ابن خلكان متولد 671 هجرى على بن الحسين (ع ) را از سادات و بزرگان تابعين دانسته و از محمد بن شهاب زهرى متولد 124 هجرى نقل كرده است :
ما راءيت قرشيا افضل من على بن الحسين (ع ). (157)
يعنى ؛ در ميان قبيله قريش - كه خود قبيله اى ممتاز است - هيچ كس را برتر و با فضيلت تر از على بن الحسين نيافتم .
مورخان از ابو حازم متولد 140 هجرى سفيان بن عيينه متولد198 هجرى و زهرى نيز آورده اند: ما راءيت هاشمياافضلا من على بن الحسين - عليه السلام -. (158)
يعنى ؛ در ميان بنى هاشم - كه شريفترين نسل قريش مى باشد - هيچ كس را برتر از على بن الحسين نيافتم .
ابن وهب از مالك متولد 140 هجرى نقل مى كند:
لم يكن فى اهل بيت رسول الله - صلى الله عليه وآله - مثل على بن الحسين - عليه السلام - (159)
يعنى ؛ در ميان اهل بيت رسول خدا - كه شريفترين و ممتازترين بيت در ميان بنى هاشم اند - كسى همتاى امام سجاد (ع ) نبود .
جابربن عبدالله انصارى متولد 78 هجرى صحابى معروف و مورد و احترام پيامبر اسلام (ص ) كه موفق به درك حضور امام سجاد - عليه السلام - شده است مى گويد:
والله ما راءى فى اولاد الانبياء بمثل على بن الحسين ، الا يوسف بن يعقوب ، والله اذرية على بن الحسين افضل من ذرية يوسف بن يعقوب ، و ان منهم لمن يملا الارض عدلا كما ملئت جورا. (160)
يعنى ؛ سوگند به خداوند!در ميان فرزندان انبيا كسى چونان امام سجاد (ع ) ديده نشده است ، مگر يوسف ، فرزند يعقوب (ع ). اما سوگند به خداوند! كه دودمان على بن الحسين (ع ) از دودمان يوسف برتر است ، چه اين كه در ميان فرزندان على بن الحسين (ع ) كسى خواهد آمد كه زمين را از عدل پر خواهدكرد، چونان كه از ظلم پر شده است !
عمر بن عبد العزيز متولد 101 هجرى كه از وابستگان به بنى اميه و مروانيان است ، اما به دليل برخى خصلتهاى منصفانه از ايشان متمايز مى باشد، على رغم تعارض و تضادى كه ميان حكومت بنى اميه با اهل بيت و شخص امام سجاد - عليه السلام - وجود داشت ، گاه به خدمت آن حضرت مى رسيد و اظهار ادب و خضوع مى كرد. و بعد از شهادت آن امام گفت : ذهب سراج الدنيا و جمال اسلام ، زين العابدين . (161)
يعنى ؛ مشعل روشنگر دنيا و مايه جمال و زيبايى اسلام ، زين العابدين ، چشم از جهان فرو بست .
در يكى از محافلى كه امام سجاد (ع ) حضور داشت . عمربن عبدالعزيز نيز شركت جست . امام سجاد قبل از او مجلس را ترك گفتند.
پس از بيرون رفتن امام ابن عبدالعزيز از حاضران پرسيد:
امروز شريفترين مردم در جامعه ما چه كسى است ؟
طبق معمول آن دوره ، همه گفتند: شخص خليفه .
ابن عبدالعزيز گفت : نه ، چنين نيست كه شما مى گوييد! شريفترين مردم كسى است كه هم اكنون از مجلس ما خارج گرديد على بن الحسين (ع ) زيرا او از خاندانى است كه همه مردم آرزو دارند از آن خاندان باشند ولى او هرگز تمايل ندارد كه به خاندانى جز خاندان خويش بپيوند و منتسب باشد . (162)
كمال الدين ، محمد بن طلحه شافعى متولد 652 از علماى قرن هفتم مى نويسد:
على بن الحسين زينت اهل عبادت ، پيشوايان زاهدان ، بزرگ پرهيزكاران و رهبر و پيشتاز مؤمنان است . شيوه زندگى او خود گواهى مى دهد كه از سلاله نسل رسول خدا (ص ) است . اخلاق و منش او، خود مى نماياند كه او از بندگى مقرب خداست . آثار برجاى مانده بر سيمايش ، نشانگر نمازهاى بسيار و شب زنده داريهاى هدايت يافته اوست . و الفت هماره او با دعا و راز و نياز، دليل انس او با خداست .
