قافله خزان ديده خاندان حسين - عليه السلام - چند روزى در كوفه تحت نظر قرار داشتند (228) و به شدت كنترل مى شدند!
دستگاه خلافت يزيد كه همواره در جريان پيشرفت كار سپاه و شهادت حسين بن على - عليه السلام - و اسارت خاندانش قرار مى گرفت ، از پيروزى سريع خويش بر نهضت حسينى ، بشدت هيجان زده بود!
دستگاه خلافت ، درصدد بر آمد تا از اين پيروزى سياسى ، در استحكام بخشيدن به پايه هاى استبداد و فرو نشاندن نغمه هاى مخالف ، حداكثر استفاده را بكند. از اين رو تصميم گرفت تا قافله اسيران كربلا را با شكلى خاص و عبرت انگيز از كوفه به شام حركت دهند تا طى مراسمى ويژه آنان به مجلس يزيد وارد شود و همه نمايندگان سياسى ساير كشورهاى و نيز مدعيان داخلى ، سلطه يزيد بر جامعه خويش را در يابند.
بر اين اساس پس از چند روزى ، كاروان اسيران كاروان اسيران كربلا، همره با سرهاى پاك شهدا به سوى شام به حركت در آمدند. و اين در حالى بود كه هنوز آثار بيمارى از على بن الحسين - عليه السلام - زدوده نشده بود! (229)
بلاذرى مى نويسد: همراه با قافله اسيران 72 سر از ياران حسين (ع ) نيز از كربلا به كوفه حمل گرديد و كسانى كه نظارت و دخالت داشتند، عبارتند از: شمر بن ذى الجوشن ، قيس بن اشعث ، عمروبن حجاج زبيدى و غرة بن قيس احمسى . (230)
بعيد نيست كه همه سرهاى مقدسى كه از كربلا به كوفه حمل شده بود، از كوفه نيز به سوى شام فرستاده شده باشد.
البته در تعداد سرهاى مقدسى كه به شام حمل شده اتفاق نظر وجود ندارد.
كسانى كه ماءموريت يافتند تا قافله حسينى را از كوفه تا شام ببرند، بنابر نقل ابن جرير طبرى عبادت بودند از: مخفربن ثعلبه و شمر بن ذى الجوشن . (231)
مورخان ديگرى نيز از اين دو تن ياد كرده اند. (232)
ولى روشن است كه اين دو نفر عنوان سرپرستى داشته اند، و جز آن دو تعداد زيادى از سپاهيان ، همراه قافله بوده اند به طورى كه برخى مورخان تعداد آنها را تا پانصد نفر دانسته اند. (233)
بنا بر آنچه علامه مجلسى ياد كرده است ، تنها چهل نفر از سپاه ابن زياد، مسئوليت حمل سرهاى شهدا را بر عهده داشته اند. (234)
خط سير قافله اسيران
فاصله ميان كوفه تا شام حدود صد و هفتاد فرسخ بوده است ولى به طور قطعى روشن نيست كه خط سير قافله اسيران از كوفه تا شام چگونه بوده است .
برخى از مورخان و محققان براساس تحقيقات خويش بر اين عقيده اند كه مسير كاروان ، از شمال بين النهرين مى گذشته است و اين معروفترين راهى بوده كه اعراب و دمشق را با يكديگر است و اين معروفترين راهى بوده كه اعراب و دمشق را با يكديگر مرتبط مى ساخته است .
قسمتى از اين مسير، از كنار ساحل غربى فرات مى گذشته است .
در اين خط سير، اولين پس از كوفه قادسيه بوده است و سپس اثيم - كه يكى از ميدان هاى جنگ روميان و ايرانيان در دوره ساسانيان به شمار آمده است - البته ميان قادسيه و اثيم منزلهاى ديگرى نيز منزلهاى ديگرى نيز وجود داشته است . مجموع منزلهايى كه در اين مسير ياد كرده اند، عبارت است : قادسيه ، هيت ، ناووسه ، آلوسه ، حديثه ، اثيم ، رقه ، حلاوه ، سفاخ ، عليث و دير الزوز كه پس از آن وارد دمشق مى شده اند. (235)
از جمله رخدادهايى كه در اين خط سير ياد كرده اند اين است كه وقتى قافله اهل بيت - عليه السلام - به سفاخ رسيد، باران شديد، باران شديد حركت شتران را مواجه با مشكل ساخت ، ناگزير چند روزى توقف كردند و اين توقف زمينه اى شد تا شائق پسر سهل بن ساعدى - از صحابه پيامبر - صلى الله عليه وآله - موضوع شهادت فرزند رسول خدا نسبت به حسين بن على - عليه السلام - براى مردم بازگو كند و اهل بيت در آن سرزمين مورد حمايت و محبت مردم قرار گيرد. (236)
درباره خط سير قافله بيت - عليه السلام - نظر ديگرى نيز وجود دارد كه آن را ابى محنف مقتل خويش - كه معتبرترين مقاتل به شمار مى آيد - ياد كرده است .
او مى گويد:
كاروان اسيران از طريق بيابانهاى خشك به سوى شام برده شده اند زيرا اين مسير كوتاهترين راه ميان عراق و سوريه به شمار مى آمده است .
منزلهايى كه در اين مسير وجود داشته عبارت است از:
كوفه ، شرق حصاصه ، (237)تكريب ، (238) دير اعور، (239) لبا، (240) كحيل ، (241)حجينه ، (242) موصل ، (243) تصيبين ، (244) عين الورد، (245) قنسرين ، (246) معرة النعنان ، (247) كفر طاب ، (248) حماة ، (249) حمص ، (250) بعلمبك ، (251) صومعه راهب ، (252) شام . (253)
ابن جرير طبرى مى نويسد:
على بن الحسين در طول مسير كوفه تا شام ، باكسى سخن نگفته است . (254)
اما، از برخى منابع ديگر استفاده مى شود كه هر جا زمينه اى پديد مى آمده ، امام سجاد - عليه السلام - از فرصت استفاده مى شود كه هر جا زمينه اى پديد مى آمده ، امام سجاد - عليه السلام - از فرصت استفاده كرده و به هدايت و روشنگرى مردم مى پرداخته است .
در يكى از منزلهاى ميان راه امام اشعارى را براى مردم خواند كه در آنها برخى حقايق گنجانيده شده بود.
آن اشعار را چنين ثبت كرده اند:
ساده العلوج فما ترضى بذا العرب |
وصار يقدم راءس الامة الذنب |
يا للرجال مما ياءتى الزمان به |
من العجيب الذى مامثله عجب |
ال الرسول على الافتاب عارية |
و ال مروان يسرى تحتهم نجب (255) |
يعنى ؛ مردمان پس و فرومايه ، به سيادت وآقايى رسيدند و آنان كهدر علم و شرافت و ارزشهاى انسانى - در پايين ترين مرتبه قرار دارند، جاى رهبران راستين را گرفته و بر منصبهاى اجتماعى تكيه زده اند، و اين چيزى است كه غير تمندان عرب بدان رضا نمى دهند.
واى بر مردان نمى دهند.
واى بر مردان و مردمان از شگفتيهايى كه روزگار برايشان پديد مى آورد!
خاندان پيامبر بر شتران برهنه سوار باشند! ولى خاندان مروان بر اسبهاى رهوار سوار گردند و راه پويند!