وَ اَمَّا حقّ ذِى المَعروف عَلَيك ، فاءَن تَشكُرَهُ، و تَذكُرَ معروفَهُ، و تَنشُرَ له المَقَالَةَ الحَسَنَةَ، و تُخلِصَ له الدُّعاءَ فيما بينك و بين اللَّه سبحانه ، فانَّكَ اذا فَعَلتَ ذلك كُنتَ قد شَكَرتَهُ سِرّا و علانيّة ، ثمَّ اءِن اءَمكَنَ مُكَافَاءَتُهُ بالفعل كَافَاءَتَهُ، و الا كُنتَ مُرصِدا لَه ، مُوَطِّنا نفسَكَ عليها.
((وَ اَمَّا حقّ كسى كه به تو احسان و نيكى كرده ، آن است كه سپاس گزار او باشى و همواره نيكى او را به ياد داشته و با گفتار نيك خود او را به خير و نيكى شهره نمايى و به هنگام دعاى خالصانه ات با خدا، او را ياد كنى . اگر چنين كردى ، به وظيفه شكرگزارى پنهان و آشكار خود عمل نموده اى و چون برايت ميسر شد، در عمل نيز او را عوض دهى وگرنه هر لحظه مترصد جبران آن باشى )).
درباره اين حقّ كه يكى از مهم ترين حقوقى است كه در رساله مباركه امام سجاد عليه السلام ذكر شده است ، در فصول مختلفى بايد بحث و گفتگو شود: يكى درباره اين كه شكر چيست و شكرگزارى چگونه است ؟ ديگر اين كه معروف چيست و ذى المعروف به چه كسى مى گويند؟
معنى و مفهوم شكر
اما درباره فصل اول كه معنى شكر چيست ؛ در ((مفردات راغب )) شكر به معنى اظهار نعمت و نشر و اشاعه آن آمده است ؛ در برابر كفر كه به معنى فراموش كردن و پنهان كردن است (739). در كلام امام عليه السلام هم معناى ظريفى براى شكر ذكر شده است . امام مى فرمايند: اءَن تشكره او را شكر گزارد و بعد در ادامه مى فرمايند:
تذكر معروفه ، و تنشر له المقالة الحسنة هميشه نيكى او را يادآورى كند و با اين كار، او را به عنوان انسانى صاحب ارزش مشهور كند. پس حقّ اول كسى كه به انسان احسان كرده است ، ياد كردن و فراموش نكردن احسان او است ؛ حقّ دوم ، نقل فعل خير او و معرفى كردن او به عنوان انسانى خيرانديش و نيكوكار است ؛ حقّ سوم ، دعاى خالصانه در حقّ او است ؛ حقّ چهارم ، جبران عملى احسان او و اگر قدرت جبران عملى نداشت ، در مرتبه پنجم ، تصميم و عزم عملى بر جبران آن مى باشد؛ يعنى نيت او اين باشد كه اگر روزى خدا به او قدرت داد، خدمت وى را جبران كند.
اين مراتب شكر و درجات آن است كه در كلام امام سجاد عليه السلام بدان اشاره شده است . ولى براى اين كه مساله شكر و ذى المعروف خوب روشن شود، بهتر است كه اول درباره شكر نعمت هاى الهى تحقيق كنيم .
موضوع شكر در بسيارى از آيات نورانى وحى و روايات متعددى از اهل بيت عصمت عليهم السلام مورد بررسى قرار گرفته است كه ضمن آن ، راه و روش شكرگزارى نيز به انسان آموخته شده است . بعضى از روايات اولين قدم شكر را، شكر قلبى دانسته اند و اين كه انسان ، نعمت و لطف الهى را بفهمد و با زبانش صاحب نعمت را كه ذات اقدس پروردگار است ، ثنا گويد. در بعضى روايات چنين آمده است كه اگر كسى شكرگزار باشد، خداوند هرگز باب نعمت فراوان را بر او نمى بندد:
ما كان اللَّه ليفتح على عبد باب الشكر و يغلق عنه باب الزِّيادة (740).
((خداوند باب ازدياد نعمت را به روى انسانى كه باب شكرگزارى را برايش گشوده ، نمى بندد)).
