در كلام اميرالمؤ منين عليه السلام كار خوب ، چنين تعريف شد كه آنچه را كه براى خود مى پسندى براى ديگران بپسند و آنچه را براى خود نمى پسندى در حقّ ديگران روامدار(807).
با اين تعريف ، تشخيص معروف براى همه انسان ها سهل است . البته گاهى معروف ، مصاديق ظريف و لطيفى دارد كه اشاره به آنها ضرورت دارد و تذكرش مهم است ؛ مثلا در حالات امام سجاد عليه السلام نوشته اند:
يمرُّ على المَدَرَةِ فى وسط الطَّريق فينزل عن دابَّته حتى ينحِّيها بيده و عن الطريق (808).
((اگر امام سجاد عليه السلام از راهى عبور مى كردند و سنگى يا كُلوخى وسط راه مى ديدند، از مركب به زير مى آمدند و آن را با دست مبارك به كنارى مى گذاشتند - تا به رهگذران آسيبى نرسد -)).
در ابتداى اين مبحث وعده كرديم كه پس از مسائل مربوط به شكر، درباره معروف و ذى المعروف نيز توضيحاتى ارائه دهيم . درباره معروف در ((مفردات راغب )) گفته شده است :
المعروف اسم لكُلّ فعل يعرف بالعقل اءو الشَّرع حسنه و المنكر ما ينكر بهما(809).
((معروف ، اسم براى هر فعلى است كه نيكى و خوبى آن به وسيله عقل و شرع تاييد شود؛ منكر هم نقطه مقابل معروف است ؛ يعنى عملى كه قبح و زشتى آن از طريق عقل و يا از طريق شرع ، براى انسان روشن شود)).
قبل از توضيح اين تعريف و كلمه معروف ، تذكر اين نكته لازم است كه يكى از رموز ماندگارى و ابديت دين اسلام و معارف آن ، قوانينى است كه در اين امور مورد توصيه قرار گرفته است . از طرفى بنابراين كه دور ماندن از تاثير اميال منحرف كننده ، مورد تاييد عقل سليم است ، همواره امر شرع و فرمان دين ، ارشاد به سمت وسوى همان چيزى است كه مطلوب عقل سليم انسانى است و از آن جا كه شاءن عقل ، ادراك كليات است ، آنچه كه در شرع مقدس بدان توصيه مى شود نيز عنوانى كلى است مثل معروف و منكر و يا همان عنوان مكارم اخلاق كه در فرمايش اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است :
لو كنَّا لا نرجو جَنَّة ، و لا نخشى نارا، و لا ثوابا و لا عقابا؛ لكان ينبغى لنا اءَن نطلب مكارم الاخلاق ، فانَّها ممَّا تَدُلُّ على سبيل النَّجاح (810).
((ما اگر آيين و ديانتى را هم قبول نداشته باشيم و به ثواب و عقاب اخروى هم قائل نباشيم ، عقل ، ما را به اتخاذ مكارم اخلاق و سعى در طى همان مسير راهنمايى و دلالت مى كند)).
در تعبيرى از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
علينا القاء الاُصول و عليكم التَّفريع (811).
((ما قواعد كلّى را بيان مى كنيم و مكلّف ، بايد فروع و آنچه را كه از اين قوانين كلّى استفاده مى شود، به دست آورد)).
نتيجه اين كه در معارف دين عناوين كُلّى مورد پسند عقل ، بيان و توصيه مى شود نه جزئيات و اين رمز ماندگارى اديان الهى به ويژه خاتم است . خداوند متعال دينى را قرن ها پيش به عنوان حجت نهايى براى انسان ها فرستاده تا به كمك عقل بشر آيد و هرگز كهنه نشود؛ چون از طرفى اين دين آنچه را كه در طول دوران آفرينش مورد پسند عقل انسان ها بوده است تبيين و تاءكيد مى كند، و از طرفى ديگر افراد بشر در خيرات و درك خوبى ها و احيانا تورع و پرهيز از منكرات و زشتى ها در ادوار مختلف تاريخ با هم تفاوتى ندارند.
نكته ديگر اين كه شرع مقدس به حكم برهان به آنچه امر مى كند؛ نمى تواند جز معروف و حسن باشد و يا از آنچه نهى مى كند نمى تواند جز قبيح و زشت باشد؛ يعنى بر اساس مسلك عدليه ، آنچه مورد امر شارع قرار مى گيرد؛ خيرات و خوبى ها است ؛ چرا كه محال است اراده الهى و حكم شرع به منكر و قبيح تعلق بگيرد؛ در حالى كه اشاعره مى گويند: هيچ مانعى ندارد كه اراده خداوند متعال و يا حكم شرع به امر قبيح و منكر هم تعلق بگيرد كه در اين صورت در آن شى ء انقلاب ماهيت صورت مى گيرد و بطلان اين مطلب در محل خودش اثبات شده است كه انقلاب ماهيت در حقايق و واقعيات معنا ندارد. در زيات آل ياسين مى خوانيم :
الحقّ ما رضيتموه ، و الباطل ما اءَسخطتموه (812).
((حق ، آن است كه مورد رضايت شماست و باطل ، آن است كه مورد غضب شماست )).
و يا به تعبير بعدى كه : خداوند در سوره ممتحنه خطاب به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در مورد زنانى كه براى بيعت كردن مى آيند مى فرمايد:
و لا يعصينك فى معروف فبايعهنَّ واستغفر لهنَّ(814).
((در هيچ امر معروفى با فرمان تو مخالفت نكنند پس با آنها بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند طلب آمرزش كن )).
در اين آيه نكته دقيقى است كه زن هاى مؤ من براى بيعت كردن با پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم بايد شرايطى را بپذيرند تا بيعت آنها استوار باشد: يكى از اين شرايط آن است كه بايد ملتزم شوند كه در هيچ معروفى ، از امر پيغمبر تمرد نكنند.
در اين جا به عصيان خدا تصريح نشده است ، بلكه عصيان پيغمبر مطرح شده است و چون عصيان پيغمبر، عصيان خدا است و پيامبر اراده اى جز اراده خدا و خواستى جز خواست خدا ندارد، اراده او به چيزى كه مبغوض ذات الهى باشد؛ تعلق نمى گيرد. بنابراين ، مفهوم آيه شريفه هم مؤ يّد آن عبارتى است كه در زيارت آل ياسين آمده است .
المعروف ما اءمرتم به و المنكر ما نهيتم عنه (813).
((معروف ، آن است كه شما به آن امر مى كنيد و منكر، آن است كه شما از آن بازمى داريد)).
آنچه مورد امر شما قرار گرفته ، معروف است و آنچه مورد نهى شما است منكر است ؛ چون اراده ائمه اطهار عليهم السلام و امر آنها نمى تواند چيزى جز اراده و امر الهى باشد. بنابراين محال است كه امر آنها به چيزى تعلق بگيرد كه مورد پسند عقل و مستحسن عقلى نباشد.