فارسی
چهارشنبه 07 شهريور 1403 - الاربعاء 21 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

اخلاص در عمل حج

اخلاص در عمل حج

مرحوم مجلسى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه حضرت در يك روايت نسبتا طولانى مى فرمايند:
اذا اَرَدتَ الحجَّ فجرِّد قلبَكَ للّه مِن قَبلِ عزمِكَ مِن كلِّ شاغِل و حِجاب كلِّ حاجِب و فوِّض اُمورَك كلَّها الى خالِقِك ، و توكَّل عليه فى جميع ما يَظهَرُ مِن حركاتِك و سكناتك ، و سلِّم لقَضائِه و حُكمِه و قدرهِ، و ودِّع الدّنيا و الرّاحةَ و الخَلقَ، و اءخرِج من حقوق تَلزِمُك من جهةِ المخلوقين و لا تعتمد على زادِك و راحلتِكَ و اءصحابِك و قوَّتِكَ و شبابِكَ و مالِكَ، مخافةَ اءن يصير ذلك عدوّا و وَبالا(923).
هنگامى كه اراده كردى حج به جاى آورى ، بايد قلبت را از هر آنچه كه دل و انديشه را به خود مشغول مى كند، تطهير كنى و همه حجب و موانع را كنار زنى ؛ مبادا زن و فرزند، كسب و تجارت و اشتغالات جارى زندگى براى تو مشغوليت فكرى درست كند. همه اين امور را به خدا واگذار كن و در همه اعمال و رفتارت به او توكل كن ؛ يعنى هر حركتى كه از تو صادر مى شود، بايد آثار و نشانه هاى توكل و تفويض امور به مبداء همه قدرت ها پيدا باشد. خود را تسليم مقدرات و سرنوشتى كن كه خدا براى تو رقم زده است و دنيا و آسايش آن و انديشه ديگران را از سر به دور كن كه :

در شطّ حادثات برون آى از لباس

 

كاوّل برهنگى است كه شرط شناور است

تا مجرد از همه تعلقات و وابستگى ها نشوى ، راهى به كوى دوست نمى برى ديون مالى و اخلاقى و تعهدات ديگران را بپرداز كه شايد منتهاى اين راه ، خانه وصل باشد و حضرت دوست بخواهد كه تو آن جا بمانى و بيارامى ؛ طورى عمل كن كه اميد به بازگشت نداشته باشى ؛ يعنى خود را از همه تعلقات ، ابتلائات و دل مشغولى ها جدا كن . تعبير قابل توجهى است ؛ امام عليه السلام مى فرمايند: در اين مسير به هيچ چيز جز ذات ذوالجلال الهى فكر نكن و نينديش و تكيه گاهى جز خدا براى خود تصور مكن . زاد و راحله ، دوست ، رفيق ، همراه ، قدرت ، جوانى ، مال و ثروتى كه همراه مى برى ، هيچ كدام براى تو پشتوانه مطمئنى نيست . حضرت در ادامه مى فرمايند:
قال : من ادّعى رضى اللّه و اءعتمد على شى ء سواهُ صيَّرَهُ عليه عدوّا و وَبالا، ليَعلَم اَنَّهُ ليس له قوَّة و لا حيلة و لا لاحد الا بعصمَةِ اللّه و توفيقهِ و استعِدَّ استعداد مَن لا يرجو الرّجوع و اءحسِن الصحبَةَ، و راعِ اءوقات فرائض ‍ اللّه و سنن نبيّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ، و ما يجب عليك من الادب و الاحتمال و الصّبر و الشّكر و الشّفقة و السخاء و ايثار الزّاد على دوام الاوقات (924).
مراقب باش كه اگر كسى مدعى طلب رضاى خدا باشد، اما بر غيرخدا تكيه كند، چه بسا همه آنچه گفته شد - زاد، راحله ، دوست ، توانايى ، جوانى و مال - وبال گردن او شود تا خدا به او بفهماند كه هيچ قوه و قدرتى جز اراده خدا كارساز نيست . فقط خدا بايد توفيق دهد و او بايد مصون و محفوظ بدارد و چون در اين راه ، همراه با ديگرانى ، بايد با آنان حسن معاشرت و همراهى صحيح داشته باشى و ديگر اين كه مراعات اوقات نماز و ساير فرايض را بكن كه از دست ندهى .
در اين مسير بايد سنت هايى را كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بنيان نهاده است ، كاملا مراعات كنى ؛ يعنى وقتى قرار شد خود را از هر نوع تعلقى آزاد كنى ، براى خود تعلق جديدى نسازى . فكر خريد، معامله ، بازار، منزل و... بايد به كلى از ذهن كسى كه در مسير حج و در طلب زيارت و لقاى محبوب و معشوق است ، زدوده شود. در همه مسير بايد مراقب باشد تا حسن معاشرت و سلوك با ديگران ، صبر و بردبارى ، تحمل ناملايمات در مسافرت دسته جمعى ، شكرگزارى نعمت هاى جديد الهى ، شفقت ، سخاوتمندى و بذل مال و ثروت را كه بر عهده اوست ، همه را به جاى آورده و رعايت كند. حضرت در ادامه مى فرمايند:
ثم اغسِل بماء التِّوبةِ الخالصةِ ذنوبك ، والبِس كِسوةَ الصِّدقِ و الصَّفاء و الخضوع و الخشوع ، و اءحرِم عن كل شى ء يَمنعُك من ذكر اللّه و يَحجُبُك عن طاعته ، و لَبِّ بمعنى اجابة صافية خالصة زاكية للّه عزَّ وَ جَلّ فى دعوتِك متمسّكا بالعروة الوثقى ، و طُف بقلبك مع الملائكةِ حول العرش كطوافِكَ مع المسلمين بنفسك حول البيت ، و هروِل هَرَبا مِن هواكَ و تبرِّيا مِن جميع حولك و قوَّتك ، و اءخرج عن غفلتك و زلّاتك بخروجك الى منى و لا تتمنّ ما لا يحلّ لك و لا تستحقّه ، واعترف بالخطايا بعرفات (925).
سپس با آب توبه خالص ، گناهانت را تطهير كن ؛ توبه اى كه هيچ شايبه اى در آن نباشد. اوّلها النّدم على ما مضى ؛ و الثّانى العزم على ترك العود ابدا(926) توبه اى كه اول آن ندامت بر گذشته و بعد عزم بر ترك گناه در آينده است . لباس احرام كه مى پوشى ، گويى لباس ريا، نيرنگ و دروغ را از تن درآورده اى و لباس راستى ، صفا و خشوع به تن نموده اى . آنچه كه مانع ياد خدا مى شود بر خود حرام كن و آنچه را كه مانع و حجاب اطاعت پروردگار است از خود دور كن . هنگامى كه تلبيه لبيك اللّهم لبيك مى گويى مراقب باش كه در حقيقت ، صادقانه از صميم دل و عمق جان دعوت خدا را پاسخ گويى .
از مالك بن انس كه يكى از روساى فرق چهارگانه اهل تسنن است نقل كرده اند:
و لقد حججتَ معَه اى الصَّادق عليه السلام سَنَة فلمَّا استَوَت به راحلتُهُ عند الاحرام كان كلَّما همّ بالتَّلبِيَة انقَطَعَ الصَّوتُ فى حَلقه و كاد اَن يَخِرَّ مِن راحِلَتِهِ فقلت : قل يا ابن رسول اللّه و لابدَّ لك مِن اَن تقول ، فقال : يا ابن ابى عامر كيف اَجسُرُ اَن اَقولَ لَبَّيك اللّهم لبّيك و اَخشَى اَن يقول عزَّ وَ جَلّ لى لا لبّيك و لا سعديك (927).
((سالى به همراه امام صادق عليه السلام به حج مشرف شدم . وقتى كه سواره به ميقات رسيديم و قرار شد آنجا محرم شويم ، هرگاه امام تصميم مى گرفت كه تلبيه كند، صدا در گلويش مى شكست و نزديك بود كه از بالاى مركب به زمين سقوط كند. عرض كردم : يابن رسول اللّه ! بالاخره بايد تلبيه را جارى كنى تا حركت كنيم . حضرت فرمودند: اى فرزند ابى عامر! چگونه من جسارت كنم و به خودم جرات بدهم و در پاسخ دعوت الهى لبيك بگويم ؟ حال آن كه مى ترسم خداوند متعال در جواب من بگويد: نه پاسخ تو را مى پذيرم و نه تو را به خانه ام راه مى دهم )).
واقعا اگر كسى از صميم دل و ژرفاى جان ، نداى الهى را پاسخ گويد، در حقيقت دعوت الهى را اجابت كرده است و خدا نيز ميزبان او خواهد بود. كسى كه گام در مسجدالحرام مى نهد و طواف بيت اللّه انجام مى دهد بايد اين چنين طواف كند كه خود را حول عرش كبريايى خدا و همراه با ملائكه الهى در طواف ببيند و بداند كه عمل طواف براى تقرب الى اللّه است .

كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نكنى

 

حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست

فرياد بزن و خود را از هواى نفس ، نفس اماره ، تمنيات و شهوات رها كن و با قدرتى كه براى خود قائل هستى ، خود را نجات بده و هرگاه تصميم گرفتى بعد از پايان اعمال عمره تمتع به منا حركت كنى ، مراقب باش كه اگر تاكنون عمر به غفلت و گمراهى گذرانده اى ، اينك كه به سرزمين آمال قدم مى گذارى ، آرزوهاى صحيحت را بشناسى و خواسته هايت از خدا خواسته هاى معقول باشد؛ چيزى را كه براى تو مفيد نيست و يا استحقاق آن را ندارى ، از خدا مطالبه نكن ! وقتى در مسير منا گام به صحراى عرفات نهادى ، واقعا به خطاها و اشتباهات اعتراف كن كه حسن الاعتراف يهدم الاقتراف اگر انسان گناهكار، به صورت زيبا به گناهانش اعتراف كند و به راحتى و سهولت خطاهايش را به زبان آورد و توبه كند، خدا قيدوبندهايى را كه به وسيله گناه به دست و پاى او نهاده شده است مى گشايد.
و جدِّد عِهدك عند اللّه بوحدانيّة و تقرّب الى اللّه و اتَّقِه بمزدلفةَ، واصعَد بروحك الى الملاءِ الاعلى بصعودك الى الجبل ، واذبَح حنجرةَ الهواء و الطّمع عند الذبيحة ، وارمِ الشَّهوات و الخَسَاسَةَ و الدَّنَاءَةَ والافعالَ الذَّميمَةَ عند رمى الجمرات ، واحلِقِ العيوب الظَّاهرَةَ و الباطِنَةَ بحَلق شَعرِكَ، وادخُل فى امان اللّه و كنَفِهِ و سِترِهِ و كِلاءَتِهِ مِن مُتَابَعَةِ مُرادِكَ بدُخُولِكَ الحرم (928).
((وقتى قدم به مشعر گذاشتى ، وحدانيت و يگانگى خدا را به ياد آور. تقواى الهى پيشه كن . هنگامى كه به ((جبل الرحمة )) گام مى نهى ، در حقيقت روح و جنبه معنوى الهى ات را در ملاء اعلى صعود بده و در آن عوالم قدس به حركت درآور. بعد كه به منا و قربانگاه رفتى ، هنگام ذبح وقتى كارد بر حلقوم گوسفند مى گذارى ، در حقيقت هواى و هوس و نيروى طمع را ذبح كن ؛ طمعى كه هميشه قيد عبوديت و بندگى به گردن انسان ها مى افكند. آن وقتى كه سنگ به دست مى گيرى و رمى جمرات مى كنى ، شهوت ها، تمنيات درونى ، پست فطرتى و زشتى ها را از خود دور كن و با سنگ باران كردن نماد بيرونى آن ، اين رذايل را از خود فرارى بده . هنگامى كه سر مى تراشى ، همه عيوب ظاهرى و باطنى خود را از بين ببر كه بعد از اين اعمال است كه تو استعداد پيدا مى كنى و آماده مى شوى كه داخل حرم امن الهى شوى ، و در حمايت خدا قرار گرفته ، در پس پرده الطاف الهى بمانى و از آن جا كه براى تحصيل مراد خود، لياقت و شايستگى پيدا كرده اى ، قدم به داخل حرم بگذارى )).
اظهار محبت نسبت به خداوند
خوب است در اين جا سخنان زيباى سيدالشهدا، اباعبداللّه عليه السلام را كه نمونه عرفان ، شناسايى و عشق به ذات ذوالجلال الهى است به زبان جارى كنيم كه مى فرمايند:
الهى تردُّدنى فى الاثار يوجب بُعد المزار فاجمعنى عليك بخدمة توصلنى اليك ، كيف يستدلّ بما هو فى وجوده مُفتقر اليك اَيَكون لغيرك من الظُّّهور ما ليس لك حتى يكون هو المُظهر لك (929).
((خدايا! از بس به آثار نعمت هاى تو فكر كرده و انديشيده ام ، از تو دور شده ام . خدايا! چگونه چيزهايى را دليل بر تو قرار دهم كه براى وجود و بقايشان به تو نيازمندند؟ آيا بقيه موجودات و مخلوقات بروز و ظهورشان از تو بيشتر است ، تا ما در سايه روشنايى آنها به تو دلالت شويم )).
متى غِبتَ حتى تحتاج الى دليل يَدُلُّ عليك و متى بعدت حتى تكون الاثار هى التى توصل اليك عَمِيَت عين لا تراك عليها رقيبا و خَسِرَت صفقةُ عبد لم تجعل له من حبّك نصيبا(930).
((خدايا تو كى غيبت كرده و پنهان شده اى تا براى يافتن تو محتاج دليلى باشيم و كى دور شده اى تا به وسيله آثار و علايم به سوى تو راهنمايى شويم . چشم دلى كه تو را نمى بيند كور باد. خدايا! انسانى كه از محبت ، دوستى و عشق تو هيچ بهره اى نداشته باشد، جز زيان و خسران حاصلى نخواهد برد)).

كى رفته اى ز دل كه تمنا كنم ترا

 

كى بوده اى نهفته كه پيدا كنم تو را

غيبت نكرده اى كه شوم طالب حضور

 