در طاعت و بندگى حق ، چنان تاخت كه زين العابدين شناخته شد. شب زنده داريهايش ، راه تاريك آخرت را بر او روشن ساخته و روزه هاى مستمر او، توشه جهان ديگر را برايش تدارك ديده بود.
كرامتها و كارهاى خارق عادت ، بسيار از آنها ثبت شده و همه اذعان دارند كه وى از سروران خلق در قيامت است . (163)
حماسه فرزدق
يكى از گوياترين نشانه هاى عظمت اجتماعى امام سجاد (ع ) قصيده معروف فرزدق متولد 110 هجرى مى باشد.
در روزگارى كه شعر از قويترين ابزارها تبليغى به شمار مى آمد و ستايشى در قالب شعر مى توانست شخصيتى را به دورترين قبايل ، به نيكى و ارزش بشناساند و هجوى مى توانست قبيله اى را به بدنامى و بى آبرويى بكشاند و ايشان را وادار به مهاجرت سازد، فرزدق را از مرز مديحه سرايى تا اوج حماسه اى انقلابى پيش برده ، شرايطى است كه فرزدق ، شعر خود را در آن شرايط انشاد كرده است .
در روزگارى كه شاعران به ندرت مى توانستند از خشم دستگاه اموى بيمناك نباشند و كم بودند كسانى كه بتوانند دل از عطاها و هداياى خليفه بپوشند، فرزدق از خطرها نهراسيد و دل از عطاى خليفه بريد تا رضاى خداوند را در اظهار محبت و ارادت به خاندان رسالت جستجو كند و به دست آورد.
فرزدق شعرش را در پستوى خانه اش نسرود و در گمنامى و بى نشانى آن را منتشر نساخت ! بلكه در برابر چشمان خشم آلود هشام - كه در آن روز برادر خليفه و از مقربترين عناصر حكومتى و نزديكترين خشم آلود هشام - كه در آن روز برادر خليفه و از مقربترين عناصر حكومتى - نزديكترين شخص به وليد بن عبدالملك به شمار مى آمد - و در منظر انبوه حج گزارانى كه از جاى جاى خطه اسلام گرد آمده بودند، به ستايش از امام سجاد (ع ) پردااخت .
ستايش فرزدق از امام سجاد (ع ) در آن شرايط و در آن محيط و در آن محيط كه بزرگترين مجتمع اسلامى و مهمترين پايگاه دينى به شمار مى آمد، ستايشى ساده و بى پيامد نبود، زيرا مدح على (ع ) و خاندان وى در ذهن مردم ارتباطى ناگسستنى با رد و طرد غاصبان خلافت داشت .
ستودن بارزترين چهره علوى - امام سجاد (ع ) - به معناى رويارويى صريح با تمامى و مروانيان شناخته مى شد، چرا كه اين دو جريان هميشه ستيزى بى امان داشته اند و ناهمسازى آنان بر كسى مخفى نبود.
فرزدق زمانى شعر خود را با طنين گرمش انشاد كرده كه هشام با تكبر و غرور در حلقه ياران و هوادارانش گام در خانه خدا نهاده تا طواف كند.
حج گزاران انبوه بودند و بى توجه به حضور هشام !
هشام خواست استلام حجر كند اما ازدهام جمعيت مانع شد و او باناكلمى به كنارى رفت و با همراهانش به نظاره طواف كنندگان خانه خدا نشست .
