فرزندان
زمامداران معاصر
رویدادهاى مهم
داستان ها:
1. گذشت امام زین العابدین (ع) از امیر معزول مدینه
2. حسادت هشام بن عبدالملك از مقام معنوىِ امام زین العابدین (ع)
كلمات شریفه
نام: على.
كنیه: ابوالحسن و ابومحمد.
القاب: زین العابدین، سید الساجدین، سجّاد، زكىّ، امین و ذوالثفنات.
به خاطر عبادت زیاد و سجده هاى طولانىِ امام زین العابدین (ع)، پینه اى در پیشانى اش بسته بود. از این رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.
منصب: معصوم ششم و امام چهارم شیعیان.
تاریخ ولادت: نیمه جمادى الثانى سال 38.
در مورد تاریخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غیر از تاریخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان یا نیمه جمادى الاولى یا هفتم شعبان و یا نهم شعبان ذكر كرده اند. در مورد سال ولادت آن حضرت نیز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كرده اند.
امام زین العابدین (ع) دو سال پیش از شهادت امیر المؤمنین، على بن ابى طالب(ع) چشم به جهان گشود.
محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفته اند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زیرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مى بردند.
نسب پدرى: امام حسین بن على بن ابى طالب (ع).
نام مادر: شهربانو، یا شاه زنان، دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه از سلسله ساسانیان در ایران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر یا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختیار خویش، همسرىِ امام حسین (ع) را پذیرفت. این بانوى بزرگ در ایام نوزادى امام زین العابدین(ع) درگذشت.
مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسین (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.
تاریخ و سبب شهادت: دوازدهم (یا هیجدهم یا بیست و پنجم) محرم سال 95 (یا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانید.
محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر عمویش، امام حسن مجتبى (ع).
هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مى باشد.
همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.
الف) پسران: 1. امام محمد باقر (ع). 2. زید شهید. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسین اكبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبید الله. 8. سلیمان. 9. حسن. 10. حسین اصغر. 11. على اصغر. 12. محمد اصغر.
ب) دختران: 1. خدیجه. 2. فاطمه. 3. علیّه. 4. ام كلثوم.
اصحاب: اسامى تعداد زیادى از مؤمنان، شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در زمره اصحاب و یاران امام زین العابدین (ع) آمده است كه در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى گردد:
1. جابربن عبدالله انصارى.
2. عامر بن واثله كنانى.
3. سعید بن مسیّب.
4. سعید بن جهان كنانى.
5. سعید بن جبیر.
6. محمد بن جبیر.
7. ابو خالد كابلى.
8. قاسم بن عوف.
9. اسماعیل بن عبدالله بن جعفر.
10. ابراهیم بن محمد حنفیه.
11. حسن بن محمد حنفیه.
12. حبیب بن ابى ثابت.
13. ابو حمزه ثمالى.
14. فرات بن أحنف.
15. جابر بن محمد بن ابى بكر.
16. ایوب بن حسن.
17. على بن رافع.
18. ابو محمد قرشى.
19. ضحاك بن مزاحم.
20. طاوس بن كیسان.
21. حمید بن موسى.
22. أبان بن تغلب.
23. سدیر بن حكیم.
24. قیس بن رمانه.
25. همام بن غالب (مشهور به فرزدق شاعر).
26. عبدالله برقى.
27. یحیى بن ام طویل.
1. امیر المؤمنین على بن ابى طالب (ع) (40-35 ق.).
2. امام حسن مجتبى (ع) (41-40 ق.).
3. معاویة بن ابى سفیان (60-35 ق.).
4. یزید بن معاویة (64-60 ق.).
5. معاویة بن یزید (64-64 ق.).
6. عبدالله بن زبیر (73-64 ق.).
7. مروان بن حكم (65-64 ق.).
8. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.).
9. ولید بن عبدالملك (96-86 ق.).
از میان زمامداران فوق، ردیف هاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان بنى امیه و از تیره ابوسفیان، ششم از آل زبیر و هفتم، هشتم و نهم از خاندان بنى امیه و از تیره حكم بن عاص هستند. از میان آنان امام على بن ابى طالب(ع) دادگرترین و شایسته ترین فردى بود كه پس از پیامبر اكرم (ص) به زمامدارى مردم رسید. زمامدارىِ كوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه حكومت هاى صالحى است كه پس از او پدید آمده و یا در آینده محقق مى گردند.
1. وفات شهربانو، مادر امام زین العابدین (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.
2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سیزده سالگىِ امام زین العابدین (ع).
3. همراهىِ امام زین العابدین (ع) با پدرش، امام حسین (ع)، در عدم بیعت با یزیدبن معاویه و حركت اعتراض آمیز از مدینه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.
4. همراهىِ امام سجاد (ع) با كاروان حسینى در حركت از مكه به كربلا، درذى حجه سال 60 هجرى.
5. حضور امام زین العابدین در نهضت خونین كربلا، در سن 23 سالگى.
6. ابتلاى امام زین العابدین (ع) به بیمارىِ شدید، در روز عاشورا، و عدم توانایىِ جهاد در راه خدا.
7. تحمل مصیبت شهادت امام حسین (ع) و یاران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زین العابدین(ع) در روز عاشورا.
8. جنایت هاى لشكریان یزید در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نیزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدن هاى شهدا و غارت و آتش زدن خیمه ها پس از شهادت امام حسین (ع)، در عصر عاشورا.
9. آغاز اسارت امام زین العابدین (ع) و سایر بازماندگان قافله حسینى به دست لشكریان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.
