سـجـاده ، در حـقـيـت كـلاس درسى است كه انسانها براى تحقيق اهداف زندگى ، و شناخت خود و خدا، پرواز به ملكوت را در آن آموزش مى بينند. عشق ، بالاترين مرتبه معنويت است كه عاشق در اين راه خود را فراموش كرده و هر چه مى بيند، از دريچه چشم معشوق است و امام سجاد (عليه السلام ) اين چنين بود. او زيـنـت عـبـادت كـنـندگان بود. شاهد خاك سرخ كربلا، او بايد بيمار شود تا خورشيد فـروزان ولايـت خـامـوش نـشـود، و زمـين ، وارث حسين (ع ) را براى حفظ هدايت مسلمين در خود داشته باشد. او از بستر خود مى بيند: تنهايى پدرش را، ناله زينب را، حنجر بريده على اصغر را، عموى بى دست ، سر ياران پدر، و آتش خيمه ها را، اما به سجده مى افتد. و مى گويد: شكرالله خدايا ترا سپاس . او عاشق است و در برابر معشوق پيشانى بر خاك مى نهد و نماز را بر سجاده عشق مى گذارد. در پيچ و خم جاده زندگى بشر، و در بر هوت انسانيت ، تنها نور قرآن و شعشه معصومين (عليه السلام ) راه را بر انسان مشتاق مى نماياند. مـنـت خـدايى را كه اين موهبت را به ما ارزانى داشت تا ذره اى اداى دين نموده تا در راه نشر حقايق انسانى گام بر داريم . در اين مسير دست نياز به صحيفه پيشواى ساجدان دراز كرده و چراغ راه مى طلبيم ، تا با صيقل روح و روان از قافله عشاق جانمانيم . اين اثر جرعه ايست از درياى بى كران عشق . التماس دعا يحيى نورى |
داستان ابراهيم و موانع دعا
روزى ابـراهـيـم از بـازارهـاى بـصـره عـبور مى كرد. مردم اطرافش را گرفته و گفتند: ابراهيم ! خداوند در قرآن مجيد فرموده : ادعونى استجب لكم (مرا بخوانيد جواب شما را مى دهم ). مـا او را مـى خـوانـيم ولى دعاى ما مستجاب نمى شود. ابراهيم گفت : علتش آنست كه دلهاى شـمـا به واسطه ده چيز مرده است .( دعايتان صفايى ندارد و دلها پاك و بى آلايش نيست ) پـرسـيـدند آن ده امر چيست ؟ گفت : اول آن كه خدا را شناختيد ولى حقش را ادا ننموديد. دوم - قرآن را تلاوت كرديد ولى به آن عمل نكرديد. سوم - ادعاى محبت با پيامبر (ص ) نموديد ولى بـا اولادش دشـمـنـى كـرديـد. چـهـارم - ادعـا كـرديـد بـا شيطان عداوت داريم ولى در عمل با او موافقت نموديد. پـنـجـم - مـى گـويـيـد به بهشت علاقمنديم اما براى وارد شدن در بهشت كارى انجام نمى دهـيد. ششم - گفتم از آتش جهنم مى ترسيم ولى بدنهاى خود را در آن افكنديد. هفتم - به عـيـب گـويـى مـردم مـشـغـول شـديـد و از عـيـوب خـود غافل مانديد. هشتم - گفتيد دنيا را دوست نداريم و ادعاى بغض آن را نموديد ولى با حرص جـمـعـش مـى كنيد. نهم - اقرار به مرگ داريد ولى خويشتن را براى آن مهيا نمى كنيد. دهم - مردگان را دفن نموديد. اما از آنها عبرت و پند نگرفتيد. اين علل ده گانه كه باعث مستجاب نشدن دعاى شما مى شود(1) . |
1 - ستايش نمودن خداى عزوجل
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون (2) . و ما خلق نكرديم جن و انسان را مگر براى عبادت (شناخت ). 1 -الحمدلله الاول بلا اول كان قبله ، و الاخر بلا اخر يكون بعده (3) سـپـاس خـداى را كه اول است و پيش از او اولى نبوده (مبدا هر موجود است ) و آخر است و پس از او آخرى نباشد (مرجع همه اشياء است ). 2- فالهاك منا من هلك عليه ، والسعيد منا من رغب اليه (4) . پس بد بخت (زيانكار و شايسته عذاب ) از ما كسى است كه او را نافرمانى كند، و نيكبخت از ما كسى است كه به او رو مى آورد و از دستورات او پيروى كند. |