پنهان نگشته اى كه هويدا كنم تو را

انت الَّذى اءشرقتَ الانوار فى قلوب اءوليائك حتى عرفوك و وحَّدوك و انت الَّذى اءزلت الاغيار عن قلوب اءحبّائك حتى لم يُحِبّوا سواك و لم يلجئُوا الى غيرك (931).
((خدايا! اگر اراده و دوستى تو نسبت به اوليائت نبود، نور محبتت را به قلب آنها نمى تابانيدى ؛ با تابيدن نور محبت و عشق و صفايت به قلوب اولياى خود باعث شدى كه آنها تو را بشناسند. خدايا! تو از دل و قلب دوستانت ، محبت غير را زائل كردى كه جز تو را دوست نداشته باشند و به پشتوانه اى جز تو نينديشند)).
اين سخنانى است كه انسان را در ملا اعلى پرواز مى دهد و در آن مكان قدس و طيب و طاهر به سير در مى آورد.
امام صادق عليه السلام در ادامه روايتى كه نقل نموديم ، مى فرمايند:
وزُر البيت مُتحقِّقا لتعظيم صاحبه و معرفة جلاله و سلطانه ، واستلم الجر رضاء بقسمته و خضوعا لعزّته ، و ودِّع ما سواه بطواف الوداع ، و اصف روحك و سرِّك للقاء اللّه يوم تلقاهُ بوقوفك على الصفا، و كن ذا مروّة من اللّه نقيّا اوصافك عند المروة ، واستقم على شرط حجتك ، و وفاء عهدك الَّذى عاهدت به مع ربك و اوجبت له الى يوم القيامة .(932)
در اين حال ، خانه خدا را براى تعظيم و تكريم صاحبش زيارت مى كنى و حول بيت اللّه طواف مى كنى ، حال آن كه صاحب خانه را مى شناسى ؛ يعنى به گرد خانه اى مى چرخى كه صاحب آن را با معرفت ، جلالت ، سلطنت و قدرتش به همه موجودات و مخلوقات شناخته اى و درك كرده اى و بعد شايسته آن مى شوى كه دست در دست خدا بگذارى و با خدايت پيمان ببندى و اعلام كنى كه در مقابل تقدير و سرنوشتى كه تو براى من رقم زده اى راضى و تسليم هستم . آنگاه كه تصميم مى گيرى با خانه خدا وداع كنى در حقيقت بدان كه بايد با آنچه كه غير خداست ، وداع كنى ؛ نه با صاحب خانه . در حقيقت طواف وداع ، قرب نهايى تو است و آن گاه كه براى آخرين بار سعى بين صفا و مروه مى كنى ، وقتى به صفا رسيدى و ايستادى ؛ روح و ضمير و باطنت را در سايه لقايى كه براى تو حاصل شده است صفا ده تا با همين حالت روز لقاى الهى در قيامت ، با خداى خود ملاقات كنى و هنگامى كه در مروه مى ايستى ، در حقيقت بدان كه در مرئى و منظر خدا ايستاده اى و همه اوصاف پاكيزه و طاهر را در خود جمع كرده اى و رذايل و خبايث را از خود دور كرده اى ؛ و اى حاجى ! مراقب باش ! اين اعمال و اين سير را تو انجام دادى ؛ با خدايت پيمانى بستى ، دست پيمان و عهد با يداللّه كه حجرالاسود است داده اى و در حقيقت تو با خدا معاهده بسته اى كه بايد تا روز قيامت محفوظ بماند.
حضرت در پايان سخن مى فرمايند:
واعلَم بانّ اللّه تعالى لم يفتَرِضَ الحجّ و لم يخصّه مِن جميع الطاعات بالاضافه الى نفسه بقوله عزَّ وَ جَلّ ((و للّه على الناس حِج البيت من استطاع اليه سبيلا)) و لا شرع نبيه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم سنّة فى خلال المناسك على ترتيب ما شرعه الا للاستعداد و الاشارة الى الموت و القبر و البعث و القيامة ، و فصّل بيان السّابقة من الدّخول فى الجنّة اهلها و دخول النار اهلها بشاهدة مناسك الحج من اولها الى آخرها لاولى الالباب و اولى النُّهى (933).
و بدان كه خداوند از ميان همه عبادات ، از نماز، روزه و زكات گرفته تا ساير واجبات ، فقط حج را تشريفا به خود اختصاص داده است ؛ و اين ويژگى براى حج ، بى حساب نيست ؛ به دليل آن كه حج انسان را به ياد مرگ ، قبر، بعث از قبر و قيامت مى اندازد؛ خصوصيات كسانى كه در روز قيامت خود اولين انسانهايى هستند كه وارد بهشت مى شوند و آنهايى كه وارد جهنم مى شوند.
در حقيقت عمل عبادى حج ، صحنه اى كوچك و نمونه عينى مشهود از سير انسان ، از آغاز ورود ملك الموت به خانه او، تا پايان صحنه قيامت و دخول در بهشت و جهنم است .
همه اين نكات ، هم در فرمايش امام صادق عليه السلام و هم در بيان امام سجاد عليه السلام و هم در رواياتى كه در اين بين خوانده شد، به وضوح ديده مى شود و همه براى توجه و تنبه دادن به يك جهت بسيار مهم است و آن ، اين كه انسان به وسيله حج در معرض ابتلا و امتحان بسيار عميقى قرار گيرد.
حج امتحان الهى
در تكميل اين سخن ، فرمايش اميرالمومنين عليه السلام در خطبه مباركه قاصعه را نقل مى كنيم ؛ حضرت مى فرمايند:
لكنَّ اللّه سبحانه اءراد اءن يكون الاتِّباع لرسله و التصديق بكتبه والخشوع لوجهه و الاستكانة لامره و الاستسلام لطاعته اءمورا له خاصَّة لا تشوبها من غيرها شائبة و كلما كانت البلوى و الاختبار اعظم كانت المثوبة والجزاء اءجزل (934).
((اراده خدا اين است كه پيروى از انبيا و تصديق كتابهاى الهى ، خشوع ، خضوع ، ذلت و در حقيقت تسليم و مطيع امر بودن ، فقط و فقط در انحصار ذات ذوالجلال ربوبى باشد و در اين جهت هيچ كس با خدا شريك نباشد. هرچه مسير امتحان سخت تر و مشكل تر و بزرگتر باشد، اجر و ثواب و لطف الهى نيز بيشتر خواهد بود)).
سپس حضرت به حج مثال مى زنند و مى فرمايند:
اَلا تَرَون ان اللّه سبحانه اختبر الاولين من لدن آدم عليه السلام الى الاخرين من هذاالعالم باءحجار لا تضر و لا تنفع و لا تبصر و لا تسمع فجعلها بيته الحرام الَّذى جعله للناس قياما ثم باءَوَعر بقاع الارض حجرا و اقلّ نتائق الدنيا مَدَرا و اَضيَقِ بطون الاودية قُطرا بين جبال خَشِنَة و رِمَال دَمِثَة و عيون وَشِلَة (935).
((آيا نمى بينى همه بندگان خداوند از آدم ابوالبشر تا آخرين انسان ها مامور به خضوع و خشوع در مقابل سنگ هايى شده اند كه هيچ ضرر و نفعى براى كسى ندارند؛ نه مى شنوند و نه مى بينند، اما خداوند، همين سنگ ها را بيت با حرمت خود قرار داده است براى عبادت مردم ، و آن را در صعب العبورترين سنگلاخ ‌ها و بى آب و علف ترين و كم حاصل ترين سرزمين ها در تنگ ترين دره ها، ميان كوه هايى سخت و ريگ هاى نرمى كه عبور از آنها دشوار است و چشمه هايى كم آب و جدا از هم قرار داده است )).
خوب است به اجمال به اين نكته اشاره كنيم كه بيت اللّه الحرام فقط به دست ابراهيم عليه السلام ساخته نشده است . هم در اين روايت و هم در آيات كريمه قرآن ، تصريح شده است كه خانه خدا، بيت اللّه الحرام و كعبه به دست آدم ابوالبشر ساخته شد و در توفان نوح ، خراب شد كه ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام ماءمور تجديد بناى آن شد. خداوند وقتى ابراهيم عليه السلام را مامور كرد، او آمد و زن و فرزندش را در آن جا گذاشت و گفت :
ربَّنا انِّى اَسكَنتُ من ذُرّيّتى بوَاد غيرَ ذِى زَرع عند بيتك الحرام (936).
((خدايا! خانواده ام را در بيابان خشكى نزد خانه تو سكونت دادم )).
هنوز مامور به ساختن خانه نشده است ، اما مى گويد: زن و فرزندم را نزد ((بيتك الحرام )) گذاشتم و رفتم . سپس امام اميرالمومنين عليه السلام درباره موقعيت بد اين سرزمين به تفصيل سخن گفته و بعد در آخر مى فرمايند:
يهلِّلون للّه حوله و يَرمُلون على اَقدامهم شُعثا غُبرا له قد نبذوا السَّرابيل وراء ظهورهم و شوَّهوا باعفاء الشعور محاسن خَلقِهِم (937).
((انسانها مامور شده اند گرداگرد خانه كلمه تهليل لا اله الا اللّه بر زبان رانند و در حالى كه جامه ها را از تن بيرون آورده اند، خاك آلوده و موپريشان دوان دوان راه روند و با واگذاشتن موها خلقت نيكوى خود را زشت كنند)).
حضرت در ادامه مى فرمايند:
و لكن اللّه يختبر عباده بانواع الشّدائد و يتعبّدهم بانواع المجاهد و يبتليهم بضروب المكاره اخراجا للتّكبّر من قلوبهم و اسكانا للتَّذلُّل فى نفوسهم و ليجعل ذلك ابوابا فُتُحا الى فضله و اسبابا ذُلُلا لعفوه (938).
((لكن خداوند بندگانش را به انواع شدايد و سختى ها مى آزمايد، و با مجاهدت ها به بندگى وادارشان مى كند و به ناخوشايندها آزمايششان مى كند تا خودپسندى را از دل هايشان بزدايد، و خوارى و فروتنى را در جان هايشان جايگزين فرمايد، و آن را درهايى قرار دهد كه به سوى بخشش ‍ او گشوده گشته و وسيله هايى سازد براى آمرزش او)).
آنچه بيان شد برخى از اسرار حج بود و اميدواريم خداوند متعال به همه انسان هاى مومن ، اين روحيه را كرامت فرمايد كه زمينه ساز رشد و كمال انسان است .
روايتى را كه از امام هشتم اباالحسن الرضا عليه السلام به نقل مرحوم صدوق ذكر كرديم ، ذيلى دارد كه مى تواند بحث بسيار جالب و جذابى در تتمه مباحث حج باشد. اصل روايت اين بود كه حضرت به عنوان سوال فرمودند كه :
فاءن قال : فَلِم اُمر بالحج ؟ قيل لعلّة الوفادة الى اللّه عزَّ وَ جَلّ و طلب الزياده ... مع ما فيه من التّفقه و نقل اءخبار الائمة عليهم السلام الى كل صقع و ناحية كما قال اللّه عزوجل : ((فلو لا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون (939)))(940).
علاوه بر اسرار معنوى و عرفانى كه در احكام عبادى حج نهفته است ، اين سفر مايه يادگيرى و آگاه شدن از مسائل فقهى است و پس از آن نشر آموخته ها و معلومات در همه نواحى عالم ، به حكم وجوب شرعى كه از آيه نفر استفاده مى شود و مورد استدلال امام عليه السلام نيز قرار گرفته است .
حضرت مى فرمايند: مردمى كه به حج مى روند، به حضور امام عليه السلام مشرف مى شوند؛ مسائل و احكام شرعى خود را از محضر او فرامى گيرند و به هر ناحيه و منطقه اى كه رفتند، آموخته هاى خود را به ديگران مى آموزند؛ چون خداوند فرموده است : به يقين همه نمى توانند زندگى عادى خود را رها نموده و كوچ كنند؛ بنابراين عده خاصى بايد مهاجرت كنند، تا به محضر امام عليه السلام شرفياب شوند و دين را از روى فهم ، فرا بگيرند و به هنگامى كه به نزد قوم خود باز ميگردند، ايشان را انذار و تحذير كنند و ديگران هم بايد از بيان افرادى كه محضر امام عليه السلام را درك كرده اند، تحذير شوند و بياموزند.
نكته مهم اين است كه وقتى انسان اعمال عبادى حج را انجام داد، و ضمير و باطن خود را تطهير كرد و از همه آلودگى ها و پليدى ها منزه ساخت ، استعداد پذيرش احكام و علوم الهى را پيدا مى كند و مى تواند آنها را از سرچشمه هاى اصلى فرا گيرد و به حكم وظيفه مقرر كه در آيه نَفر(941) بدان اشاره شده است ، آموخته را با خود به ارمغان مى برد و در انتشار آنها مى كوشد. اين نكته بسيار مهم است كه امام عليه السلام در آثار و فوايد عمل عبادى حج ذكر مى فرمايند.
اهميت زيارت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم
شبهه اى وجود دارد و آن اين كه تفقّه در محضر امام معصوم عليه السلام و يادگيرى علوم از منبع ناب آن در دوران غيبت ، براى مسلمانان و شيعيان مقدور نيست ، پس ثمره تنقه و يادگيرى از حضور امام معصوم عليه السلام منتفى است . اما فايده ديگرى مى تواند در آن مترتب باشد و پاسخ اين شبهه باشد و آن اين كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
مَن زارَ قبرى بعد مَوتى كان كمن هاجر الىَّ فى حياتى (942).
((كسى كه بعد از وفات من ، به زيارت قبر من بيايد، مانند كسى است كه در زمان حيات ، حضور مرا درك كرده است )).
و بالاتر از اين روايت ، فرمايش آن حضرت است كه مى فرمايند:
مَن اَتى مكّة حاجّا و لم يزرنى الى المدينة جفانى (943).
((كسى كه به مكه بيايد و براى زيارت من به مدينه مشرف نشود، به من ستم و جفا كرده است )).
پرواضح است كه اين روايت مربوط به زمان بعد از وفات و ارتحال رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى باشد.
در سخنى از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
اَلِمُّوا برسول اللّه صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اذا خرجتم الى بيت اللّه الحرام فان تركه جفاء و بذلك اُمرتم (944).
((عمل عبادى حج را با زيارت پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم كامل كنيد؛ چون اگر كسى زيارت پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را ترك كند، نسبت به آن حضرت ستم كرده است و شما به زيارت ايشان مامور شده ايد)).
در روايتى كه با اسناد صحيح به امام باقر عليه السلام مى رسد حضرت مى فرمايند:
انّما اُمِر النِّاس اَن يَاتُوا هذهِ الاحجار فيَطُوفُوا بها ثم ياءتونا فيُخبِرونا بولايتهم و يَعرِضوا علينا نَصرَهُم (945).
((مردم مامور شده اند كه به مكه بيايند و به گرد اين سنگ ها طواف كنند تا به بهانه آنها به سراغ ما بيايند و محبت و يارى خود را ابراز دارند)).
طبق اين فرمايش ، گويا عمل عبادى حج با آن همه زحمات ، مقدمه اى است تا مومن به محضر امام معصوم عليه السلام شرفياب شود و اعتقادات خود را به محضر او عرضه كند. عرضه اعتقادات بر امام عصر، در ميان اصحاب و ياران ، امرى سابقه دار است .
در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
ابدَءُوا بمكّة واختموا بنا(946).
((عمل عبادى حج را از مكه آغاز كنيد و اعمال را با زيارت ما به پايان ببريد)).
گويا اگر زيارت ائمه عليهم السلام و ديدار و لقاى معصوم عليه السلام حاصل نشود، يك عمل عبادى ناقص ، صورت پذيرفته و اين عمل ، ابتر و بدون پشتوانه است .
تعبير ديگرى از حضرت وارد شده كه مكمل هم سخنان گذشته است كه مى فرمايند:
تمامَ الحجِّ لقاءُ الامام (947).
((زيارت و ملاقات امام عليه السلام ، موجب اتمام عمل عبادى حج است )).
درست مثل اين كه اگر كسى اعمال عبادى حج را از شروع در ميقات براى عمره تمتع تا پايان حج تمتع انجام دهد، اما زيارت و ديدار امام معصوم عليه السلام را نتواند تحصيل كند، يك سلسله اعمال خشك و بى روح و ناقص انجام داده است .
در ادامه بحث توجه به چند مطلب ضرورى است : يكى بحث حيات و زندگانى حجج الهى بعد از وفات و ارتحالشان ؛ مطلب دوم مساله زيارت قبور ائمه عليهم السلام و شخص رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و فوايد و آثار آن ؛ و مطلب سوم اشكالى كه مخالفان اين عمل بسيار ارزشمند و سازنده مطرح مى كنند و چند نكته ديگر.