در اين هنگام شخصى با جامه ها و هيئتى مردمى اما با چهره اى جذاب و هيبتى معنوى به جمع طواف گزاران پيوست و چون به حجر نزديك شد و خواست استلام حجر كند، مردم احترامش كردند، راه گشودند و او بآسانى استلام حجر كرد.
همراهان هشام با ديدن آن منظره به شگفت آمده و از هشام پرسيدند: آن شخصى كه مردم برايش راه گشودند و احترامش كردند كيست ؟
هشام كه احساس حقارت و كوچكى مى كرد ، چنين وانمود كه او را نمى شناسد! فرزق كه از نزديك ناظر اين گفتگوها بود، دانست هشام از سر حسادت و حق پوشى اظهار ناآشنايى مى كند و با خود گفت اكنون ، لحظه ايفاى رسالت و گاه حق گويى است .
فرزدق قدم پيش نهاد و جايى ايستاد كه صدايش را هر چه بيشتر بشنوند و گفت : اى هشام - اى فرزند عبدالملك و اى برادر خليفه -! اگر تو آن شخص را نمى شناسى ، من او را خوب مى شناسم .
گوش فرا ده تا وى را به تو معرفى كنم
دريايى عطوفت و احساسات فرزدق به جوش آمده بود. واژه هاى عشق و محبتش به خاندان على چونان امواج دريا به حركت در آمده و به شيوه شاعران پرتوان عرب ، شعرى بالبداهه در وصف امام سجاد انشاد كرد.
امواج صدايش در مسجد الحرام پيچيد و تاءثيرى عميق بر روح و جان مردمان نهاد جان مردم را پروريد و روح هشام را چون خرقه اى پوسيده دريد!(164)
اكنون قبل از پرداختن به قصيده فرزدق نگاهى اجمالى به شخصيت وى خواهيم داشت .
شخصيت فرزدق
فرزدق كنيه اش ابوفراس و پدرش غالب صمصعه مجاشعى و مادر وى لبنه ، دختر قرظة ين ظبية است . در سال 38 هجرى تولد يافت و به سال 100 هجرى در بصره به چشم از جهان فرو بست .
او از بزرگان بنى تميم بود و چونان پدرش به جود و سخاوت شهرت داشت .
فرزدق در خرد سالى به همراه پدرش ، خدمت امير المؤمنين (ع ) شرفياب شد.
پدر وى را به حضور آن حضرت معرفى كرد و ياد آور شد كه فرزندش - با وجود خردسالى - قادر به سرودن اشعار مى باشد.
على - عليه السلام - به پدر او توصيه كرد كه بهتر از شعر گفتن ، تعليم قرآن است و همين سفارش سبب گرديد تا فرزدق به آموزش و حفظ قرآن روى آورد.
بسيارى از تاريخنگاران ، فرزدق را دوستدار اهل بيت دانسته اند. براى خاندان على (ع ) به نيكى شعر مى گفت و از آنان به عظمت ياد مى كرد و دشمنانشان - بويژه معاويه ، يزيد هشام و حجاج - را بشدت مورد استهزا قرار مى داد و هجو مى كرد.
از جمله مهمترين اشعار وى قصيده معروفى است كه در ستايش امام زين العابدين - عليه السلام - سروده و آن را در مسجد الحرام و در حضور هشام و جمع حج گزاران انشادكرده است .
گروهى وى را ستوده اند و برخى او را مذمت كرده اند.
مذمت كسانى چون فرزدق كه در عصر خلافت امويان به تمجيد و تعظيم قدر امامان و اهل بيت (ع ) پرداخته است ، از سوى قلم به مزدان دربارى و معاندان اهل بيت ، چندان دور از انتظار نيست .
در منظر تعصب پيشگان ، چه جرمى بالاتر از دفاع و حمايت از خاندان على - عليه السلام - و هجو سلطه داران !
مذمتها و نسبتهاى ناروايى كه به فرزدق داده اند، منحصر به شخص وى نيست بلكه هر شاعرى كه به تعريف و تمجيد از اهل بيت پيامبر - صلى الله عليه وآله - پرداخته و به آنان اظهار محبت كرده است ، از نيزه طعن و كينه معاندان در امان نمانده است ، چونان كه همان نسبتها را به ابوالاسود دلائلى ، كميت اسدى و دعبل بن على خزاعى و... نيز داده اند!
