حضرت زین العابدین علیه السلام كه چنین مشتاقانه از خداوند توفیق براى خود مى خواهد، دیگران را نیز متوجه این وظیفه اجتماعى و دینى مى سازد و با برشمارى ثوابهاى زیاد آن، مؤمنان را براى خدمت رسانى بیشتر به هم برمى انگیزد. برخى از تلاشهاى حضرت در تبلیغ و ترویج این سنت حسنه را مرور مى كنیم:
اهل خیر شوید
امام سجاد علیه السلام به فرزندش امام باقر علیه السلام مى فرمود: «افعل الخیر الى كل من طلبه منك فان كان اهله فقد اصبت موضعه و ان لم یكن باهل كنت انت اهله; (26) هر كس از تو انجام كار خیرى را خواست، برایش انجام بده; اگر اهلش بود، درست عمل كردى و گرنه تو خود اهل خیر شده اى.»
در تفسیر آیه 15 سوره توبه «... و یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات » ; «توبه بندگان را مى پذیرد و صدقات را مى گیرد.» محمد بن مسلم از امام صادق، از امام سجاد علیهما السلام نقل كرد: «در پیشگاه خدا تعهد مى كنم كه صدقه به دست بنده خدا نمى رسد مگر آنكه پیش از آن در دست خدا قرار بگیرد.»
آن حضرت هر گاه مى خواست صدقه بدهد، اول آنچه را در دست داشت، مى بوسید و مى بویید، سپس به دست فقرا مى داد و مى فرمود: «براى هر چیزى فرشته واسطه اى هست، جز صدقه كه بى واسطه به دست خدا مى رسد.» (27)
خوش به حال انفاق گران!
درجه خود را ارتقا دهید!
آن حضرت خطاب به شیعیان مى فرمود: «اى شیعیان ما! بهشت دیر یا زود از دست شما نمى رود اما براى ارتقاى درجات آن كوشش كنید و بدانید میان شما بالاترین درجات و زیباترین كاخها و سراها و بناها در بهشت از آن كسانى است كه در پاسخ دادن به نداى مؤمنان نیكوتر باشند و همدردیشان با فقراى مؤمن بیشتر باشد. بدانید خداوند گاهى یكى از شما را به سبب یك سخن پاك كه با برادر تنگدستش بگوید، بیشتر از مسافت یك صد هزار سال كه با گامهایش بپیماید، به بهشت نزدیك مى كند، اگر چه از عذاب شدگان به آتش جهنم باشد. پس نیكى كردن به برادر خود را كوچك نشمارید زیرا آن نیكى، روزى براى شما سودمند است كه هیچ چیز جایش را نمى گیرد.» (29)
اطعام نیازمندان
ابوحمزه ثمالى مى گفت: على بن حسین علیه السلام مى فرمود:
«هر كس مؤمنى را تا حد سیر شدن غذا بدهد، جز خدا كسى از پاداش اخروى آن خبر ندارد; نه فرشته مقرب و نه پیامبر مرسل. (بعد فرمود) از چیزهایى كه سبب آمرزش مى شود، غذا دادن به فرد مسلمان گرسنه است (و بعد این آیه را تلاوت كرد: ) «او اطعام فى یوم ذى مسغبة یتیما ذا مقربة او مسكینا ذا متربة » (30) ; یا اطعام دادن در روز گرسنگى به یتیمى از خویشان یا به تنگدستى نیازمند.» (31)
نمونه هایى براى خدمت
خدمت، اقدامى است كه به خاطر اداى حقوق متقابل (مستقیم یا با واسطه) انجام مى شود و گستره اى به وسعت تمام عوامل دخیل در جامعه بشرى دارد; از انسان تا خدا و از حیوان تا جهان طبیعت. فهرست رساله حقوق امام سجاد علیه السلام را به یاد آوریم تا به وسعت این گستره، عمیق تر بنگریم;
«1 - حق خدا (تمام حقوق از آن ناشى مى شود) 2 - حق خود (الف: جوارح: زبان، گوش، چشم، پا، دست، شكم، فرج; ب: افعال و كارها: نماز، روزه، صدقه، قربانى،) 3 - حق ائمه (رهبر حكومت، معلم، مالك، همسر، خدمتگزار) 4 - حق خویشاوندان و... (مادر، پدر، فرزند، برادر، منعم، (دهنده نعمت آزادى)، آزادكرده، نیكى كننده، اذان گو، پیشنماز، همنشین، همسایه، رفیق، شریك، مال، طلبكار، دوست معاشر، مدعى، فرد مورد ادعا، مشورت كننده، مشورت دهنده، نصیحت خواه، نصیحت كننده، بزرگتر، كوچكتر، سائل، فرد درخواست شونده، فرد خشنود كننده، توده مردم، اهل ذمه) از بین 50 مورد، ما به چند مورد اشاره مى كنیم كه امام سجاد علیه السلام در مورد خدمت به آنها رهنمودى ارائه فرموده اند.
