إن تبدوا الصدقات فنعما هى و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لكم. (1)
قرآن كریم بارها درباره بخشش به مستمندان، تأكید كرده و به مسلمانان تعلیم داده است كه این بخشش باید به خاطر خدا باشد. برگیرنده صدقه منتى نهاده نشود كه منت نهادن و یا آزار كردن مستمند اجر صدقه را ضایع می سازد. (2)
آیه اى كه عنوان این فصل است می گوید صدقه را پنهان از چشم مردمان دادن براى شما بهتر است. على بن عیسى از ابن عایشه روایت كند از مردم مدینه شنیدم كه مى گفتند:
ما صدقه پنهانى را هنگامى از دست دادیم كه على بن الحسین در گذشت (3) .
و مفید از ابن اسحاق روایت كند كه:
در مدینه چندین خانوار بودند كه معاش آنان مى رسید و نمی دانستند از كجاست. چون على بن الحسین به جوار پروردگار رفت، آن كمك ها بریده شد. (4)
شب هنگام انبان (کیسه)هاى نان را بر پشت خود بر مى داشت و به خانه مستمندان مى رفت و مى گفت : صدقه پنهانى آتش غضب پروردگار را خاموش مى كند. برداشتن این انبانها بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام شست و شوى آن حضرت آن نشانه ها را بر پشت او دیدند (5) ابن سعد نویسد: چون مستمندى نزد او مى آمد، بر مى خاست و حاجت او را روا می كرد و مى گفت : «صدقه پیش از آنكه به دست خواهنده برسد، به دست خدا می رسد.» (6)
سالى قصد حج كرد. خواهرش سكینه توشه اى به ارزش هزار درهم براى وى آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند، و امام همه آن را بر مستمندان پخش فرمود. (7)
پسر عموئى مستمند داشت، على بن الحسین (ع) شب هنگام چنانكه وى او را نشناسد، نزدش مى رفت و چند دینار بدو مى بخشید آن مرد می گفت: على بن الحسین رعایت خویشاوندى را نمی كند، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را مى شنید و شكیبائى و بردبارى می كرد و خود را بدان خویشاوند نمى شناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست كه آن مرد نیكوكار على بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه كرد. (8)
ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت كرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهكار توبه كار را دوست دارد (9) و نویسد: مردم او را بخیل مى دانستند و چون به جوار حق رفت، دانستند كه هزینه صد خانوار را عهده دار بوده است. (10) چون گدائى نزد او مى آمد می گفت مرحبا به كسى كه توشه مرا به آخرت مى برد (11) .
روزى بدیدن محمد بن اسامه رفت. محمد در بستر مرگ بود و مى گریست امام پرسید:
ـ چرا گریه می كنى؟
ـ پانزده هزار دینار وام به گردن دارم و نمی توانم آنرا بپردازم.
- گریه مكن وام تو بر عهده من است و تو چیزى بر ذمه نخواهى داشت (12) .
روزى كه روزه مى گرفت گوسفندى مى كشت. هنگام عصر سر دیگ مى رفت و مى گفت این ظرف را براى فلان خانه و این ظرف را براى فلان خانه ببرید. سپس خود با نان و خرما افطار میكرد . (13)
سفیان بن عیینه از زهرى روایت كند كه شبى سرد و بارانى على بن الحسین را دیدم آرد و هیزم بر پشت داشت و مى رفت. گفتم:
ـ پسر رسول خدا. این چیست؟
ـ سفرى در پیش دارم و توشه آنرا آماده كرده ام تا در جاى امنى بگذارم.
ـ غلام من آن را براى تو بیاورد؟
ـ نه!
ـ خودم آنرا بردارم؟
ـ نه! چیزى كه در سفر به كار من مى آید و در آمدن مرا بر مهماندارم خوش مى سازد چرا خود بر ندارم؟ ترا به خدا مرا بگذار و پى كار خود برو!
پس از روزى چند از او پرسیدم؟
سفرى كه در پیش داشتى چه شد؟
زهرى! چنانكه مى پنداشتى نیست. آن سفر سفر مرگ است و من براى آن خود را آماده مى كنم، آمادگى براى مردن، دورى از حرام و بخشش و كار نیك است. (14)
پى نوشت ها:
1. اگر صدقه ها را آشكارا دهید سخت نیك است و اگر پنهانش دارید و به مستمندان دهید براى شما بهتر است (بقره: 271)
2. بقره: 264
3. كشف الغمه ج 2 ص .101 مناقب ج 4 ص .153 صفة الصفوه ج 2 ص 54
4. ارشاد ج 2 ص 148 و نگاه كنید به كشف الغمه ج 2 ص 77 و ص .92 مناقب ج 4 ص 153 و نگاه كنید به خصال ص 616 و اعلام الورى ص .262
5. حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 كشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 صفة الصفوة ج 2 ص .154 خصال ص .616 علل الشرایع ص .231 بحار ص 90
6. طبقات ج 5 ص 160
7. كشف الغمه ج 2 ص .78 صفة الصفوة ج 2 ص 54
8. كشف الغمه ج 2 ص .107 حلیة الاولیاء ج 3 ص 140
9. همان كتاب ص 136 طبرى بخش 3 ص .2482 طبقات ج 5 ص 162
10. صفة الصفوة ج 2 ص 54 حلیة الاولیاء ج 3 ص 136 طبقات ج 5 ص 164
11. كشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 بحار ص .137
12. ارشاد ج 2 ص .149 كشف الغمه ج 2 ص 81 و .87 مناقب ج 4 ص 163 حلیة الاولیاء ج 3 ص .141 صفة الصفوة ج 2 ص 56 بحار ص 137
13. بحار ص 72
14. علل الشرایع ص .231 مناقب ج 4 ص 153
كتاب: زندگانى على بن الحسین، ص 147
نویسنده: دكتر سید جعفر شهیدى