ائمهی ما دوازده امام هر كدام یك نقشی دارند. حالا نمیدانم جسارت است یا نه؟ میگویند: در مثل مناقشه نیست. یعنی آدم یك چیزی را كه میخواهد مثل بزند دیگر نباید گیر بدهیم كه این مثل قشنگ است یا نه. معل وقتی می خواهد مثل و موضوعی را بیان کند ، برای . برای یك بچه هفت ساله، ده ساله تا یك استاد دانشگاه ، برای هرکدام باید به روش خاص خودش متوسل شود .
در بازی فوتبال مثلاً ده یازده نفر هستند، هركدام یك نقشی دارند. یكی با سر، یكی با پا، یكی توپ را روی پای خودش نگه میدارد، یكی... به هر حال هدف اینها گل زدن است. ولی حركتهایشان یكنواخت نیست، هر كدام یك طور حركت میكنند ولی در نهایت همه آنها یك هدف دارند.
نقشهای متفاوت امامان در تبلیغ دین
گاهی حركتها متضاد است مثل لبه قیچی. لب قیچی یكی از بالا پایین میآید، یكی از پایین بالا میرود. اما هدف این است كه پارچه را قیچی كند. گاهی حركتها مختلف است. ائمه ما هم همینطور هستند.
دعای امام سجاد در رشد كمالات
مثلاً انسان حالاتش متفاوت است یا بدیها در وجودش نهادینه شده است. یا بدیها نهادینه نشده است ؛ بلکه عارض شده است ،عبور میكند. یا اینکه بدی ندارد اما کمالاتش هم کمرنگ است و نیازمند تقویت کننده ای می باشد .
امام سجاد (ع) در یکی از دعاهای خود می فرماید: خدایا اگر بدیهایم در من فرو رفته و نهادینه شده و خصلت من شده است، (مثل بعضی پارچهها هست چرك در آن فرو رفته است، دیگر با هیچ صابونی پاك نمیشود.) «اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا » (صحیفه سجادیه/ص92) «أَصْلَحْتَهَا» اصلاح كن.
«وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا» اگر بد هستم ولی بدی خیلی در روح من فرو نرفته كه نهادینه شود و فطرت شود، اما بر من عارض شده است، «حَسَّنْتَهَا» یعنی تغییرش بده ،به حُسن تبدیل كن. اگر خوب هستم، سالم سالم هستم. منتهی نمیتوانم مثلاً ده كیلومتر بدوم، میگوید: توفیقم بده ده كیلومتر بدوم ،«وَ لَا أُكْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً» یعنی یك كرامتهایی در من هست، سواد دارم. دكتر هستم، ولی میخواهم متخصص شوم. متخصص هستم میخواهم پروفسور شوم. آیت الله هستم میخواهم آیت الله العظمی شوم. یعنی كمال دارم سالم سالم هستم، میخواهم مثلاً عوض یك كیلومتر ده كیلومتر بدوم. كرامت من كم است، میگوید: «وَ لَا أُكْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا» کمکم کن که در مواردی که ناتوان هستم کامل شوم.
كرامت هم آفت دارد. «الهی هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاق » اخلاق كریمانه به من بده. اما «وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْر» از افتخار کردن به خود و فخر فروشی مرا حفظ كن.
بیان آفات عبادت در سخن امام سجاد(علیهالسلام)
آفت عبادت، عجب و غرور است
خوبیها هم آفت دارد. مثلاً عبادت آفت دارد. عزت آفت دارد. خدمت آفت دارد. كرامت هم آفت دارد. امام سجاد(ع) دعا میخواند ولی در دعا یك فرمول هم حل میكند. میگوید: «الهی عَبِّدْنِی » خدایا توفیق عبادتم بده. اما آفت دارد. «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْب »( عبادت مرا با عجب خراب نكن.) (صحیفه سجادیه/ص92) آفت عبادت عجب است. آفت عبادت این است كه آدم فكر میكند كسی است، عجب او را میگیرد و مغرور می شود .
آفت عزت؛ تکبر
عزت خوب است. امام صادق میگوید: «الهی أَعِزَّنِی » خدایا عزتم بده. اما عزت هم آفت دارد. «وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْكِبْر» مرا مبتلا به تكبر نكن. آفت عزت این است كه آدم كه عزیز شد، متكبر هم میشود.
آفت خدمت به مردم؛ منت گذاشتن
خدمت خوب است. «الهی أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ» خدایا با دستم خیر برسانم. به این و آن كمك كنم. با دستم به این و آن خیر برسانم. اما آفت دارد. منت، و لذا میگوید: «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن»، «مَن» یعنی منت. به مردم كمك بكنم. اما سرشان منت نگذارم.
آفت کرامت؛ فخرفروشی
كرامت هم آفت دارد. «الهی هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاق » اخلاق كریمانه به من بده. اما «وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْر» از افتخار کردن به خود و فخرفروشی مرا حفظ كن.
ایجاد تعادل و توازن در روحیات و خصلتها
به تنظیم لاستیكهای ماشین بالانس میگویند . انسان همین طور که به بالانس چرخ ماشین توجه می کند ، باید خودش و روحیه وخصلت های خود را نیز بالانس کند ؛ به این معنا که آنها را در یک مدار تعادل قرار دهد .
چگونه خود را بالانس کرده و در خط تعادل و توازن قرار گیریم؟ یکی از مهمترین راه کارها این است كه هرچه از بیرون مرا باد كردند بزرگ شدم، از درون كوچك شوم.
امام سجاد(ع) می فرماید: «لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِرا إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَة عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا »؛ خدایا برای من عزت ظاهری ایجاد نکن ،مگر اینكه به همان اندازه ی عزت ظاهری خودم را در نزد خودم خار گردانی.
شعار این قسمت از دعا این است که : خدایا عزت ظاهری تعادل پیدا كند. با ذلت باطنی، «بِقَدَرِهَا».
«الهی لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَة إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی» در یک کلام می فرماید: خدایا هرچه در جامعه عزیزتر میشوم تواضع من بیشتر شود. یعنی یه جوری نشود که خودم را کسی حساب کنم و عجب و غرور و تکبر تمام وجودم را فرا گیرد وبه جای آنکه در من رشدی پیدا شود ، نزول پیدا کنم.