق است، به من عطا فرما.
مشتى از آن ها را به من داد. دستش را بوسیدم و نقل ها را بر گوشه رداى احرامم بستم و قدرى از آن را خوردم كه خوراكى به آن مزه و لذت هرگز ندیده و نخورده بودم.
سپس مرد ناشناس دو برد را از طبق برداشت و یكى را به عنوان لنگ و دیگرى را به عنوان عباى احرام به تن كرد و لباس هایى را كه بر تن داشت، به مستحق رساند.
از آنجا گذشتیم تا به «مروه » رسیدیم. در آنجا اجتماع مردم او را از نظرم غائب كرد و من در تفكرى عمیق غرق بودم كه آیا او فرشته بود یا یكى از اولیاى خداوند؟! ناگهان صدایى بر آمد و گفت:
«اى طاووس! واى بر تو! امام زمانت را نشناختى؟ اوست امام جن و انس. اوست امام الساجدین و زین العابدین.»
آنگاه شتابان در پى آن حضرت دویدم تا اینكه به حضورش رسیدم. دیگر از او جدا نشدم تا اینكه نفع دنیوى و اخروى بسیار، از آن حضرت به من رسید.» (1)
و مورد دیگر روایتى است كه بنا بر نقل زهرى در شب سرد و زمستانى امام سجاد علیه السلام را دیدم كه كیسه اى از آرد و دسته اى هیزم بر دوش گرفته بود.... (2)
2. عفو خطاكاران
احتمال خطا و لغزش انسان در زندگى بسیار است و ممكن است هر آن دچار لغزش و اشتباه شود. برخى از دوستان امام سجاد علیه السلام نیز در محضر آن حضرت دچار خطاهایى مى شدند كه به علت سهوى بودن آنها، آن حضرت آنان را عفو مى كرد و خیلى زود از گناهان آنان چشم پوشى مى كرد و این، در «زندگى اجتماعى » ما، درس بزرگى است و روش عفو و مهربانى را به ما مى آموزد و ما را از انتقام و جنجال آفرینى باز مى دارد.
احسان به كنیز
روزى یكى از كنیزان امام سجاد علیه السلام به دستان آن حضرت آب مى ریخت. ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارك امام اصابت كرد. به گونه اى كه سر آن حضرت شكست. حضرت سرش را به طرف كنیز برگرداند. كنیز كه نگران و هراسان شده بود با زیركى این آیه را خواند:
«والكاظمین الغیظ » ; «پرهیزكاران خشم خود را فرو مى خورند.»
امام فرمود: خشم خود را فرو بردم.
كنیز ادامه آیه را تلاوت كرد:
«والعافین عن الناس » ; «پرهیزكاران، خطا كاران را مى بخشد.»
امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم.
كنیز پایان آیه را خواند:
«والله یحب المحسنین » ; (3)
امام سجاد علیه السلام به كنیز احسان نمود و فرمود: «برو، تو را در راه خدا آزاد ساختم.» (4)
نمونه هاى بسیارى از این باب، در كتاب هاى تاریخى و روایى ذكر شده است. (5)
3. هدایت گمراهان
گاهى به علت تبلیغات مسموم دشمنان و نرسیدن سخن حق به گوش برخى از دوستان، آنان تحت تاثیر جو حاكم قرار مى گیرند و على رغم میل باطنى، فریفته تبلیغات سوء دشمن مى شوند; اما از آن لحظه اى كه گوش دلشان به نواى سخن حق آشنا شد، از گذشته خویش ندامت مى جویند و دل و جان در گرو حقیقت مى دهند. این گونه افراد در زمان امام سجاد علیه السلام كم نبودند. عده اى از حقیقت جویان، فریفته جو ناسالم امویان شده بودند. امام زین العابدین علیه السلام كه مى دانست آنها فریب دشمن را خورده اند، با لحن آرام و دلسوزانه با آنها سخن مى گفت و سعى مى كرد آنها را به راه راست هدایت نماید.
نمونه روشن در این بخش، رفتار مهربانانه امام سجاد علیه السلام با آن پیرمرد شامى است كه در هنگام ورود اسیران به شهر شام، خودش را به امام رساند و گفت:
«خداى را شكر كه شما را نابود كرد و مردمان را از شر شما آسوده خاطر كرد و امیرالمؤمنین یزید را بر شما پیروز گرداند.»
امام كه با یك نگاه فهمیده بود، وى فریب دشمن را خورده است با كمال ادب و احترام با او گفت و گو نمود. در پایان پیرمرد شامى از سخنان خود اظهار ندامت نمود. سرانجام یزید دستور قتلش را صادر كرد. (6)
سید على نقى میرحسینى
پي نوشتها:
1. معاجز الولایة، كاظمینى بروجردى، ص 175.
2. مناقب آل ابى طالب، محمد بن شهرآشوب مازندرانى، ج 4، ص 154، انتشارات علامه، قم، 1379 ش.
3. آل عمران/134.
4. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 146 و 147، كنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق.
5. الارشاد، ج 2، ص 145، 146 و ص 147; بحارالانوار، ج 46، ص 56; عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص 145، انتشارات جهان، تهران، 1378 ق.