نوع خدمت به سائل (نیازمندان)
«حق السائل فاعطاؤه اذا تهیات صدقة و قدرت على سد حاجته والدعاء، له فیما نزل به و المعاونة له على طلبته و ان شككت فى صدقه و سبقت الیه التهمة له و لم تعزم على ذلك لم تامن ان یكون من كید الشیطان اراد ان یصدك عن حظك و یحول بینك و بین التقرب الى ربك فتركته بستره و رددته ردا جمیلا و ان غلبت نفسك فى امره و اعطیته على ما عرض فى نفسك منه فان ذلك من عزم الامور; حق سائل آن است، كه اگر صدقه اى آماده دارى، به او بدهى و اگر توان برآوردن نیاز او را دارى، برآورى و براى گرفتاریش دعا كنى و به خواسته اى كه دارد، به او كمك كنى و اگر در راستگویى او تردید كنى و زود او را متهم كنى، در صورتى كه یقین ندارى، بعید نیست كه شیطان مى خواهد تو را فریب داده و از اجر و ثواب بى بهره كند و تو را از نزدیكى به خدا باز دارد; در این صورت، آبروى او را حفظ كن و با روى خوش او را از خود دور كن. اما اگر بر نفس خود غلبه كنى و على رغم چیزى كه در دلت گذشته، به او كمك كنى، از امور مهم و حاصل اراده استوار است.» (32)
حق مال; صرف در راه خدمت
«و اما حق المال فان لا تاخذه الا من حله و لا تنفقه الا فى حله و لا تحرفه عن مواضعه و لا تصرفه عن حقائقه و لا تجعله اذا كان من الله الا الیه و سببا الى الله و لاتؤثر به على نفسك من لعله لا یحمدك و بالحرى ان لا یحسن خلافته فى تركتك و لا یعمل فیه بطاعة ربك فتكون معینا له على ذلك او بما (احدث فى مالك) احسن نظرا لنفسه فیعمل بطاعة ربه فیذهب بالغنیمة و تبوء بالاثم و الحسرة و الندامة مع التبعة و لاقوة الا بالله; اما حق مال آن است كه جز از راه حلال به دست نیاورى و به جز راه حلال خرج نكنى و مبادا بى مورد در غیر راه هاى درست به كار ببرى و چون مال از آن خداست، نباید جز در راه خدا و جایى كه وسیله تقرب به اوست، به كار بندى. و كسانى را كه شاید از تو تشكر هم نكنند، بر خود مقدم دار. میراث گذاردن آن را براى دیگران صحیح ندانى كه در راه نافرمانى خدا به كار برده شود و تو نیز در این گناه، كمك كار باشى و یا از تو بهتر به سود خود منظور دارد و در اطاعت خدا مصرف كند و غنیمت را او ببرد اما بار گناه و افسوس و پشیمانى با عقوبت و كیفر نصیب تو گردد. و هیچ نیرو و توانى غیر خدا نیست.» (33)
خدمت رسانى به همه
«و اما حق اهل ملتك عامة فاضمار السلامة و نشر جناح الرحمة و الرفق بمسیئهم و تالفهم و استصلاحهم و شكر محسنهم الى نفسه و الیك فان احسانه الى نفسه احسانه الیك اذا كف عنك اذاه و كفاك مؤونته و حبس عنك نفسه فعمهم جمیعا بدعوتك و انصرهم جمیعا بنصرتك و انزلتهم جمیعا منك منازلهم. كبیرهم بمنزلة الوالد و صغیرهم بمنزلة الولد و اوسطهم بمنزلة الاخ فمن اتاك تعاهدته بلطف و رحمة و صل اخاك بما یحب للاخ على اخیه; اما حقوق توده مردم آن است كه با حسن نیت و محبت و مدارا با بدیهایشان رفتار كنى و با دلجویى در صدد اصلاح حالشان برآیى. و از كسانى كه به ایشان و شما نیكى مى كنند، سپاسگزار باشى; زیرا احسان كسى نسبت به خود، در حقیقت احسان به تواست، به خاطر آنكه آزارى به تو نرسانده و زحمتى بر دوش تو ندارد و جلوى هواى نفسش را گرفته است. وانگهى همه را دعا كن و به همه كمك نما و هر كدام را در حد خود محترم شمار; بزرگترها را به منزله پدر و كوچك ترها را به منزله فرزند و میان سالها را همچون برادرت بدان. هركس نزد تو آمد، با او به مهر و محبت برخورد كن و با برادرت با رعایت حقوق برادرى، رابطه برادرانه داشته باش.» (34)
26. تحف العقول، ص 282.
27. تفسیر صافى، ص 223 و برهان، ج 1، ص 441 به نقل از عیاشى.
28. كافى، ج 2، ص 156.
29. تفسیر برهان، ج 1، ص 44.
30. بلد/14 - 16.
31. وافى، ج 3، ص 120، (باب اطعام مؤمن).
32. تحف العقول، ص 270.
33. همان، ص 267.
34. همان، ص 271.