فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حقوق دوست

حقوق دوست

اما حقوقى كه امام سجاد عليه السلام براى دوست برشمرده اند عبارتند از:
1 - احسان و فضل
از جمله حقوقى كه امام عليه السلام ذكر مى فرمايند اين است كه :
اءن تَصحَبَهُ بالفضلِ
((با او در مصاحبت و رفاقت فضل پيشه كند)).
فضل در حق دوست ، اوج تعاليم اخلاقى اسلام و حقوق انسانى است . فضل در لغت به معناى زيادتر از حد اعتدال است و به اصطلاح ، تفضل در جايى است كه اين فيض و فعل ابتدائا و بدون اين كه در مقابل اقدام شايسته اى از طرف مقابل واقع شود، از انسان صادر شود. يعنى تو بايد همواره به دوستت احسان كنى و به او خير برسانى ، بدون اين كه منتظر پاداش باشى .
2 - انصاف و اكرام
امام عليه السلام در ادامه مى فرمايند:
وَ اءِلَّا فلا اءَقَلَّ مِنَ الاءِنصافِ
((اگر نخواستى و يا نتوانستى كه با دوستت با فضل رفتار كنى ، درباره او انصاف داشته باش )).
انصاف معادل عدل است ؛ يعنى اگر قادر به تفضل نيستى ، لااقل با عدل و انصاف رفتار كن . انصاف يعنى اگر او به تو اكرام كرد، تو نيز او را اكرام كن . اگر او از تو حفاظت مى كند، تو نيز از او نگهدارى كن ، اگر او به تو خيرى رساند و بزرگوارى كرد، تو نيز در مقابل ، در حق او بزرگوارى كن و در يك كلام ، خوبى او را جبران كن .
امام سجاد عليه السلام مى فرمايند: اگر با كسى ، باب دوستى گشودى و خواستى حق اين دوستى ادا شود و استحكام و تدوام پيدا كند، بايد در اولين قدم با دوست خود از در فضل وارد شوى و اگر قادر بر آن نيستى ، يك درجه پايين تر، با او به عدالت رفتار كن كه در غير اينصورت انصاف نكرده اى و خروج از انصاف مساوى با ظلم است . حدفاصلى بين عدل و ظلم نداريم ؛ اگر عدل نبود، ظالم خواهد بود و ظالم شايسته دوستى نيست .
شرط لازم براى دوام دوستى و اساس آن انصاف است ؛ يعنى اگر انصاف نباشد، دوستى معنا نخواهد داشت ، بنابراين ظلم كردن در دوستى ضايع كردن همه حقوق دوستى ، بلكه خروج از منش انسانى است .
3 - سبقت گرفتن در نيكى
حضرت در ادامه مى فرمايند:
و لا يَسبِقَكَ فيما بينَكَ و بينَهُ الى مَكرَمَةُ
((او در خير رساندن ، از تو سبقت نگيرد)).
يعنى تو هميشه در خير رساندن پيشى بگيرى و مقدم باشى وگرنه پاداش ‍ دادن و جبران خدمت ديگران ، يك وظيفه انسانى است و اين براى تو فضيلتى نخواهد بود كه اگر او به تو خدمتى كرد تو هم در قبال خدمت او، احسان كنى . اين وظيفه است ، اما آنچه كه براى تو امتياز است و از تو يك انسان كريم و متعالى سازد اين است كه هميشه تو در خوبى كردن به او مقدم باشى ، بدون اين كه او هنوز خدمتى به تو كرده باشد. در اين صورت ، مصاحبت تو، با فضل و كرامت خواهد بود. اگر كسى به انسان خوبى كند، آيا جزايش جز اين است كه در مقابل ، به او خوبى كند.
هَل جزاءَ الاحسانِ الا الاءِحسانُ(260).
((آيا پاداش خوبى ، جز خوبى است ؟)).
طبيعى است كسى كه داراى روح سليم انسانى است و روحش آلوده نيست ، در مقابل احسان ديگران خود را موظف و مديون مى داند و هر لحظه منتظر است تا دينش را ادا كند، ولى اين كرامت انسانى نيست و نمى تواند موجب افتخار و امتياز باشد. آنچه به انسان فضيلت و برترى مى بخشد و انسان را به اوج مراتب انسانى مى رساند، فضل و كرامت است ؛ يعنى پيشى گرفتن در خير رساندن به ديگران .