در برابر اين نارواگوييها، اكثر علماى رجال ، فرزدق را توثيق كرده و شهامت و رادمردى او را ستوده اند.
شيخ طوسى متولد 460 هجرى او را از اصحاب امام سجاد - عليه السلام - دانسته اند و به خاطر قصيده اش وى را به نيكى ياد كرده است .(165)
كشى متولد 340 هجرى بر اخلاص او در محبت اهل بيت - عليه السلام - تاءييد دارد و مى گويد:
دليل بر اخلاص او همين بس كه ابتدا صله امام را نپذيرفت و گفت من شعر را براى رضاى الهى سروده ام و نه دريافت صله ... (166)
متن قصيده فرزدق
والبيت يعرفه والحل والحرم (167)
|
2- هذا ابن خير عباد الله كلهم
|
هذا التقى النقى الطاهر العلم (168)
|
3- هذا ابن فاطمه ان كنت جاهلد
|
بجده انبياء الله قد ختموا (169)
|
4- وليس قولك من هذا بضائره
|
العرب تعرف من انكرت و العجم (170)
|
5- كلتايديه غياث عم نفعهما
|
تستو كفان و لا يعروهما عدم (171)
|
6- سهل الخليقة لاتخشى بو ادره
|
تستو كفان و لا يعرو هما عدم (172)
|
7- حمال انفال اقوام اذا افتدحوا
|
حلو الشمائل تحلو عنده نعم (173)
|
8- ما قال لا قط الا فى تشهده
|
لولا لاتشهد كانت لاءه نعم (174)
|
9- عم البرية بالااحسان و فانقشعت
|
عنها الغياهب و الاملاق و العدم (175)
|
10- اذا راته قريش قال قائلها
|
الى مكارم هذا ينتهى الكرم (176)
|
11- يعضى حياء و يغضى من مهابتة
|
فمايكلم الا حين يبتسم (177)
|
من كف اروع فى عرنينه شمم (178)
|
14- يكاد يمسكه عرفان راحتة
|
ركن الحطيم اذا ماجاء يستلم (179)
|
15- اى الخلائق ليست فى رقابهم
|
جرى بذاك له فى لوحه القلم (180)
|
16 - من يشكر الله يشكر اوليه ذا
|
قالدين من بيت هذا بيت هذا ناله الامم (181)
|
17- يتمى الى ذروة الذدين التى فصرت
|
عنها الا كف و عن ادركها القدم (182)
|
18- مشتقه من رسول الله نبعتة
|
طابت مغارسه و الخيم و الشيم (183)
|
19- مشتقه من رسول الله نبعته
|
طابت مغارسه و الخيم و الشيم (184)
|
20- ينشق ثوب الدجى عن ور غرته
|
كفر و قربهم منجى و معتصم (185)
|
21- من معضر حبهم دين و بعضعهم
|
كالشمس تنجاب عن اشراقها الظلم (186)
|
22- مقدم بعد ذكر الله ذكرهم |
فى كل بدء و مختوم به الكلم (187)
|
23- ان عدم اهل التقى كانوا ائمتهم
|
اوقيل من خير اقل الارض قيل هم (188)
|
24- لا يستطيع جواد بعد جودهم
|
ولا يدانيهم قوم و ان كرموا (189)
|
25- هم الغيوث اذاما ازمة ازمت
|
و الا سد اسد الشرى و الباس محتدم (190)
|
26- لا ينقص العسر بسطا من اكفهم
|
سيان ذلك ان اثروان عدموا (191)
|
27- يستدفع الشرو اللوى بحبهم
|
و يسترب به الاحسان و النعم (192)
|
پيامهاى قصيده فرزدق
با آنچه تاريخ از روش و منش خلفا ثبت كرده بديهى است كه فرزدق با بيان اين سخنان كو بنده و صريح ، خويش را براى رويارويى با هر شكنجه و آزار و انتقال از سوى هشام بن عبدالملك آماده كرده بود!
