چهارم، در مدت عمر شریف خویش، رنج و ناراحتی فراوانی را در زندگی متحمل گشت، به گونه ای که شنیدن آنها قلب هر مؤمنی را به درد می آورد، اوج این سختی و ناراحتی، در حادثه کربلای خونین بر قلب پاک و مطهّر حضرت وارد آمد. عمق مصیبت وارده بر ایشان، در حدّی است که بعد از شهادت سالار شهیدان، در طول 34 سال عمر با برکت خود، هر وقت از مصائب آن حادثه دلخراش یاد می کرد، اشک می ریخت. در روایتی آمده که: هرگاه غذایی نزد او می آوردند گریه می کرد، وقتی آبی برای ایشان می آوردند، اشک از دیدگان مبارک آن حضرت سرازیر می شد. 1
در روایتی آمده است که: روزی یکی از غلامان حضرت، به خاطر شدّت گریه ایشان، گفت: آیا وقت آن نرسیده که گریه شما تمام شود؟! حضرت فرمود:وای بر تو! یعقوب دوازده پسر داشت و تنها یکی از آنها ناپدید شد، و در فراق او، آنقدر گریه کرد که چشمانش نابینا شد و از شدّت غم و اندوه، کمرش خم شد، با اینکه می دانست او زنده است، ولی من مشاهده کردم که پدرم و برادرانم و عموهایم و هفده نفر از خویشانم را در مقابل من کشتند و سر بریدند، پس چگونه نه ممکن است غم و اندوه من به پایان برسد؟! 2
نکته قابل توجه در این باره آن است که: این اشکهای سوزان علاوه بر اینکه ریشه عاطفی داشته و برخاسته از قلب سوخته زین العابدین است، عاملی بسیار کارآمد و مؤثر در تحکیم اهداف حسینی و متزلزل ساختن کاخ ستمگری دستگاه بنی امیه است. زیرا این اشکهای سوزناک، در حقیقت اعلام برائتی است از جبهه ی باطل و طبلی طنین انداز است که بر حمایت از جبهه ی حق نواخته میشود.
در واقع امام چهارم، با این گریه ها به جهانیان اعلام می دارد که حسین بن علی(علیه السلام) حق است و یزید و عمالش باطل. با این اشکهای پرسوز است که کاخ ستم به آتش کشیده شده و نابود می شود. این ناله ها است که یاد و خاطره کربلای خونین را همیشه در دلها زنده نگه می دارد. کربلایی که نام آن، تیری است دردناک بر قلب جنایتکران عالم که در اثر قساوت قلب و کوری چشم باطن از هر نوع ظلم و ستمی بر مردم بی پناه دنیا دریغ نمی ورزند.
بنابراین می توان گفت: اشکهای مظلومانه امام چهارم، ضامن ماندگاری حادثه جانسوز کربلا است، که ما شیعیان نیز باید در زندگی به آن بزرگوار و سایر امامان عزیزمان (صلوات الله علیهم اجمعین) اقتدا نماییم و همواره آسمان دلمان را به وسیله باران اشکی که بر مظلومیّت حسین بن علی (علیه السلام) می ریزیم، بهاری نموده و به خانه قلب و جان خویش صفا و جلا بخشیم.
نوشته مهدی صفری – گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشت ها:
1- جلاءالعیون، علامه مجلسی، ص836
2- همان، ص837