احسان و فضل شايد از جهاتى با هم مشترك باشند، اما فضل بر احسان ترجيح دارد. احسان ، پاداش احسان است ، اما فضل به معناى اين است كه كسى بدون مقدمه به كسى خير برساند و بدون علت و چشم داشت براى كسى خيرخواهى كند، بنابراين ، فضل امتياز و مايه افتخار است .
4 - ناصح و خيرخواه بودن
حضرت در ادامه مى فرمايند:
تُلزِمُ نفسَكَ نصيحتهُ و حياطتَهُ
((بايد بر خود فرض بدانى كه ناصح و خيرخواه و نگهدار دوست باشى )).
اين تعبير، به ظاهر بسيط و ساده است ، اما دربردارنده يك مفاهيم عميق و قابل توجهى است . نصح و خيرخواهى يعنى اين كه هم دل براى او آرزوى خير كند و هم در عمل اسباب رسيدن او به سعادت و منافع دنيوى را فراهم كند.
حياطت ، يعنى او را نگهدارى كند، او را در امور دنيوى كه به معصيت خدا منتهى نمى شود كمك كند. هر كس در دنيا احتياجات زيادى دارد بايد افراد را برآورده كردن حاجاتشان تا آن جا كه واقعا با فرامين الهى منافات ندارد يارى كرد. اين شرط درستى است .
اكنون بايد ببينيم اين خصلت ، از چه دلى نشات مى گيرد كه انسان براى ديگران خير بخواهد و سعى كند كه ديگران را در رسيدن به خير و آرزوهاى خوبى كه دارند، يارى كند؟ اين صفت پسنديده از چه انديشه اى برمى خيزد؟
مسلما قلبى كه منزه و مصفا باشد، آلوده به بغض ، خشم ، حسد، عداوت ، برترى طلبى ، كبر و خودپسندى نباشد، مى تواند دوستدار ديگران باشد وگرنه اگر انسانى آلوده به خصيصه زشت حسد باشد، هرگز نخواهد توانست براى ديگران خيرخواه باشد.
كسى كه برترى طلبى را در خود تقويت مى كند، هرگز نخواهد توانست خيرخواه ديگران باشد، پس قلبى كه ديگران را دوست دارد، مى تواند خيرخواه ديگران باشد و دوست داشتن ديگران با اتصاف به اين سيئات اخلاقى ممكن نخواهد بود و بر اين اساس تعبيرى داريم كه مى گويد: نوع دوستى و دگردوستى ، مابه الامتياز انسان و ساير موجودات است .
همه آنچه كه در انسان است ، در حيوانات هم هست ؛ حيوانات حب نفس ‍ دارند، انسان نيز خودش را دوست دارد، انسان به فرزندش علاقه مند است ، حيوان هم به فرزندش علاقه مند است ، آنچه كه انسان را از حيوانات ممتاز مى كند، اين است كه حيوانات براى بقاى خود، حتى هم نوع خود را مى درند، اما انسان ، ممتاز به وصف نوع دوستى و دگردوستى است و اگر انسان اين امتياز را نداشته باشد، با حيوان هيچ تفاوتى نخواهد داشت .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در نامه پرمحتواى خود به مالك اشتر، مى فرمايند:
و لا تكوننَّ عليهم سَبُعا ضارِيا تَغتَنِمُ اءَكلَهم فانَّهم صنفَانِ امَّا اءَخ لك فى الدِّينِ و امَّا نظير لكَ فى الخَلقِ(261).
((مبادا اين حكومت را طعمه ، و مردم را لقمه هاى شيرين و گوارايى براى خود بدانى ، و مانند حيوان درنده اى به دريدن و خوردن آنها مشغول شوى . مردم دو گونه اند: يا برادران ايمانى تواند يا همنوع تو، و در هر حال تو موظفى آنها را دوست بدارى و به آنها خدمت كنى )).