2 - درود بر محمد و آل محمد
ان الله و مـلائكـتـه يـصلون على النبى يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليما(5) . همانا خدا و ملائكه (فرشتگان ) به روان پاك پيغمبر درود مى فرستند. شما هم اى ايمان بر او صلوات و درود فرستيد و كاملا تسليم (فرمان او) باشيد. و الحـمـدلله الذى مـن عـليـنا بمحمد نبيه ، صلى الله عليه و اله ، دون الامم الماضيه و القرون السالفه ، بقدرته التى لا تعجز عن شى ء و ان عظم ، و لا يفوتها شى ء و ان لطف (6) . و سـپـاس خـداى را كـه به محمد، پيغمبرش ( صلى الله عليه و اله ) بر ما منت نهاد (او را بـه ما ارزانى داشت ) منتى كه امتهاى گذشته و مردم پيش از ما از آن بى بهره بودند به قـدرت و تـوانـايى كه از چيزى هر چند بزرگ باشد ناتوان نيست و چيزى از آن نمى دهد اگر چه خرد باشد. اللهم فصل على محمد امينك على و حيك ، و نجيبك من خلقك ، و صفيك من عبادك ، امام الرحمه ، و قائد الخير، و مفتاح البركه (7) . بـار خـدايـا درود فـرسـت بـر مـحـمـد (صـلى الله عـليـه و اله ) كه بر وحى و پيغام تو درستكار بود و برگزيده تو از آفريدگانت . و دوست تو از بندگانت ، و پيشواى رحمت و مهربانى و پشاهنگ خير و نيكى و كليد بركت (افزونى نيك بختى ) است . |
دعاى خير
شـيـخ جـليـل محمد بن يعقوب كلينى از نوفلى نقل كرده كه على بن الحسين ، امام سجاد (عليه السلام ) فـرمود: حضرت رسول (صلى الله عليه و اله ) در بيابان به شتربانى گذشتند و مـقدارى شير از او تقاضا كردند. در پاسخ گفت آن چه در سينه شتران است اختصاص به صبحانه اهل قبيله دارد و آنچه در ظرف دوشيده ام شامگاه از آن استفاده مى كنند. پيامبر اكرم (ص ) دعـا كـردنـد خـداونـدا! مـال و فرزندان اين مرد را زياد كن . از او گذشته در راه به سـاربـان ديـگرى برخوردند. از او هم خواست مقدارى شير بدهد. ساربان سينه شتران را دوشيده ، محتوى ظرفهاى خود را در ميان ظرفهاى پيغمبر (صلى الله عليه و اله ) ريخت و يك گوسفند نيز اضافه بر شير تقديم نموده ، عرض كرد فعلا همين مقدار شير پيش من بـود چـنـانـچه اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم كنم . پيغمبر (صلى الله عليه و اله ) دسـت خـويـش را بـلند كرده و گفتند: خداوندا! به اندازه كفايت به اين ساربان عنايت كن . همراهان عرض كردند: يا رسول خدا، آنكه درخواست شما را رد مى كند برايش دعايى كردى كـه ما همه آن دعا را دوست داريم ولى براى كسى كه حاجت شما را برآورد از خداوند چيزى خواستيد كه ما دوست نداريم . فـرمودند: ما قل و كفى خير مما كثر و الهى . مقدار كمى كه كافى باشد در زندگى بهتر از ثـروت زيـادى اسـت كـه انسان را به خود مشغول كند. و فرمود: اللهم ارزق محمدا و آل مـحـمـد الكـفاف . خدايا! به محمد و ال او به مقدار كفايت لطف فرما(8) . |
3- درود برجمله (نگاهدارندگان ) عرش