مامقانى به نقل از كتاب خرائج مى نويسد:
فرزدق پس از انشاد اين قصيده مدتها زندانى شده و به فرمان هشام محكوم به مرگ گرديد.
فرزدق شرايط دشوار خود را به امام على الحسين - عليه السلام - رسانيد و آنحضرت براى نجات و رهايى او دعاكرد.
فرزدق پس از آزادى به حضور امام سجاد - عليه السلام - رسيد و از وضع نابسامان اقتصادى خود شكايت كرد و گفت : خليفه تمام حقوق پيشين او را قطع كرده است .
حضرت پرسيد: حقوق دريافتى تو در سال چه اندازه اى بوده است ؟
فرزدق ، مقدارى را اظهار داشت .
امام (ع ) به اندازه اى چهل سال او، هزينه زندگيش را تاءمين كرد و فرمود: اگر مى دانستم كه به بيش از اين نياز دارى به تو مى بخشيدم .
فرزدق ، هديه امام را دريافت كرد و پس از همان مدت ، بدرود حيات گفت .(193)
انگيزه فرزدق
بسيارى از شاعرانى كه به ستايش يا مذمت شخصيتهاى اجتماعى - سياسى عصر خود پرداخته ، انگيزه آنان را يا چشمداشتهاى مادى تشكيل مى داده است و يا نگرانيها و تهديدهايى كه از سوى عوامل قدرتمند، متوجه آنان است .
ولى اين موضوع شامل شاعران دربارى و زورپرستان و زرجويان است و نه شاعرانى كه با بيان فكر و عقيده خويش به تبليغ ارزشهاى الهى و حمايت از عدالت اجتماعى و انتقاد از استبداد و جباريت حاكمان و خلفا مى پرداخته اند.
فرزدق چگونه مى تواند به چشمداشت امور مادى و دنيايى به توصيف امام سجاد - عليه السلام - پرداخته باشد، با اين كه خود را رويارويى كنيه عميق هشام قرار مى دهد! در مطالب قبل ، هر چند ياد شد كه امام سجاد - عليه السلام - زندگى آينده فرزدق را تاءمين كرد اما نبايد از نظر دور داشت كه فرزدق ، اصولا براى دريافت صله و مزد و پاداش دنيوى قصيده ياد شده را نسروده است .
كشى متولد 340 هجرى ضمن ستايش از فرزدق و بيان اخلاص وى در مسير اهل بيت - عليه السلام - مى گويد: دليل اخلاص او همين بس كه امام سجاد - عليه السلام - دوازده هزار دينار به عنوان صله براى او فرستاد ول فرزدق نكرد و به امام پيغام داد: من آن قصيده را براى صله نگفته ام و جز رضاى خداوند متعالى ، چيزى نخواسته ام .
امام سجاد - عليه السلام - براى او دعا كرد و فرمود: عمل تو مورد رضاى خداست ولى ما خاندان وقتى چيزى را به كسى بخشيديم ، از او باز پس نمى گيريم . فرزدق در پى اين فرمايش ، و به خاطر رعايت اين ادب ، هديه حضرت را پذيرفت . (194)
البته ميان اين نقل - كه فرزدق ابتدا صله را نپذيرفت - و ميان نقلى كه - حاكى از شكايت فرزدق از وضع مال خويش مالى خويش مى باشد - منافاتى نيست . زيرا ممكن است نقل نخست مربوط به قصيده هايى بوده كه فرزدق قل از قصيده معروفش براى اهل بيت سروده است ، ولى اظهار نياز زمانى صورت گرفته ، كه فرزدق صورت گرفته كه فرزدق از سوى هشام در تنگناى زندگى گرفتار آمده است .