حيات پس از مرگ
از منظر معارف دينى در اين كه همه انسان ها بعد از مرگ نابود نمى شوند، بلكه به عالم ديگرى منتقل مى شوند، هيچ بحثى وجود ندارد. اين مطلب كه بعد از زندگى در دنيا، زندگى جديدى را در عالم ديگر آغاز مى كنند، مورد اتفاق همه اديان الهى است . علاوه بر اين كه اصلا مرگ و ممات ، نيستى و فنا نيست ، بلكه مخلوقى از مخلوقات به سوى او مى رود. خداوند متعال در سوره مباركه ملك مى فرمايد:
الَّذى خلق الموت و الحياة ليبلوكم اءيّكم اءحسن عملا(948).
((خداوند مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى كنيد)).
همانگونه كه خداوند حيات را آفريده ، مرگ هم از آفريده هاى اوست . در سوره مباركه واقعه مى خوانيم :
نحن قدَّرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين # على اَن نُبَّدِّل اَمثالكم و نُنشِئَكم فى ما لا تعلمون (949).
((ما در ميان شما مرگ را مقدر ساختيم ؛ و هرگز كسى بر ما پيشى نمى گيرد، تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم و شما را در جهانى كه نمى دانيد آفرينش تازه اى ببخشيم )).
مرگ ، تقدير الهى است كه غير از ذات لايزال الهى كسى چنين تقديرى نكرده است و معناى مرگ اين است كه ما اين اجسام شما را تبديل مى كنيم . در حقيقت ، هويت اصلى انسان كه روح اوست در اين عالم يك قالب دارد و در دنياى ديگر كه عالم برزخ است ، قالبى ديگر.پس واضح است كه مرگ نابودى ، عدم و فنا نيست ؛ بلكه انتقال از عالمى به عالم ديگر است . حال آيا كسانى كه به آن عالم منتقل مى شوند، به اين عالم هم اشرافى دارند يا نه ؟ از آيات الهى استفاده مى شود كه همه افرادى كه از اين دنيا مى روند به اين دنيا اشراف ندارند تا بتوانند اقداماتى انجام دهند كه در وضعيت و سرنوشت آنها در عالم ديگر تاثير داشته باشد.
رب ارجعون # لعلّى اءعمل صالحا فيما تركت كَلّا انَّها كلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (950).
((وقتى مرگ فرا رسيد مى گويد: پروردگار من ! مرا بازگردانيد؛ شايد در آنچه ترك كردم و كوتاهى نمودم عمل صالحى انجام دهم ، ولى به او مى گويند: چنين نيست ! اين سخنى است كه او به زبان مى گويد و اگر بازگردد، كارش ‍ همچون گذشته است ؛ و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند)).
وقتى پيك مرگ به سراغ آنها مى آيد، مى فهمند كه خطاهاى دوران حيات و زندگى شان بايد جبران شود؛ از خدا استمداد مى كنند و فرصتى مى خواهند كه دوباره به اين دنيا برگردند؛ خداوند مى فرمايد: ديگر امكان بازگشت به دنيا و حركت و فعاليت در آن وجود ندارد و دست شما از دنيا كوتاه است . آنچه بنابر نص آيات كريمه قرآن متيقن است ، براى بعضى از انسان ها اين ويژگى بعد از انتقال به عالم ديگر محفوظ است و آن گروه ، شهدا هستند. در سوره مباركه آل عمران آمده است :
و لا تحسبنّ الَّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون (951).
((اى پيامبر! هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند)).
و يا در جاى ديگر مى فرمايد:
و لا تقولوا لمن يُقتل فى سبيل اللّه اموات بل احياء و لكن لا تشعرون (952).
((و به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند، مرده نگوييد؛ بلكه آنان زنده اند، ولى شما نمى فهميد)).
كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند از مرگان نيستند كه دستشان از اين دنيا كوتاه باشد؛ يعنى نشاه ديگر تا قيامت براى همگان برزخى است كه منزل ركود و ثمره چينى از افعال و رفتار است ؛ اما براى منزل حيات ، رشد و علو درجه است و بدون شك همه شهدا در درجه و رتبه موخر از امام و پيشوايان معصوم عليه السلام خود هستند و براى امام و حجت الهى كه مقدم بر همه شهداست ، يقينا اين امتياز محفوظ خواهد بود.
زنده و شاهد بودن پيامبر و ائمه عليهم السلام
مرحوم كلينى در كافى روايتى را به سند صحيح از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه :
اتى العبّاس اميرالمومنين عليه السلام فقال : يا علىّ انَّ الناس قد اجتمعوا اَن يدفنوا رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فى بقيع المصلّى و اَن يؤُمّهم رجل منهم فخرج اميرالمومنين عليه السلام الى الناس فقال : يا ايها الناس انّ رسول اللّه صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم امام حيّا و ميّتا و قال : انّى اُدفن فى البقعة التى اُقبَضُ فيها، ثم قام على الباب فصلى عليه ثم امر الناس ‍ عَشَرَة عَشَرَة يصلون عليه ثم يخرجون (953).
((در روز رحلت رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم عباس بن عبدالمطلب به حضور اميرالمومنين عليه السلام آمد و گفت : مردم و مسلمان ها تصميم گرفته اند كه جنازه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را در بقيع دفن كنند. يكى از خودشان هم به امامت بايستد و بر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نماز بخواند. اميرالمومنين عليه السلام از خانه بيرون آمد و مقابل مردم ايستاد و فرمود: مردم ! پيغمبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم زنده و مرده اش امام است و نماز غير امام بر امام معنا ندارد و بعد فرمودند كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم فرمودند: من در همان جايى كه قبض ‍ روح مى شوم و از دنيا مى روم ، بايد دفن شوم ، سپس حضرت اميرالمومنين عليه السلام به تنهايى مقابل در حجره اى كه جنازه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در آن جا بود ايستاد و نماز خواند. دستور داد مردم ده نفر ده نفر آمدند نماز خواندند و از حجره خارج شدند)).
از اين روايت استفاده مى شود كه به هر حال ، پيامبر، در حيات و ممات ، امام است و امامت و پيشوايى او با مرگ و انتقال او به نشاه ديگر از بين نمى رود.
امام صادق عليه السلام روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل مى كنند كه فرمودند:
حياتى خير لكم و مماتى خير لكم ، فامّا حَياتى فانَّ اللّه هَداكُم بِى مِنَ الضَّلالَة ، و اَنقَذَكم من شَفاحُفرَة من النّار، و امَّا مَمَاتى فانَّ اعمالكم تعرض ‍ علىّ، فما كان مِن حُسنِ استَزدَدتَ اللّه لكم و ما كان من قبيح استغفرت اللّه لكم (954).
((زندگى من و مردنم براى شما خير است . خداوند با زندگى من شما را هدايت كرد و شما را از آتش نجات داد؛ و با مرگ من ، اعمال شما به من عرضه مى شود؛ اگر شما كار خوب كرده باشيد، من براى شما از خدا پاداش ‍ مضاعف مى طلبم و اگر كار قبيح و زشتى از شما صادر شده باشد، من از خداوند متعال طلب مغفرت مى كنم )).
خداوند در قرآن مى فرمايد:
و ما كان اللّه ليعذّبهم و انت فيهم (955).