و تـرى المـلائكـه حـافـيـن من حول العرش يسبحون بحمد ربهم و قضى بينهم بالحق و قيل الحمدلله رب العالمين . (در آن روز) فـرشـتـگـان را مـى بـيـنـى كه بر گرد عرش خدا حلقه زده اند و با ستايش پروردگارشان تسبيح مى گويند و در ميان بندگان به حق داورى مى شود و (سرانجام ) خواهد شد: حمد مخصوص پروردگار جهانيان است (9) . و مـشـيـعـى الثـلج و البـرد، و الهـابـطـيـن مـع قـطـر المـطـر اذا نـزل ، و القـوم عـلى خـزائن الريـاح ، و المـوكـليـن بالجبال فلا تزول (10) . و بر فرشتگانى كه همراه برف و تگرگند و فرشتگانى كه با دانه هاى باران فرود مى آيند، و فرشتگانى كه بر خزانه هاى بادها زمامدارانند، و فرشتگانى كه بر كوهها گماشته اند تا از هم نپاشند (درود فرست ). و سكان الهواء و الارض و الماء و من منهم على الخلق (11) . و بـر فـرشـتگانى كه در هوا و زمين و آب ساكنند، و بر آنانى كه بر خلق (همه آفريده شدگان در آسمان و زمين ) گماشته شده اند (نيز درود فرست ). (روايت شده ، خدا چيزى را نيافريده جز آنكه فرشته اى براى آن گماشته شده ). سه برخورد پيامبر (صلى الله عليه و اله ) در شب معراج پـيامبر كه در شب معراج به همراه جبرئيل به سوى آسمانها سير مى كردند، در راه پيرى را ديـدنـد، از جـبـرئيـل پـرسـيـدنـد: ايـن كـيـسـت ؟ جبرئيل عرض كرد: اى محمد به سير خود ادامه بده . در ادامـه سـيـر، پـيـامـبـر ديـد در كـنار راه شخصى او را به سوى خود دعوت مى كند و مى گويد: بيا به سوى من اى محمد. پيامبر به راه ادامه داد، تا اينكه ديد جماعتى به پيش آمدند و گفتند: سلام بر تو اى نخستين و اى آخرين (انسان بزرگ ). جـبـرئيـل بـه پـيـامـبـر عـرض كـرد: جـواب سـلام آنـهـا را بـده . سـپـس جـبـرئيـل گـفـت :آن پـير دنيا است ، و دليل آنست كه جز وقت اندكى از دنيا نمانده است ، اگـر بـه او تـوجـه مـى كـردى ، امـت تـو دنـيـا را مـى گـزيـدند (و آخرت را فراموش مى نـمـودنـد.) و آن دعـوت كننده ابليس بود، كه تو را به سوى خود مى خواند.. آن جماعت كه سلام كردند، ابراهيم و موسى و عيسى (عليه السلام ) بودند(12) |
4 - درود بر كسانى كه به پيامبران ايمان آورند
قل اطيعوا الله و اطيعوا الرسول (13) . اى رسول ما بگو كه فرمان خدا و رسول را اطاعت كنيد. اللهـم و اتـبـاع الرسـل و مـصـدقـوهـم مـن اهـل الارض بالغيب عند معارضه المعاندين لهم بـالتـكـذيـب و الاشـتياق الى المرسلين بحقايق الايمان ....فاذكرهم منك بعغفره و رضوان (14) . بـار خـدايـا و پـيـروان پـيـغـمـبـران و ايـمـان آورنـدگـان بـه ايـشـان از اهـل زمـيـن كـه از روى غيب و پنهانى در دل ايمان آوردند. نه فقط به زبان در آن هنگام كه دشـمنان به جهت معارضه در مقام تكذيب آنان بر آمدند، ولى مومنان به سبب حقايق ايمانيه ، مشتاقانه به انبياء روى آوردند... خداوندا! تمام آنان را از جانب خود به آمرزش و رضايت مخصوص گردان . اللهم و صل على التابعين من يومنا هذا الى يوم الدين و على ازواجهم و على ذرياتهم و على من اطاعك منهم (15) . بـار خـدايـا از امـروز تـا روز قـيـامـت بر تابعين و زنان و فرزندانشان و بر هر كدام از ايشان كه تو را اطاعت نموده ، درود فرست . |