الحـمـدلله الذى وهـب لى عـلى الكـبـر اسمعيل و اسحق ان ربى لسميع الدعاء(48) . سـتـايـش خـداى را كـه بـه مـن در زمـان پـيـرى دو فـرزنـدم اسـمـاعـيـل و اسـحاق را عطا فرمود: ( و در خواست مرا اجابت كرد) كه پروردگار من البته دعاى بندگان را خواهد شنيد. و يا من لا تنقطع عنه حوائج المحتاجين (49) . و اى آن كه حاجتهاى نيازمندان از او قطع نمى شود. و من حاجتى يا رب ... فـضـلك انـسـنـى و احـسـانك دلنى ، فاسالك بك و بمحمد و اله صلواتك عليهم ، ان لا تردنى خائبا(50) . و از جـمـله حـاجـت و خـواسـتـه من اى پروردگار...(و حاجت خود را به ياد مى آورى سپس به سجده مى روى و در سجده مى گويى ): فضل و بخشش تو مرا (از گرفتاريها) آرام نموده ، و احسان تو مرا (بدرگاهت ) راهنمايى كـرده ، پـس از تـو در خـواسـت مـى نـمـايـم بـه حـق خـودت و بـه حـق مـحـمـد و آل او كـه درودهـاى تو بر ايشان باد، مرا نوميد بر نگردانى (امام صادق (عليه السلام ) چيزى كه بنده را به پروردگارش نزديكتر مى كند. آن است كه در سجده باشد). قبول حاجت عـبـدالله بـن زيـاد اسـتـانـدار عـراق ، و عـامـل يـزيـد در كـشـتـار خـونـيـن عـاشـورا، در سـال شـهـادت امـام حـسـيـن (عـليـه السـلام ) 33 سـال داشـت و در سن 39 سالگى در روز عاشوراى سال 67 هجرى قمرى بدست ابراهيم فرزند رشيد مالك اشتر، در جنگ مختار با دشمنان به جهنم واصل شد. مـخـتـار سر نحس او را به مدينه براى امام سجاد (عليه السلام ) فرستاد. وقتى سر ابن زيـاد را بـه حـضـور امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) آوردنـد، آن حـضـرت مـشـغـول غـذا خـوردن بود، سجده شكر به جا آورد فرمود: روزى كه ما را به صورت بر ابـن زيـاد وارد كردند او غذا مى خورد. من از خداوند درخواست كردم كه از دنيا نروم تا سر او را در مـجـلس غـذاى خـود مـشـاهـده كـنـم ، هـمـانـگـونـه كـه سـر پـدر بـزرگـوارم مـقـابـل او بـود و غـذا مى خورد. خداوند به مختار پاداش خير دهد كه از ما خونخواهى نمود. سپس به اصحاب فرمود: شكر خدا كنيد. و بـعـضـى نـقـل كـرده انـد: شـخصى پرسيد امروز در غذاى ما حلوا نيست ، امام سجاد (عليه السـلام ) فـرمـود: امـروز زبان ما شاد بودند و چه حلوايى شيرين تر از نظر كردن به سر دشمنان ما(51) |
14 - دعاى آن حضرت براى دادخواهى ازستمگران
و تقسطوا اليهم . ان الله يحب المقسطين (52) . بـلكـه بـا آنـهـا بـه عـدالت و انـصـاف رفـتـار كـنـيـد كـه خـدا مـردم دادگـر (بـا عدل و داد) را بسيار دوست دارد. و يا من قربت نصرته من المظلومين (53) . و اى آن كه يارى او به ستم رسيدگان نزديك است . (به زودى آنها را يارى خواهد نمود.) اللهـم فـصـل عـلى مـحـمـد و اله ، وخـذ ظـالمـى و عـدوى عـن ظـلمـى بـقـوتـك و افلل حده عنى بقدرتك و اجعل له شغلا فى يليه ، و عجزا عما يناويه (54) . بـار خـدايـا بر محمد و آل او درود فرست ، و ستم كننده و دشمن مرا به قدرت خود از ستم بـر مـن بـازدار. و بـا توانايى خود دشمنى او را از من بشكن و براى او كارى كه در خور اوسـت قرار ده (تا به آن مشغول شده و از من چشم بپوشد). و او را در برابر كسى كه با او دشمنى مى كند ناتوان گردان دادرسى مظلومان سـعـد بـن قيس همدانى گويد: در زمان خلافت اميرالمومنين (ع ) روزى او را در كنار ديوارى ديـدم . عـرض كـردم : اى امـيـرالمـومـنين چرا در اين هنگام كه هوا گرم و زمان استراحت است . بيرون آمدى ؟ حـضـرت فـرمـود: بـيـرون نـيـامـدم مگر اينكه مظلومى را يارى دهم يا به فرياد دادخواهى رسـيـدگـى كـنـم در ايـن هـنـگام بود كه زنى به سوى او آمد كه ترس و وحشت او را فرا گرفته بود نمى دانست به كجا مراجعه كند. نزد امام ايستاد و گفت : اى اميرالمومنين همسرم به من ستم و تعدى كرده و قسم ياد كرده است كه مرا كتك زند. شما با من بيا و ما را صلح بده . حـضـرت سـرش را پايين انداخت و پس از لحظه اى سر بلند كرد و فرمود: والله مى روم تا اينكه مظلوم حقش را راحت و با قطعيت بگيرد. منزلت كجاست ؟ آن زن گفت : فلان جاست . امام (عليه السلام ) با او حركت كرد تا به منزلش رسيدند. زن گفت : اينجا خانه ماست . حضرت كنار درب منزل ايـسـتـاد و بر اهل خانه سلام كرد در اين هنگام جوانى كه پيراهن بلند و رنگارنگ پوشيده بود از خانه بيرون آمد. امـام (عـليه السلام ) به او فرمود: از خدا بترس و تقوى پيشه كن ، تو همسرت خودت را ترسانده اى ؟ جوان گفت : مسائل خانوادگى ما چه ربطى به شما دارد؟ به خدا قسم او را به خاطر سخن تو به آتش مى كشم . امـام (عـليه السلام ) همواره شمشير خود را به همراه داشت . در اين هنگام كه جوان گستاخى كرد ضربه شمشير حضرت را احساس كرد. آنگاه به او فرمود: من به تو امر بعمروف و نهى از منكر مى كنم و تو رد مى كنى ؟ همين الان توبه كن و گر نه تو را خواهم كشت . مردم به خدمت حضرت رسيدند و اطراف او جمع شدند. جوان جسور كه طرف خود را شناخته بود و وحشت زده شده بود. عرض كرد: يا اميرالمومنين مـرا بـبـخش خداوند تو را مورد بخشش خود قرار دهد. به خدا قسم فرش زمين خواهم شد تا همسرم پا بر روى من گذارد در اينجا بود كه امام (عليه السلام ) به همسرش فرمود: به منزل وارد شود و شوهردارى كند و با خود اين آيه را تلاوت مى فرمود: لا خير فى كثير من نجويهم الا من امر بصدفه او معروف او اصلاح بين الناس . خـيـرى در سـخـنـان آنـان نيست مگر كسى كه امر به صدقه يا كار خير كند يا بين مردم را اصلاح نمايد(55) . حمد خدايى را كه بوسيله من بين زن و مردى را اصلاح كرد(56) . |
15 - دعاى آن حضرت هنگام بيمارى
امن يجيب المضطرى اذا دعاه و يكشف السوء(57) . يا كسى كه دعاى مضطرى را اجابت مى كند و گرفتارى را برطرف مى سازد... اللهم لك الحمد على مالم ازل اتصرف فيه من سلامه بدنى ، و لك الحمد على ما احدثت بى من عله فى جسدى (58) . بار خدايا ترا سپاس بر تندرستى تن من كه هميشه از آن برخودار بوده ام و ترا سپاس بر بيمارى كه (نيك ) در بدنم پديد آورده اى . فـمـا ادرى ، يـا الهـى ، اى الحـاليـن احـق بالشكرلك ، و اى الوقتين اولى بالحمد لك (59) . اى خـدا مـن ! نـمى دانم كه كداميك از اين دو حال براى شكر به درگاهت سزاورتر است ، و كداميك از اين دو وقت براى حمدت شايسته تر؟ امام سجاد و جذاميها در مـديـنـه چـنـد نـفـر بيمار جذامى بود. مردم با تنفر و وحشت از آنها دورى مى كردند. اين بـيـچـارگـان بـيـش از آن انـدازه كه جسما از بيمارى خود رنج مى بردند، روحا از تنفر و انـزجـار مـردم رنج مى كشيدند. و چون مى ديدند ديگران از آنها تنفر دارند خودشان با هم نشست و برخاست مى كردند. يـك روز هـنـگـامـى كه دور هم نشسته بودند غذا مى خوردند، على بن الحسين زين العابدين (عـليـه السلام ) از آنجا عبور كرد. آنها امام را به سر سفره خود دعوت كردند. امام معذرت خـواسـت و فـرمـود: من روزه دارم ، اگر روزه نمى داشتم پايين مى آمدم ، از شما تقاضا مى كنم فلان روز مهمان من باشيد. اين را گفت و رفت . امام در خانه دستور داد، غذاى بسيار عالى و مطبوع پختند. مهمانان طبق وعـده قـبـلى حـاضـر شـدنـد. سـفـره اى مـحترمانه برايشان گسترده شد. آنها غذاى خود را خوردند و امام هم در كنار همان سفره غذاى خود را صرف كرد(60) . |
16 - دعاى آن حضرت براى درخواست بخشش گناهان