مادامى كه تو در ميان اين مردم هستى ، خدا آنها را عذاب نخواهد كرد)).
معناى اين عبارت روشن است ؛ بعد از وفات رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم عذابى از نوع آنچه امم سابق به آن گرفتار شدند، بر امت پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نازل نشد. اين وعده الهى است . امروز هم گويى در ميان ماست . بنابراين به دليل حياتى كه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در ميان دارد، از عذاب مصون و محفوظيم . در ادامه روايت قبل ، آمده است :
فقال له رجل من المنافقين : و كيف ذاك يا رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و قد رَمَمتَ؟ يعنى صرت رميما فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم : كلّا ان اللّه حرّم لُحومنا على الارض فلا تطعم منها شيئا(956).
((مرد منافقى به حضرت عرض كرد: اى پيامبر! چگونه مى شود كه تو مرده باشى و استخوانهاى تو پوسيده شود، اما اعمال ، به تو عرضه شود؟ پيغمبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند: خداوند گوشت ما را بر زمين حرام كرده است و زمين ، هرگز گوشت انبيا و اولياى خدا را نمى بلعد)).
روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام در تاييد اين مطلب آمده است :
ما من نبىّ و لا وصىّ يبقى فى الارض من ثلاثة ايّام حتى يُرفع بروحه و عظمه و لحمه الى السماء و انما يؤ تى مواضع آثارهم و يبلّغونهم من بعيد السّلام و يسمعونهم على آثارهم من قريب (957).
((هر ولى و پيامبرى از دنيا برود، خداوند بعد از سه روز روح و گوشت و استخوان و جسد او را به آسمان مى برد. آنها زنده اند، مردم به زيارت محل دفن آنها مى آيند و يا از راه دور بر ايشان سلام مى فرستند. آنها انبيا و اوليا عليهم السلام - سلام را مى شنوند - و مشرف بر زندگى مردمند)).
و بر اين اساس در قرآن هم آمده است :
انَّ اللّه و ملائكته يُصَلُّون على النبى يا ايها الَّذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما(958).
((خدا و ملائكه الهى بر پيامبر درود و سلام مى فرستند، شما مومنان هم بر او سلام و درود بفرستيد و كاملا تسليم فرمان او باشيد)).
اين ناظر به حيات پيامبر صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّمَّست كه در آن خداوند مومنان را موظف كرده است تا بر پيامبر سلام كنند و حيات و ممات هم شرط نشده است . بر اين اساس در نماز موظفيم كه بگوييم السلام عليك ايها النبى و رحمه اللّه و بركاته يعنى هم بر پيامبر و هم بر آله پيامبر درود بفرستيم . و حتى طبق مبانى فقهى بعضى از اهل سنت ، اگر بر آل رسول اللّه درود فرستاده نشود، نماز درست نيست (959). در اذن دخول زيارات رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرين عليهم السلام هم اين عبارت را مى خوانيم :
اللّهم انى وقفت على باب من ابواب بيوت نبيك صلواتك عليه و آله فقد منعت الناس اءن يدخلوا الا باذنه فقلت ((يا ايها الَّذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النّبى الا اءن يؤ ذن لكم ))(960) اللّهم انى اءعتقد ان رسولك و خلفائك عليهم السلام احياء عندك يرزقون يَرَونَ مَقَامى و يَسمَعون كَلامى و يَردّون سَلامى و اءَنَّك حجبت عن سمعى كلامهم (961).
((خدايا! بر درى از درهاى خانه پيامبر صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم ايستاده ام و تو منع كرده اى كه مردم ، بدون اجازه او وارد شوند و فرموده اى : اى كسانى كه ايمان آورده ايد، داخل خانه پيامبر نشويد مگر آن كه به شما اجازه دهد. خدايا! ما معتقديم پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و همه خلفاى او زنده اند و نزد تو روزى مى خورند. ما را مى بينند و سخن ما را مى شنوند و سلام ما را پاسخ مى دهند؛ اما تو بر گوش هاى ما پرده كشيده اى و ما نمى شنويم )).
اينها، دلايل اشتياق شيعيان به زيارت مرقد مطهر رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه اطهار عليهم السلام مى باشد. علاوه بر اين ، قرآن كريم در سوره مباركه صافات يك جا به همه انبيا درود مى فرستد و مى فرمايد:
سلام على المرسلين (962).
و بعد به بعضى از انبيا تك تك سلام مى كند:
سلام على نوح فى العالمين (963) سلام على ابراهيم (964) سلام على موسى و هارون (965) سلام على آل ياسين (966).
يا در آيه اى كه اخيرا به آن اشاره كرديم مى فرمايد:
ان اللّه و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الَّذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما(967).
((خدا و ملائكه الهى بر پيامبر درود و سلام مى فرستند، شما مومنان هم بر او سلام و درود بفرستيد و كاملا تسليم فرمان او باشيد)).
علاوه بر اين آيات ، مساله وجوب يا استحباب سلام بر پيامبر، در نماز است كه باعث اختلاف فقهاى عامه و شيعه نيز شده است كه موافقان وجوب آن گفته اند كه اگر ارتباط انبيا و اولياى الهى عليهم السلام به طور كامل با عالم دنيا، قطع شده بود، ما اينگونه مامور به سلام بر آنها نبوديم .
اعتقاد اهل سنت به زنده بودن پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم
بنابر آنچه گفته شد، نزد اهل سنت اعتقاد به حيات انبيا و اولياى الهى يك امر قطعى است ؛ بر خلاف آنچه كه ابن تيميه و پيروان او و بالتبع محمد بن عبدالوهاب مى گويند. سمهودى در ((وفاءالوفاء)) نقل مى كند كه :
اءصاب الناس قحط فى زمان عمر بن الخطاب ، فجاء رجل الى قبر النبى صلى اللّه عليه و آله و سلم ، فقال : يا رسول اللّه ! اسَتسقِ اللّه لاُمَّتك فانَّهم هلكوا. فاءتاهُ رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فى المنام ... و محل الاستشهاد طلب الاستسقاء منه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و هو فى البرزخ و دعاؤ ه لربّه فى هذه الحالة غير ممتنع ، و علمه بسؤ ال من يساله قد ورد، فلا مانع من سوال الاستسقاء و غيره منه كما كان فى الدنيا(968).
((در زمان حكومت عمر خشك سالى شد. كسى بر مزار رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمد و خيلى صريح و بى پرده عرض كرد: يا رسول اللّه ! چرا از خدا براى امت طلب باران نمى كنى ؟ امت در حال هلاكت هستند. از خداوند بخواه كه باران رحمتش را نازل كند. شب پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را در خواب ديد كه حضرت به او دستور دادند: به عمر بگو كه خدا بر آنها رحمت را نازل خواهد كرد. محل استشهاد ما همين جاست ، كه هيچ اشكالى ندارد كه پيامبر صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم از اين دنيا رفته و در عالم برزخ باشد، ما از او تقاضايى داشته باشيم و او عالم به تقاضاى ما بشود و مانند زمان حياتش براى خواهش و تمناى مردم دعا كند و دعاى آن حضرت اجابت شود)).
پس آن مساله نزد اهل سنت قطعى بوده و بر كسى كه به تربيت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف شده و خواهشى داشته باشد، نزد آنها امرى بسيار متعارف ، عادى و قابل قبولى است .
زنده بودن پيامبر صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم از نظر آيات
دليل ديگر بر زنده بودن پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بعد از مرگ ، آيه شريفه سوره مباركه نساء است كه مى فرمايد:
و لو اءنهم اذ ظلموا اءنفسهم جاءوك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توابا رحيما(969).
اين آيه به خوبى دلالت مى كند بر اين كه اگر گناهكارانى بودند و نزد پيامبر آمدند و استغفار كردند و پيغمبر هم براى آنها طلب غفران كرد، خداوند آنها را مى آمرزد. در همان زمان نزول وحى ، براى اصحاب و حاضران در زمان پيامبر صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اين مطلب چنين مفهوم شده بود كه اگر بعد از وفات آن حضرت هم بر تربت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف شوند، مطمئن به آمرزش خود برمى گردند. سمهودى در جلد چهارم ((وفاء الوفاء)) موارد متعددى از آن را نقل مى كند.
شاهد ديگر آيه شريفه سوره حجرات است كه مى فرمايد:
يا ايها الَّذين آمنوا لا ترفعوا اءصواتكم فوق صوت النبى (970).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد)).
در حال حاضر كسانى كه به حرم مطهر نبوى صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مشرف مى شوند، مى بينند كه وهابيون اين آيه را در بالاى روضه نبويه نصب كرده اند و به استناد اين آيه ، مردم را از اين كه صدايشان را بلند كنند، منع مى كنند. و اين دليل آن است كه آنان كه الان توهم مى كنند كه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مرده و ارتباطش با اين عالم قطع شده است ، چندان بدان معتقد نيستند و به اين آيه كريمه استدلال مى كنند.
علاوه بر اين ، استناد به اين آيه ، سابقه دار و در سيره و سنت مسلمانان موجود بوده است . در تواريخ نوشته اند در هياهوى دفن امام مجتبى عليه السلام كه بنى اميه جمع شدند و مانع از دفن پيكر مطهر حضرت در كنار مرقد مطهر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شدند، غوغايى به پا شد و سيدالشهدا عليه السلام با استناد به همين آيه كريمه ، مردم را امر به سكوت كردند و فرمودند: مگر فراموش كرده ايد كه خداوند فرمود: لا ترفعوا اءصواتكم فوق صوت النبى و بعد از استشهاد حضرت به اين آيه كريمه ، همه ، حتى دشمنان و بنى اميه هم كه در آنجا حضور داشتند، استدلال حضرت را پذيرفته ، سكوت كردند(971).
در نهايت از اين آيه كريمه و روايات چند نكته استفاده مى شود: اول اين كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم ، اوليا، انبيا و شهدا داراى حياتى هستند كه كاملا اشراف بر حيات دنيوى دارند؛ نكته دوم اينكه توسل به قبور پيامبر، ائمه اطهار عليهم السلام و قبور انبيا و اولياى الهى و شفيع قرار دادن آنها در درگاه الهى امرى بسيار واضح و مورد قبول عامه مسلمانان بوده است ؛ نكته سوم اين كه زيارت قبور انبياى الهى و به خصوص رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرين عليهم السلام نه تنها جايز است ، بلكه در بسيارى از موارد، مستحب مؤ كد است ؛ و گاه نيز اگر احيانا معناى زيارت نكردن و به يكى از اين قبور، بى اعتنايى نمودن ، و پشت كردن به حرمت اهل بيت عليهم السلام باشد و جنبه جفا و ستم پيدا كند، شايد حرام باشد.
زيارت و توسل به پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم
نكته ديگر اين كه صرف نظر از اشكالات واهى و بى اساسى كه ابن تيميه و به تبع او محمد بن عبدالوهاب دارند، و مساله زيارت و توسل به پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و اهل بيت عليهم السلام پس از مرگ آنها نزد ائمه اربعه اهل سنت پذيرفته شده است ؛ به عنوان نمونه ، يك مورد آن را مالك بن انس امام مالكيه نقل مى كنيم كه به منصور خليفه عباسى مى گويد:
يا اميرالمومنين ! لا ترفع صوتك فى هذا المسجد فان اللّه تعالى ادّب قوما فقال : ((لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى ))(972) و مدح قوما فقال : ((ان الَّذين يغضّون اصواتهم عند رسول اللّه ))(973) و ذمّ قوما: فقال : ((ان الَّذين ينادونك من وراء الحجرات ))(974) و اءن حرمته ميّتا كحرمته ميّتا حيّا، فاستكان لها ابوجعفر، فقال : يا اباعبداللّه استقبل القبلة وادعو اءم استقبل رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فقال : لم تصرف وجهك عنه و هو وسيلتك و وسيلة اءبيك آدم عليه السلام الى اللّه يوم القيامة بل استقبله و استشفع به ، فيشفعك اللّه تعالى ، قال اللّه تعالى : ((و لو اءنهم اذ ظّلموا انفسهم جآؤ وك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توّابا رّحيما(975)))(976).
وقتى منصور براى زيارت ، به حرم نبوى مشرف شده بود، مالك به او مى گويد: خليفه ! تو حق ندارى در اين مسجد صدايت را بلند كنى . خداوند اين ادب را به مردم آموخت كه در حضور رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم صداى خود را بلند نكنند. و آن عده اى را كه در محضر رسول خدا صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم جسارت و بى ادبى مى كردند مذمت فرمود كه مثل افراد عادى از پشت ديوار همديگر را صدا مى زدند. سپس گفت : در اين مسجد، صداى خود را بلند نكن كه حرمت مرده او همانند حرمت زنده اوست . زنده و مرده اش تفاوتى ندارد. منصور اين مطلب را خيلى راحت از مالك پذيرفت و بعد سوال كرد: حالا كه چنين است در اين مسجد رو به قبله بايستم و دعا بخوانم و از خدا چيزى بخواهم ، يا رو به روضه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بايستم و طلب حاجت كنم ؟ امام مالكيه در جواب مى گويد: چرا رويت را از روضه پيامبر برگردانى در حالى كه او وسيله تو در پيشگاه الهى است و نه تنها وسيله تو، بلكه وسيله پدرت آدم در آمرزش گناهان او بود. رويت را به سوى او كن و به وسيله او طلب شفاعت كن . سپس به اين آيه استشهاد كرد و گفت : اگر مردم هنگامى كه بر نفس خود ظلم كردند، پيش پيامبر آمده و از او بخواهند كه براى آنها از خدا طلب مغفرت كند، خدا آنها را مى آمرزد. پس رويت را به سمت روضه كن و از پيامبر حاجت بخواه و از طريق او به خدا توسل پيدا كن )).
در اين روايت و امثال آن كه در منابع عامه ، فراوان يافت مى شود، زيارت پيغمبر، يك امر متعارف و مستحبى بوده است . بلكه در آن جا به جاى اين كه رو به قبله بايستند، رو به قبر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى كردند و او را وسيله شفاعت و استغفار خود قرار مى دادند.
نكته ديگر اين كه در سيره فاطمه اطهر سلام اللّه عليها مى بينيم كه در همان مدت كوتاهى كه بعد از وفات رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در قيد حيات بودند، مكرر به زيارت قبر پدر مى آمدند و با پدر گفتگو مى كردند. در روايت دارد كه :
و اءخذت قبضة من تراب قبره صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فوضعتها على عينيها و انشدَّت