احتمال ديگر اين است كه هر دو نقل مربوط به يك مرحله باشد به اين گونه كه فرزدق مشكل مالى خود را با امام در ميان گذرانده است اما نه براى دريافت صله و مالى بدون عوض بلكه براى گرفتن راهنمايى و يامساعده و زمانى كه امام سجاد ، آن همه صله را به او مى بخشد، او اظهار داشته كه منظورش از گزارش وضع خود، هرگز دريافت صله نبوده است و آن نمى پذيرد. اما امام - عليه السلام - وى را براى پذيرش آن تخشش متقاعد مى سازد.
حماسه فرزدق ، ثبت در ديوان ادب
قصيده فرزدق ، آن چنان در منابع تاريخى و ادبى تثبيت شده است كه جاى هر گونه ابهام را زدوده و آن را از نهان شدن در غبار گمنامى و فراموشى ، ايمن داشته است .
عبدالرحمن جامى از شاعران پارسى گوى قرن هشتم هجرى 817 - 897 هجرى كه در زمره مفسران و فقيهان و عارفان و ادبيان عصر خويش جاى داشته لاست ، (195) قصيده فرزدق و نيز عكس العمل دستگاه خلافت را در برابرى نظم در آورده است و اين خود مى نماياند كه بازتاب و تاءثير حماسه فرزدق در محافل علمى و ادبى هماره مثبت و نيرومند بوده است :
عبد الرحمن جامى ، چنين سروده است :
شامى اى كرد از هشام سؤ ال
|
كيست اين با چنين جمال و جلال
|
مدنى ، يا يمانى ، يا مكيست
|
زو چه پرسى به سوى من كن رو
|
آن كس است اين كه مكه بطحاء
|
زمزم و بو قبيس و خيف و منى
|
مروه ، مسعى ، صفا حجر، عرفات
|
طبيه ، كوفه ، كربلا و فرات
|
خلق از او نيز ديده خوابانند
|
گر ضريرى نديد از آن چه ضرر
|
بوم از آن گر نيافت بهره چه باك
|
بغض ايشان نشان كيفر و نفاق
|
سائلى ، من خيار اهل الارض
|
كرد از آغاز تا به آخر گوش
|
خونش اندر رگ از غضب زد جوش
|
راست كردار و راست بين بودى
|
چون بدان شاه حق شناس رسيد
|
كرد حالى روان ده و دو هزار
|
بود از آن مدح ، نى نوال و عطا
|
كرده اى صرف در مديح و هجى
|
زان كه ما اهل بيت احسانيم
|
قطره از ما به مانگردد باز
|
چون فرزدق به آن رفا و كرم
|
هر چه آمد از او چه رد چه قبول
|
بود از آن هر دو قصدش الحق حق
|
چون شنيد آن نشيد دور از شين
|
كرد حق را براى حق ظاهر (196)
|
تحليلى بر قصيده فرزدق
آنچه در صفحات گذشته از ابيات شعر فرزدق آورديم ، تنها ابياتى نيست كه از او در اين قصيده ثبت كرده اند، بلكه مورخان و كتابهاى ادبى ، ابيات انى قصيده را از نظر تعداد، مختلف نقل كرده اند و چه بسا برخى به نقل چند بيت اكتفا نموده اند.
علت اين اختلاف نقلها ممكن است بدان جهت باشد كه هر نويسنده به ذوق خويش چند بيتى را انتخاب مى كرده است و نه اين كه بقيه ابيات را منتسب به فرزدق ندانسته و يا بدانها دست نيافته باشد.
شيخ مفيد ره فقط بيتهاى يك دو، ده ، يازده ، سيزده ، پانزده ، و شانزده را با مختصر اختلافى - ياد كرده است . (197)
سيد مرتضى ره (متولد 436 هجرى) به پيروى از شيخ مفيد ره همان ابيات را نقل نموده و سپس متذكر شده است تمام آنهانشده است . (198)
ابوالفرج اصفهانى متولد 356 هجرى بيست بيت از قصيده را آورده است . (199) در حالى كه مناقب به چهل و يك بيت تصريح كرده است . (200) محمد بن فتال نيشابورى متولد 508 هجرى بيست ونه بيت را متذكر شده است ولى با كمى اختلاف محتوايى با آنچه در ديوان فرزدق ثبت گرديده است . (201)
در ديوان فرزدق بيست و بيت براى اين قصيده ثبت شده است كه در صفحات قبل به نقل همانها اكتفا كرديم و افزون بر آن را نياورديم .