و هـو الذى يـقـبـل التـوبـه عـن عـبـاده و يـعـفـوا عـن السـيئات و يعلم ما تفعلون (61) . و اوست خدايى كه توبه بندگانش را مى پذيرد و گناهانشان را مى بخشد و هر چه كنيد مى داند. انـا الذى او قـرت اخـطـايا ظهره و انا افنت الذنوب عمره و انا الذى بجبهله عصاك و لم تكن اهلا منه لذاك (62) . منم آنكه خطاها پشتش را سنگين كرده ، و منم آنكه گناهان عمرش را بسر رسانده عمر را در گناهان گذرانده و منم آنكه با نادانى انديشه نكردن در پايان كار ترا نافرمانى كرده و حال آنكه تو شايسته نافرمانى او نبودى . كـل ذلك حـيـاء مـنـك لسـوء عـمـلى و لذك خـمـد صـوتـى عـن الجـار اليـك و كل لسانى عن مناجاتك (63) . هـمـه ايـنـهـا شـرمندگى از تو است براى بدرفتاريم و از اينرو صداى تضرع و زاريم بدرگاهت گرفته و زبان راز و نياز با تو كند گرديده است . گذشت امام سجاد (عليه السلام ) شخصى پيش امام زين العابدين (عليه السلام ) آمد و هر چه به دهنش آمد به آن بزرگوار ناسزا گفت ولى آن حضرت در جوابش چيزى نفرمود موقعى كه آن شخص رفت ، امام سجاد (عليه السلام ) متوجه اهل مجلس شد و فرمود: شنيديد كه اين مرد به من چه گفت : اكنون من دوست دارم كه همه با هم نزد او رويم و من جواب ناسزاهاى او را بگويم . حـضار مجلس جواب دادند، مانعى ندارد، ما هم مايل بوديم كه شما جواب او را مى داديد، امام سـجـاد (عـليـه السـلام ) نـعـليـن هـاى خـود را پـوشـيـد و حـركـت كـرده و در حال حركت اين آيه شريفه را تلاوت مى فرمود: و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين (64) . مـرمـان بـا تـقوا آن افرادى هستند كه غيظ و غضب خود را فرو مى برند (و نسبت به خطاى مردم ) عفو و بخشش مى كنند و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد. وقتى آن حضرت اين آيه را تلاوت فرمود، همراهان حضرت مى گويند: ما فهميديم كه آن بـزرگـوار بـه آن شـخـص بـدگـويـى نـخـواهـد كـرد. هـمـيـن كـه نـزديـك منزل آن مرد رسيديم ، امام وى را صدا زد و فرمود: بگوييد على بن الحسين آمده ، وقتى آن شخص دريافت كه حضرت زين العابدين (عليه السلام ) آمده گمان كرد آن بزرگوار در صدد انتقام است لذا خود را براى دفاع آماده نمود! موقعى كه چشم امام (عليه السلام ) به وى افتاد فرمود: اى برادر تو نزد من آمدى و چنين گـفـتـى ، اگـر آنـچـه به من گفتى درباره من صدق مى كند، از خدا مى خواهم مرا بيامرزد! اگـر آنـچـه بـه مـن نسبت دادى در وجود من نباشد،خدا تو را بيامرزد! همين كه آن شخص اين سخنان را از امام (عليه السلام ) شنيد، ديدگان آن بزرگوار را بوسيد و گفت ، آنچه كه مـن دربـاره شـمـا گـفـتـم در وجـود تـو نـيـسـت ، بـلكه من خودم به گفته هايم سزاوارترم (65) . |
17 - دعاى آن حضرت در درو كردن شيطان
و ازهما الشيطان عنها فاخرجهما مما كانا فيه (66) . پـس شيطان آدم و حوا را به لغزش افكند تا از آن درخت خوردند و بدين عصيان آنان را از آن مقام بيرون آورد. الهـم انـا نـعـوذبـك مـن نـزغات الشيطان الرجيم و كيده و مكائده و من الثقه به امانيه و مواعيده و غروره و مصاعده (67) بار خدايا! به تو پناه ميبريم از فتنه انگيزيهاى شيطان رانده شده ، و از حيله و مكرهاى گوناگونش ، و از تكيه كردن به آرزوها و وعده ها و فريب او و در افتادن به دامهايش . اللهـم احـلل مـا عـقـد و افـتـق ما رتق ، و افسخ ما دبر و ثبطه اذا عزم ، و انقض ما ابرم (68) . بـار خـدايا آنچه شيطان گره زند باز كن ، و آنچه ببندد بگشا و آنچه بيانديشد بر هم زن و چون تصميم گيرد بازدار و آنچه استوار نمايد بشكن . توجه در نماز امام سجاد (عليه السلام ) در حال نماز بود كه فرزندش در چاه افتاد. در دم متوجه شدند و سـرو صـدا بـلنـد كـردنـد و بـا سـعـى و تـلاش بچه را از چاه بيرون آوردند امام (عليه السلام ) همچنان در حال نماز بود. وقـتـى نماز حضرت به پايان رسيد به او گفته شد چرا با افتادن بچه در چاه نماز را تـمـام نـكرديد و به نجات فرزندتان نشتافتيد. حضرت فرمود: من متوجه نشدم زيرا با پروردگار بزرگم مشغول مناجات بودم . |