ما بايد از اين منظر و زاويه به دنيا و ديگران بنگريم كه اگر چنين كرديم و همان طور كه خود، فرزندان و والدينمان را دوست داريم و سعى مى كنيم براى آنها خيرخواه باشيم و حتى حاضر نيستيم در ذهن خود، حادثه سوئى را براى آنها تصور كنيم ؛ همه انسان ها مخصوصا دوستانمان را نيز دوست بداريم ، امتياز ما بر حيوانات حفظ خواهد شد.
در روايتى كه به تناسب ، در بعضى از مباحث گذشته هم به آن اشاره كرده ايم ، امام موسى بن جعفر عليهماالسلام مى فرمايند:
انَّ اءَهلَ الارضِ لَمَرحومونَ ما تَحابُّوا(262).
((مردم روى زمين ، تا زمانى كه يكديگر را دوست بدارند مورد رحمت الهى هستند)).
مادامى كه انسان ها همديگر را دوست داشته باشند خدا آنها را عذاب نمى كند و همواره آنها را بر سفره كرامت خود ميهمان مى كند.
گاهى مؤ منان سؤ ال مى كنند كه چرا با آن كه همه افراد مسلمان و يا مومن نيستند، خدا وسايل رفاه و تنعمات دنيوى همه آنهارا فراهم مى كند.
جواب اين است كه خداوند شرط نكرده كه نعمت هايش را فقط به مسلمانان و يا مؤ منان عطا كند، شرط خدا براى عطاى نعمت ها به ديگران اين است كه همديگر را دوست داشته باشند و سعى نكنند نعمت هاى خدادادى را از چنگ همديگر دربياورند، اگر انسان ها به اين مرحله برسند، خدا هم نعمت هايش را بر آنها تمام مى كند، اما اگر در مقام درنده خويى برآمدند و حيثيت انسانى خود را از دست دادند، رحمت خدا هم از آنها سلب مى شود.
به هر حال انسان بايد براى دوست خود خيرخواه باشد، خيرخواهى هم يك معناى وسيعى دارد، يعنى حتى اگر كسى در غياب او بد مى گويد، بايد از او دفاع كند، اين معناى خيرخواهى است . وقتى به اين مرحله رسيد، براى دوست خود كه مومن است حتى خير ماوراى دنيا و آخرت را نيز مى خواهد.
ما در معارف دينى خود دستور داريم كه وقتى براى برادر مومن خود دعا مى كنيد، براى سعادت و غفران او دعا كنيد. اين كلمه اى كه ورد زبانهاى ما است كه مى گوييم : اللهمَّ اغفِر للمؤ منين و المومنات خدايا همه مؤ منين را بيامرز. اين عبارت ناظر به همين خيرخواهى مؤ منان حتى در آخرت است .
5 - يارى كردن در عبادت خدا
توصيه ديگر امام عليه السلام اين بود كه :
معاضدَتَهُ على طاعةِ ربِّه . معاضدت بر طاعت رب يعنى چه ؟ يعنى آنطور او را در پرستش و عبادت خدا يارى كند و براى او خيرخواهى كند كه در آخرت هم سعادتمند شود.
نكته اى كه در اين بخش از فرمايش امام عليه السلام مورد توجه است اين كه دوست بايد براى دوستش ، رحمت باشد و نه عذاب . رحمت آن است كه انسان از نزول و شمول آن احساس شادمانى و شعف كند و موجبات آرامش ‍ و آسايش انسان را فراهم آورد و دوستان بايد چنين باشند كه هر يك از حضور و ديدار ديگرى مسرور و مشعوف شوند. در كتاب ((مفردات راغب )) رحمت را چنين معنى مى كند كه :
رقَّة تقتضى الاحسانَ الى المرحوم (263).
((حالتى كه جز خير و نيكى از آن متوقع نيست )).
رحيم كسى است كه در اثر داشتن اين صفت ، انواع خوبى ها از او سر مى زند. در قرآن هم معمولا هر جا اين وصف را ذكر مى كنند، اعم از اين كه براى خدا ذكر كند يا براى رسول خدا، همراه با يكى ديگر از اوصاف كمال آمده است . در قرآن ملاحظه مى شود كه هر جا كلمه رحيم ذكر شده است همراه با رحمان است و يا همراه با اوصافى مانند: تواب ، رئوف ، غفور، ودود، ربّ، برّ و عزيز آمده است .