اين اولين ثمره شكرگزارى است . در روايت ديگرى از مولا اميرالمؤ منين عليه السلام به نقل از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام ذكر شده است كه مى فرمايند:
لقد قام رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم عشر سنين على اءطراف اءصابعه حتى تورَّمت قدماه واصفرَّ وجهه ، يقوم الليل اءجمع حتى عوتِبَ فى ذلك ، فقال اللَّه عزَّ و جَلَّ: ((طه # ما اءَنزلنا عليك القرآن لتشقى (741)))(742).
((رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم ده سال تمام شب را بيدار بود و روى پا ايستاده بود و با خدا راز و نياز مى كرد؛ تا اين آيه نازل شد كه اى پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه تو به زحمت و مشقت بيفتى )).
در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
كان رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم عند عائشة ليلتها، فقالت : يا رسول اللَّه ! لم تُتعِبُ نفسك ، و قد غفر اللَّه لك ما تقدم من ذنبك و ما تاءخَّر؟ فقال : يا عائشة اءَ لا اءَكون عبدا شكورا(743).
((شبى كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نزد عايشه بودند، او زبان اعتراض گشود كه چرا شما خود را به تعب و رنج مى اندازيد؟ در حالى كه خداوند همه كرده هاى گذشته و آينده تو را، بخشيده است . حضرت فرمودند: اى عايشه ! آيا من بنده شكرگزارى نباشم ؟)).
بنابراين ، شكر نعمت ، شاءن انسان هايى است كه نعمت هاى الهى را درك كرده اند و قدر آنها را يافته اند؛ زيرا براى كسانى كه به اين مرتبه رسيده اند كمال عقلى در شكر كردن است . آنها در خود حالت شكر و سپاس گزارى به منعم و كسى كه در حقّ آنها لطف و محبت كرده است را احساس و آن را ابراز مى كنند.
در آيات فراوانى از قرآن درباره شكر سخن گفته شده و خداوند در چندجا به توصيف شاكر و شكور پرداخته است واللَّه شكور حليم (744) خدا شكرگزار است يا گفته شده خداوند خيرالشاكرين است ؛ يعنى بهترين شكرگزاران . وقتى قرار شد كه اين وصف ، توصيف الهى باشد، در نتيجه قابل تاءمل خواهد بود؛ چرا كه به انسان ها سفارش شده است كه صفاتشان ، جلوه اى از صفات پروردگار باشد.
شكر همراه با مشتقاتش از عناوين كثيرالاستعمال است كه هفتاد و پنج مرتبه در قرآن تكرار شده است . آنچه ضرورت دارد درباره موضوع شكر روشن شود، شكر در پيشگاه پروردگار و از نعمت هاى او است و بعد از روشن شدن مهمترين مصداق شكر، ساير مصاديق نيز روشن خواهد شد.
در بيان امام سجاد عليه السلام پاسخ عملى و جزا دادن به فعل ، دعا كردن براى صاحب حقّ و اشاعه خوبى هاى او را، اداى حقّ او دانسته و همه را مستلزم به درك نعمت و ارزش آن كرده است ؛ چرا كه انسان شاكر بايد ابتدا نعمت و كسى را كه آن نعمت را به او عطا مى كند خوب بشناسد تا بتواند شكرگزار خوبى باشد. اين اولين قدم در شكرگزارى است . قرآن در سوره سباء درباره نعمت هاى الهى مى فرمايد:
اعملوا آل داود شكرا و قليل من عبادى الشكور(745).
((اى آل داوود! شكر خدا به جاى آريد هر چند از بندگان من عده قليلى شكرگزارند)).
در اين سوره مباركه بعد از اين كه خداوند، نعمت هايى را كه به داوود و سليمان عنايت كرده و اين پدر و پسر را قدرت بخشيده تا بر تكوين و قدرت هاى نامرئى تصرف داشته باشند، برمى شمارد؛ در پايان به مجموعه خانواده فرمان مى دهد كه خدا را شكر كنيد و بعد مى فرمايد: بدانيد كه بندگان شكور، نادر و كميابند. اين آيه ، بيانگر عظمت شكر است . همان گونه كه سعدى نيز در آغاز گلستان مى گويد:
از دست و زبان كه برآيد | كز عهده شكرش به درآيد |