على بن عيسى اربلى متولد 692 هجرى بيست و سه بيت ، (202) ابن خلكان بيست وهفت بيت (203)، جلال الدين سيوطى متولد 927 هجرى بيست و سه بيت (204) و سيد محسن امينى عاملى متولد 1371 هجرى سى و دويست براى اين قصيده ياد كرده اند. (205)
و علامه محمد باقر مجلسى ره چهل و يك بيت براى اين قصيده متذكر شده است و پس از نقل ابيات مى نويسد:
هشام پس از شنيدن شعر فرزدق ، خشمگين شد و حقوقش را قطع كرد و با اعتراض به وى گفت : اگر تو هم جدى همانند جد او و پدرى چونان پدر او و مادرى به منزلت مادر او داشتى براى توهم مى گفتم !...
نقد شبهات
درباره قصيده فرزدق شبهاتى نيز مطرح شده است :
الف : برخى احتمال داده اند كه شعر فرزدق در ستايش حسين على - عليه السلام - سيد الشهدا باشد، زيرا فرزدق اشعارى در وصف آن حضرت دارد كه از نظر سبك و وزن همگونى تمام با قصيده مورد بحث دارد.
شعرى كه فرزدق در وصف حسين على - عليه السلام - سروده است با اين ابيات آغاز مى شود.
هذا حسين رسوا والده
|
امست بنور هداة تهتدى الامم
|
هذا ابن فاطمة الزهراء عترتها
|
فى جنة الخلد مجريا به القلم (206)
|
و...
ولى با همه شباهتها و همگونى زن و قافيه ، قرينه هاى موجودنشان مى دهد كه اين اشعار در مقايسه با قصيده معروف فرزدق از يك قصيده در وصف يك شخص نيستند زيرا اولا، قصيده معروف است و اين ابيات هرگز از چنان شهرتى برخوردار نمى باشد. ثانيا، اين اشعار درديوان فرزدق و در ساير كتب تاريخى به صورت قصيده واحد ثبت نشده است .
ب : بعضى قصيده فرزدق را به حزن بن كنانى نسبت داده اند و معتقدند كه او اين اشعار را در وصف عبدالملك مروان سروده است .!(207)
ولى اين شبهه - به طور مسلم - درباره برخى از ادبيات اين قصيده به كلى منتفى است زيرا آنجا سخن از تبار والاى امام على - عليه السلام - به ميان آمده ، هيچ كس نمى تواند جز امام مصداق آن باشد.
علاوه بر اين حبيب بن اوص طائى متولد 233 هجرى اعتراف كرده است كه قصيده مذكور در وصف زين العابدين (ع ) سروده شده است .
بلى با توجه به شباهت زياد اشعار و سبك شعرى حزن بن كنانى با فرزدق احتمال اين هست كه برخى از ابيات قصيده يادشده از آن فرزدق نباشد. و از اشعار خزن بن كنانى وارد قصيده او شده باشد. (208) و اين بيتها از نظر مفهومى قابل شناسايى است مانند بيت يازدهم و دوازدهم قصيده كه سخن از هيبت و بيم افكنى و عصاى خيزران و... دارد. چه اين كه عارفان به مقام امام ، ائمه را معمولا با اين تعابير موردستايش قرار نمى داده اند.
وارد شدن شعرى از شاعرى در اشعار ديگرانى كه هم سبك او بند سابقه داشته است و فراوان به چشم مى خورد. مانند قصيده ابوالاسود دئلى در ستايش امير المؤمنين - عليه السلام - كه چون با اشعار ام هيثم نخعى هم وزن و هم قافيه بوده ، از نظر اهل ادب ، بعضى از ابيات آن دو به ديگرى نسبت داده شده است . (209)و احتمالهاى ديگرى نيز مطرح شده كه قرينه اى بر صحت آنها نيست و ازياد آنها چشم مى پوشيم . (210)