ماذا على من شمّ تربة احمد

 

ان لا يشمّ مدى الزّمان غواليا

(977).
((مشتى از خاك تربت مطهر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را برمى داشت و آن را بر چشمانش مى گذاشت و گريه مى كرد و با پدر سخن مى گفت . چه سرزنشى است بر آن كه تربت مطهر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را بوييده ؛ اگر تا آخر عمر هيچ عطرى را نبويد)).
پس زيارت و تبرك جستن به تربت و خاك پيامبر صلى اللّه عليه وآله و سلم امر متعارفى بوده است . با وجود آن همه محذورات و محدوديت ها و آزارهايى كه فاطمه اطهر عليهاالسلام با آن مواجه بودند، زيارت قبر حضرت رسول خدا صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم براى او امرى ضرورى بود.
يكى از صحابى جليل القدرى كه فعل آنها مورد استناد فقهاى اهل سنت است ، ابوايوب انصارى است . نوشته اند:
اءقبل مروان يوما، فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر، فقال اتدرى ما تصنع ؟ فاقبل عليه ، فاذا هو ابوايوب ، فقال : نعم ، جئت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و لم آت الحجر(978).
((روزى مروان وارد روضه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شد و ديد مردى صورتش را روى قبر مطهر گزارد؛ صدايش بلند شد كه مى فهمى چه مى كنى ؟ آن مرد كه ابوايوب انصارى بود گفت : آرى به زيارت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده ام نه به زيارت يك سنگ )).
معلوم مى شود كه در اين ميان ، رفتن به مرقد رسول اللّه و زيارت آن براى آنها از ويژگى خاصى برخوردار بوده است .
درباره بلال نوشته اند:
اتى قبر النبى صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فجعل يبكى عنده و يمرّغ وجهه عليه (979).
((مى آمد و بر تربت رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم حاضر مى شد و گريه مى كرد و صورتش را به خاك قبر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم تبرك مى كرد)).
بنابراين روايت و رواياتى كه در آغاز بحث ، در باب زيارات خوانديم كه مَن حَجَّ بَيت ربِّى و لَم يَزرنى فَقَد جَفَانِى (980) كسى كه به حج خانه خدا مشرّف شود و به زيارت من نيايد، به من ستم كرده است و يا مَن زارَنِى حَيّا اَو مَيِّتا كُنت له شَفيعا يَومَ القيامة (981) كسى كه قبر مرا زيارت كند، من در قيامت شفيع او خواهم بود. و يا من زار قبرى بعد موتى كان كمن هاجر الىَّ فى حياتى (982) كسى كه بعد از وفات من ، به زيارت قبر من بيايد، مانند كسى است كه در زمان حيات من ، مرا زيارت كرده است . نه تنها بر زيارت قبور، مخصوصا قبر مطهر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم هيچ اشكالى مترتب نيست ، بلكه همانگونه كه گفته شد، زيارت مرقد مطهر رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و ائمه طاهرين عليهم السلام مورد تاكيد بوده و سنت و سيره صحابه و تابعين از صحابه و همين گونه متشرّعين تا زمان سلطه وهابى ها بوده است . دليل روشن آن هم ، ساختمان هاى با عظمتى است كه بر بقاع متبركه و قبور اوليا و صالحين ساخته شد. حتى ساختمان هايى كه هم اكنون نيز در كشورهاى سنى نشين غير از عربستان ، بر قبور علماى خود ساخته اند، همه حكايت از سنتى دارد كه متعارف بودن زيارت قبور بزرگان را مى رساند و بر آن تاكيد مى كند.
زيارت اين مرقدهاى مطهر علاوه بر آثار و فوايدى كه به نقل منابع عامه دارد، داراى آثار بسيار ارزشمندى است كه در ك .تب روايى شيعه به بعضى از آنها اشاره شده است كه اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
مرحوم ابن قولويه در كتاب ارزشمند ((كامل الزّيارات )) كه يكى از منابع معتبر و مورد استناد شيعه است ، روايتى را نقل مى كند كه امام حسين عليه السلام روزى به پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم عرض مى كند:
ما جزاء من زارك فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم : يا بُنَىّ مَن زارَنِى حَيّا اَو مَيِّتا اَو زَارَ اَبَاكَ اَو زَارَ اَخَاكَ اَو زَارَكَ كَانَ حَقَّا عَلَىَّ اَن اَزورَهُ يَومَالقِيَامَةِ و اُخَلِّصه من ذنوبه (983).
((پاداش كسى كه توفيق زيارت شما را پيدا كند چيست ؟ پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند: فرزندم ! هر كسى در زمان حيات و يا بعد از مرگم ، من يا پدر يا برادرت يا تو را زيارت كند، بر من است كه روز قيامت ، به زيارت او بروم ، تا او را از گرفتارى گناهانش نجات دهم )).
فضيلت زيارت امامان معصوم عليهم السلام
اما درباره زيارت هاى ديگر، مثل زيارت اميرالمومنين عليه السلام شخصى به نام يونس بن ابى وهب قصرى مى گويد: من وارد مدينه شدم و خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شدم و عرض كردم :
جُعلت فداك اتيتك و لم ازر اميرالمومنين عليه السلام ، قال : بئس ما صنعت لو لا انك من شيعتنا ما نظرت اليك الا تزور من يزوره اللّه مع الملائكة و يزوره الانبياء و يزوره المؤ منون ، قلت : جعلت فداك ما علمت ذلك ، قال : اءعلم انّ اميرالمومنين عليه السلام اءفضل عند اللّه من الائمه كلهم و له ثواب اعمالهم و على قدر اعمالهم فُضِّلوا(984).
((من از مسير كوفه براى ديدار شما آمدم ، ولى موفق نشدم مرقد اميرالمومنين عليه السلام را زيارت كنم . راوى مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمودند: خيلى كار بدى كردى ! اگر تو از شيعيان ما نبودى ، من به تو نگاه نمى كردم . چگونه است كه تو به زيارت نرفتى ؟ در حالى كه خدا، ملائكه و انبياى الهى و مومنين همه به زيارت پدرم اميرالمومنين عليه السلام مى روند! گفتم : من اين مقدار فضيلت را نمى دانستم . بعد امام عليه السلام فرمودند: نزد خداوند جايگاه و منزلت پدرم اميرالمومنين عليه السلام از همه ائمه عليهم السلام بالاتر است و اجر و پاداش همه ائمه عليهم السلام در نامه عمل ايشان ضبط است )).
براى زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام روايات و تاكيدات بسيار زيادى داريم كه به يك نمونه از آن اشاره مى كنيم كه روايت از نظر سند بسيار قوى است ؛ محمد بن اسماعيل بن بزيع از قول امام صادق عليه السلام ميگويد كه حضرت فرمودند:
من اءتى قبر الحسين عليه السلام عارفا بحقه كتبه اللّه فى اءعلى عليين (985).
((كسى كه قبر ابى عبداللّه الحسين عليه السلام را با معرفت و شناخت كامل زيارت كند خداوند جايگاه او را در اعلا عليين قرار مى دهد)).
نبايد به سادگى از كنار اين روايات گذشت . با توجه به كتاب وحى بايد ببينيم عليين چه جايگاهى است ؟ در سوره مباركه مطففين آيه شريفه هجدهم به بعد مى فرمايد:
كلّا كتاب الابرار لفى عليين # و ما ادراك ما عليين # كتاب مرقوم # يشهده المقربون # ان الابرار لفى نعيم # على الارائك ينظرون (986).
((چنان نيست (كه آنها درباره معاد مى پندارند)، بلكه نامه اعمال نيكان در ((عليين )) است ؛ و تو چه مى دانى ((عليين )) چيست ؟؛ نامه اى رقم خورده و سرنوشتى است قطعى ؛ كه مقربان شاهد آنند؛ مسلما نيكان در انواع نعمتند؛ بر تخت هاى زيباى بهشتى تكيه كرده و (به زيبايى هاى بهشت ) مى نگرند)).
تعبير عجيبى است ؛ در قرآن ، عليين بالاترين منزلت و جايگاه ابرار و خوبان در پيشگاه الهى است كه در حقيقت مقربين و ابرار درگاه الهى در آن جا شاهد لقاى پروردگارند. ولى در اين روايت مى فرمايد: زائر قبر ابى عبداللّه عليه السلام نه در عليين ، بلكه در اعلى عليين است و در مقابلش ‍ مى فرمايد:
كَلا انَّ كتاب الفُجَّار لَفِى سِجِّين # و مَا اَدرَاكَ مَا سِجِّين # $ كلا انَّهم عن ربَّهم يومئذ لَمَحجوبون (987).
((چنين نيست كه آنها درباره قيامت مى پندارند به يقين نامه اعمال بدكاران در ((سجين )) است ؛ و تو چه مى دانى ((سجين )) چيست ؟؛ چنين نيست (كه مى پندارند) بلكه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند)).
سجّين جايى است كه از ساكنانش توفيق لقاى الهى سلب مى شود. پس ‍ نكته مهم اين است كه موقع شنيدن و خواندن روايات بايد با توجه به آيات كريمه قرآن آنها را بفهميم . يعنى كسى كه در عليين است ، پيوند و ارتباط مستقيم با ذات ذوالجلال الهى دارد و با چشم دل او را مى بيند و كسى كه در سجين است ، رابطه او با خدا بريده مى شود.
طبق اين آيات و روايت ، روايات ديگر هم معنى مى يابد:
مَن زَارَ قَبر اَبى عبداللّه الحسين عليه السلام بِشَطِّ الفُرات كان كَمَن زَارَ اللّه فَوقَ عَرشِهِ(988).
((كسى كه اباعبداللّه عليه السلام را در كربلا زيارت كند، مانند كسى است كه خدا را در عرش اعلا زيارت كرده است )).
اين همان يشهده المقرَّبون (989) است كه در عليين است .
درباره زيارت ابالحسن الرضا عليه السلام ، محمد بن ابى نصر بزنطى مى گويد: در كتاب امام رضا عليه السلام خواندم كه فرمودند:
اَبلِغ شيعَتِى اَنَّ زيارتى تبلغ عنداللّه عزَّ وَ جَلّ اَلفَ حَجَّة ، قال : فقلت لابى جعفر عليه السلام : اَلف حَجَّه ؟ قال : اِى واللّه و اَلفَاَلفَ حَجَّة لِمَن زَارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ(990).
((به شيعيان من بگو كه زيارت قبر من معادل هزار حج است . من اين مطلب را براى امام جواد عليه السلام عرض كردم و گفتم كه آيا واقعا ثواب زيارت قبر پدرتان ، معادل هزار حج است ؟ فرمود: نه هزار حج ، بلكه هزارهزار حج . بلكه به شرط اينكه عارف به حق او باشد)).
نكته اى كه در همه اين روايات بايد به آن توجه كرد اين است كه ارزش و ثمره زيارت آن جاست كه زيارت قبور اين بزرگان ، از شخص رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم تا ساير ائمه طاهرين عليهم السلام همراه با شناخت باشد. در زيارت وارث مى خوانيم :
السلام عليك يا وارث آدم صفوة اللّه ، يا وارث نوح نبى اللّه ، يا وارث ابراهيم خليل اللّه ، يا وارث موسى كليم اللّه ، و يا وارث عيسى روح اللّه (991).
يعنى به زيارت ابى عبداللّه عليه السلام كه مى رويم ، در حقيقت به زيارت كسى رفته ايم كه آنچه انبياى سلف داشته اند، همه نزد او است ؛ آدم ، نوح ، ابراهيم ، موساى كليم و هم سخن خدا، عيساى روح اللّه ، كه خدا آن همه اقتدار به او عنايت كرده ، همه ريزه خوار خوان ابى عبداللّه عليه السلام هستند، چرا كه :
و بِنا عُرِفَ اللّه و بنا وحَّدَ اللّه و لولانا ما عُرف اللّه (992).
((به وسيله ما خداوند شناخته شد و به وسيله ما به يكتايى معروف گشت و اگر ما نبوديم خداوند شناخته نمى شد)).
امامت محور و اساس اصول دين است . اگر كسى امام را بشناسد، خدا را شناخته است ؛ نبوت و معاد را شناخته است . اگر امام را بشناسد، همه فضايل و مكارم اخلاقى و انسانى را درك كرده است . شناخت امام ، همراه با تعبد يك ارزش است . اگر براى ما شيعيان سناختى كافى و كامل از امام حاصل بشود، به عالى ترين مراتب انسانى صعود خواهيم كرد؛ و اگر اين توفيق حاصل نشود، به وادى ضلالت سقوط خواهيم كرد؛ چرا كه :
من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية (993).
((هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد، مانند كسى است كه در كفر جاهليت از دنيا رفته است )).
پس آنچه مهم است ضرورت معرفت امام است . چه بسيار كسانى بودند كه قرآن را از حفظ مى خواندند، به بسيارى از فروع و احكام احاطه داشتند و حتى عمل مى كردند، اما به شناخت كافى از امام زمان خود نرسيدند. درباره خوارج ، يا درباره كسانى كه روز عاشورا رو در روى اباعبداللّه عليه السلام قرار گرفتند، بسيار گفته اند.
درباره مرّة بن منقذ قاتل على اكبر عليه السلام مى گويند: در شب عاشورا، يك ختم قرآن مى كند. اما اين قرآن خواندن و اينگونه دين دارى منهاى شناخت امام ، اعتقادات خشك و بى روحى است كه چنين انسانهاى جانى و به دور از آداب و تربيت اسلامى حاصل آن است . اما اگر همراه با شناخت امام عليه السلام و آگاهى و تحقيق و عاطفه صحيح و مهر و محبت به ظاهر كمال انسانى كه مقام عصمت است ، بود، آن وقت ارزش پيدا مى كند.
بنابر آنچه ذكر شد حيات و ممات امام عليه السلام مساوى است و هركس ‍ به هنگام حيات و بعد از مرگ توفيق زيارت امام عليه السلام را پيدا كند، اين زيارت براى او تحول و دگرگونى روحى ايجاد مى كند.
بنابراين ، مطلب مهم در زيارت قبور ائمه عليهم السلام و شخص رسول اكرم صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اين است كه با عرفان و شناخت كامل به اين زيارت توفيق پيدا كند و اين زيارت بتواند يك توفان روحى و دگرگونى اساسى در اندرون آلوده انسان به وجود بياورد؛ و يا انسانهاى پاك و منزهى كه اين توفيق را پيدا مى كنند، موجب تعالى بيشتر روحى آنها و علو درجه معنويشان شود. اميدواريم كه خداوند اين وسايل و ابزار را براى ما شيعيان حفظ بفرمايد.

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

معرفت بالله
اخلاق امام سجاد (ع)
بندگان صالح خدا
آثار برخی گناهان از زبان امام سجاد(ع)
حضرت زین العابدین ( علیه السلام ) تداوم‏بخش عزت و ...
زندگانی امام سجّاد (ع)
امام سجاد (علیه السلام) در كوفه
خدا برایم كافی است
امام سجاد(ع) و بیان مصیبت كربلا
قال الإمام زین العابدین - علیه السلام

بیشترین بازدید این مجموعه

اخلاق امام سجاد (ع)
معرفت بالله

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^