معمولا كلمه رحيم جداى از اين اوصاف كمتر ذكر شده است ؛ يعنى همه اين اوصاف كمال كه در جوار رحيم قرار گرفته است ، نشات گرفته از آن وصف رحيميت است . اگر خدا رحمت واسعه دارد، اگر توبه پذير است ، اگر رافت و مهربانى دارد؛ اگر آمرزنده و بخشاينده خطاها است ، اگر بندگان را دوست دارد، اگر به تربيت بندگان اهتمام دارد و وصف ربوبيت دارد، اگر خير و نيكى او به بندگانش مى رساند، همه به خاطر اين است كه او رحيم است . يعنى او اهل انعام و تفضل به بندگان خود است و رحمت او همان فضل او است ، يعنى خدا چيزهايى را كه به عنوان رحيميت و تحت اين عنوان به بندگان خود داده است ، از آنها سؤ ال نمى كند و پس نمى گيرد؛ وصف رحيميت غير از عنوان منعميت است ؛ چرا كه خداوند از نعمت سؤ ال مى كند، اما از رحمت نمى پرسد و بر همين اساس پيامبرش را نيز به اين صفت مى ستايد:
لقد جاءَكم رسول مِّن اءَنفسكم عزيز عليهِ ما عَنِتُّم حريص علَيكم بالمؤ منين رؤ وف رَّحيم (264).
((همانا رسولى از جنس شما براى هدايت خلق آمد كه از فرط محبت و نوع پرورى ، فقر و پريشانى و جهل و فلاكت شما بر او سخت مى آيد، و بر آسايش و نجات شما حريص و به مؤ منان رئوف و مهربان است )).
چون رحيم و مهربان است ، بر او سخت گران است كه انسان ها در مشقت قرار گيرند. هر چيزى كه موجب تعب و رنج انسان هاى ديگر است ، پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را مى آزارد و بر همين اساس است كه ((رحمة للعالمين )) نام مى گيرد؛ يعنى فقط نسبت به مؤ منان يا اصحاب و يا فقط نسبت به دوستان و نزديكانش رحيم نيست بلكه براى همه عالميان و براى همه موجودات رحمت است ، چون او اشرف و اكمل افراد انسان و نمونه كامل انسانيت است .
لكم فى رسول الله اءُسوة حسنَة لِّمَن كانَ يرجو اللهَ واليومَ الاخرَ(265).
((مسلما براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى است ، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند)).
بر همين اساس ، خدا بندگان را امر كرده است كه او را اسوه و الگوى عملى خود قرار دهند. به اين ترتيب ، اين انسان واجد اين خصوصيت ، بايد براى همه رحمت باشد كه هست ، وقتى رحمت بود، عطوفت و مهربانى خواهد بود، مهر و عاطفه كه بود، بد و بدخواهى نخواهد بود، حسد و بددلى نخواهد بود، غيبت و بدزبانى نخواهد بود، دشنام و بدگويى نخواهد بودى رنج و آزار ديگرى معنى نخواهد داشت . حتى اگر بى مهرى ببيند و دشنام بشنود و ضرب و جرح را تحمل كند، مهر و عاطفه اش به او فرمان ديگرى مى دهد.
كمال انسانيت و ايثار
در واقعه طائف كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى هدايت مردم به آن جا رفته بودند، به تحريك بدخواهان ، مورد اذيت و آزار قرار گرفتند و آن حضرت را سنگ باران كردند. طورى كه مورخان مى نويسند: وقتى حضرت از دروازه شهر خارج مى شدند، با اين كه خون از پاهاى مباركشان جارى بود، نگفت كه خدايا! آنها را بر خلافكاريشان ، بر زشتكاريشان ، بر بى ادبيشان عذاب كن ، بلكه گفت : خدايا آنها را هدايت كن (266).
در تعبير و تبيين اين كلام ، مولوى مى گويد:

ز آتش اين ظالمانت دل كباب

 

از تو جمله ((اهد قومى )) بُد خطاب

در سخنى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمودند:
ما اءُوذىَ نبىّ مثل ما اءُذيتُ(267).
((هيچ پيامبرى به اندازه من اذيت نشد)).
اما هر چه آنها بيشتر پيامبر را مى آزردند، دل سرشار از رافت ، رحمت ، مهربانى ، عاطفه و نوع دوستى حضرت ، حاضر نشد كمترين شكوه اى كند و از خدا تقاضاى تاديب اين امت را بنمايد.
او سرمايه اى دارد به نام رحمت و مهر كه جلوات اين مهر و محبت در دست ، زبان و همه اعضاى او آشكار مى شود؛ چون خيرانديش ، فاعل خير و خيرخواه است ، هيچ چيز ديگرى نزد او ارج و منزلت ندارد و مانع فعل خير او نمى شود، از مال و جان در راه وصول به نيت پاك دريغ نمى كند و اساسا كسى مى تواند به مرتبه ايثار برسد كه در ضمير و نيت خود جز خير براى ديگران نپروراند.
و يؤ ثرونَ على اءَنفسهم و لو كانَ بهم خَصَاصة (268).
((ديگران را بر خود ترجيح مى دهند، اگر چه خود به آن چيزى كه به ديگرى مى دهند نيازمند باشند)).
مصداق بارز ايثار و از خودگذشتگى در ماجراى يكى از غزوات و جنگ ها بود كه قبلا هم به مناسبتى ذكر كرديم : آن مرد صحابى گفت به ميدان جنگ رفتم ، در ميان كشته ها و مجروحان كسى را ديدم كه لب هايش حركت مى كند، نزديك رفتم و ديدم آب طلب مى كند. ظرف آبى آوردم كه او را سيراب كنم ، با دست اشاره به فرد مجاورش كرد، به سوى او رفتم ، او نيز سومى را نشان داد، سراغ سومى كه رفتم ، ديدم او از دنيا رفته است ، برگشتم سراغ دومى و اولى ديدم هر دو به مقام شهادت رسيده اند(269).
اين كمال انسانيت و ايثار است . آن دلى كه جايگاه كينه و عداوت باشد، هرگز به اين مقام وسايل الشيعه ، مرتبه دسترسى پيدا نمى كند. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
انّى لا تسارَع الى قضاءِ حوائجِ اءعدائى مخافةَ اءن اءردَّهم فيستغنوا عنّى (270).
((اگر دشمنانم از من حاجتى طلب كنند، به سرعت حاجت آنها برآورده مى كنم و آنها را از خود نمى رانم تا از من بى نياز شوند)).
اين چه منطق و دلى است كه به دشمن مهر و محبت مى كند. به عقل محاسبه گر ما، اين از محالات است و مى پنداريم كه تمهيد فريب كارى باشد، اما آن دستى كه به قصد نيكى به سمت دشمن دراز مى شود، آن دستى كه كه در دل شب تاريك ، مالى را به خانه دشمن مى فرستد آن دل و دست ، دل و دست كسى نيست كه در قلب او بذر كينه ، حقه و دشمنى كشت شده باشد و بر اين اساس آنها كه دشمنى امام را در سر دارند، امام عليه السلام به آنها عنايت مى كند؛ نه اين كه حضرت در دل بغض و عداوتى بپرورد؛ چون اگر او هم كينه و عداوت داشته باشد، همين كينه و عدات مانع از خدمت گزارى او به ديگران خواهد شد.
نتيجه اين كه ، كمال انسان در تقويت روح رافت و رحمت است كه دستيابى به اين رافت و رحمت ، منشا همه فضايل و كرامات انسانى است و مهم تر اين كه رسيدن به اين مرحله ، براى انسان قابل وصول و دسترسى است .
شايد بتوانيم بگوييم كه اين حقوق ، علاوه بر جهات اخلاقى گاهى در قالب حقوق شرعيه نيز بيان مى شود؛ يعنى حكم شرعى وجوب يا حرمت هم به خود مى گيرد، شايد يك نوع تمرين و تربيت و رياضت نفس نيز هست كه نفس انسانى بتواند خود را به وصف رحمت متصف كند و واقعا در اين گونه موارد مشكل است كه انسان به اين ظرافت هاى اخلاقى مقيد باشد؛ مثلا كسى از انسان بدگويى كرده و يا به او جسارت كرده ، يا غيبت و نمامى كرده است ، انسان بخواهد به ديده اغماض به او بنگرد و او را عفو كند، كار بسيار مشكلى است ، اما توصيه معارف ما اين است كه بايد از لغزش ها و خطاهاى انسان ها درگذشت . در روايتى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
مَنِ اعتَذَرَ الى اءَخيهِ المسلمِ فلَم يَقبَل منهُ جعلَ الله عليهِ اصرَ صاحبِ مَكس (271).
((اگر برادر ايمانى نزد انسان بيايد و از خطايى كه كرده عذرخواهى كند و انسان نپذيرد، گناه كسى كه پول ناحق مى خورد به عهده او است )).
در لغت ، ((صاحب مكس )) به كسانى گفته مى شد كه ماليات هاى غيرمشروع مى گرفتند. حال اگر دلى واجد صفت رحمت نيست ، ولى تعبد دارد، و به حكم شرع ، خود را به رنج و تعب انداخت و رنج و اغماض از بدى را بر خود هموار كرد، اين روح به تدريج تربيت مى شود.
((او را در عبادت خدايش يارى كند)).

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام سجاد (ع)احساس گناه را در دل مردم بر می افروخت
تربیت شاگردان مجاهد
هدایت خلق به رهبران راستین اسلام
امام سجاد (ع) و نهضت عاشورا
چهل حدیث گهربار از حضرت زین العابدین‏
امام سجاد(علیه السلام) فرمودند:
حضرت زین العابدین (ع) تداوم‏ بخش عزت و افتخار ...
زینت پرستش كنندگان الهى
بركتى عجیب از دو قرص نان
فروغ قرآن در نگاه سیدالساجدین

بیشترین بازدید این مجموعه

گواهی سنگ بیابان بر حقیقت آسمان
صبر در اندیشه و سیره امام سجاد (علیه السلام)
از مدینه تا كربلا با پدر
آیا قرآن خوانده ای؟
سه مصیبت بزرگ
سخاوت امام سجاد
هدایت خلق به رهبران راستین اسلام
تربیت شاگردان مجاهد
امام سجاد (ع)احساس گناه را در دل مردم بر می افروخت
حضرت زین العابدین (ع) تداوم‏ بخش عزت و افتخار ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^