10. تحمل سختى ها و مشقت هاى امام زین العابدین(ع) و دیگر بازماندگان در اسارت، كوفه و شام.
11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجیر و اسارت دشمنان بود.
12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور یزید و تأثیر شگفت آن بر شامیان.
13. بازگشت امام زین العابدین(ع) به همراه سایر بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدینة الرسول(ص).
14. حزن شدید و گریه هاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصیبت شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت آن حضرت.
15. قیام مردم مدینه بر ضد یزید بن معاویه و اخراج بنى امیه از این شهر و وقوع نبردى خونین در این واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.
16. شكست مقاومت اهالىِ مدینه در برابر لشكریان شام، و كشتار فجیع سپاهیان یزید به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدینه، و محفوظ و مصون ماندن امام زین العابدین(ع) و خانواده او از این كشتار.
17. قیام عبدالله بن زبیر در مكه بر ضد بنى امیه و تصرف حجاز (مكه و مدینه) و برخى از سرزمین هاى اسلامى، در سال 64 هجرى.
18. فشار و سخت گیرىِ آل زبیر بر خاندان امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع).
19. قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى امیه براى خونخواهى از قاتلان امام حسین (ع).
20. مجازات قاتلان امام حسین (ع) توسط مختار بن ابى عبیده و شادمانىِ امام زین العابدین (ع) و سایر اهل بیت(ع) از كردار مختار.
21. شهادت امام زین العابدین (ع)، در دوازدهم (یا 18 و یا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسیله زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانیده بود.
22. به خاك سپردن بدن مطهر امام زین العابدین (ع)، در قبرستان بقیع، در جوار قبر عمویش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زیر قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.
1. گذشت امام زین العابدین (ع) از امیر معزول مدینه
هشام بن اسماعیل مخزومى، كه از نوادگان ولید بن مغیره بود، در زمان خلافت عبدالملك بن مروان، به امارت مدینه رسید. او گرچه اهل علم و روایت بود، اما از منطق و دادگرى بهره چندانى نداشت. به همین دلیل، در زمان امارت خود، با خاندان امیرالمؤمنین على (ع) به ویژه امام زین العابدین (ع) رفتارهاى ناپسند و ظالمانه اى داشت و با اندك بهانه اى به اذیّت و آزار آن حضرت مى پرداخت.
پس از هلاكت عبدالملك، فرزندش ولید به خلافت رسید. پس از چندى هشام ابن اسماعیل مورد خشم خلیفه قرار گرفت و از امارت مدینه عزل شد. به دستور امیر جدید، هشام را بازداشت كرده و در جلوى خانه مروان بن حكم در معرض دید اهالى مدینه قرار دادند تا هر كس از وى شكایتى دارد، آن را اقامه كند و حق خویش را بستاند. هشام، كه در توقیف مأموران امیر بود، مرتباً مى گفت: من از كسى واهمه اى ندارم جز على بن حسین (ع) كه به وى آزارهاى زیادى رسانده ام.
اما در همان ایام، امام زین العابدین (ع) فرزندان و اطرافیان خویش را گرد آورده و به آنان سفارش كرد كه از هشام شكایتى نكنند. اطرافیان امام (ع) عرض كردند: ما منتظر چنین روزى بودیم كه انتقام ستمكارى هاى او را بستانیم، آیا ما را امر مى نمایى تا در مورد دشمن شما و اهل بیت(ع) كوتاه بیاییم؟ امام (ع) فرمود: حتى به یك كلمه هم در صدد انتقام نباشید، وى را به خدا واگذار كنید.
روزى امام (ع) به هنگام عبور از جلوى توقیفگاه هشام، از وى تفقّد و دلجویى كرد. هشام كه بزرگوارى و كرامت نفس امام (ع) را ملاحظه كرد، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ (1) یعنى خداوند متعال داناتر است كه رسالتش را در كجا (چه خاندانى) قرار دهد.
همچنین در روایتى آمده است كه امام زین العابدین (ع) براى هشام پیغام فرستاد كه ببین از مال دنیا چیزى دارى كه خود را رهایى بخشى و از بند رها سازى؟ در پیش ما چیزى نیست كه تو را كفایت كند؛ اما از ما مطمئن باش كه آسیب و آزارى به تو نمى رسد. هشام كه از بزرگوارى و عفو امام(ع) متحیر و مبهوت شده بود، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
آرى، امام زین العابدین (ع) با این سیره و رفتار خود به همگان آموخت كه زمین خوردگان را زمین زدن روا نیست. مردانگى و غیرت در این است كه در برابر ستمكاران، در هنگام اعمال ناشایستشان ایستادگى شود. (2)
2. حسادت هشام بن عبدالملك از مقام معنوىِ امام زین العابدین (ع)
هشام بن عبدالملك دهمین خلیفه از سلسله بنى امیه و هفتمین خلیفه از تبار مروانیان بود كه به مدت بیست سال بر جامعه اسلامى حكومت راند. او پیش از زمامدارىِ خویش، در عصر خلافت پدرش، عبدالملك یا برادرش، ولید بن عبدالملك، سالى به حج رفت. در آن سال، زایران خانه خدا بسیار زیاد بودند و كثرت جمعیت، انجام مراسم و آداب زیارت خانه خدا را دشوار مى ساخت.
هشام در حال طواف خانه خدا به حجرالاسود رسید و چون خواست استلام كند (دست بر آن بكشد) به دلیل ازدحام زیاد، این امر ممكن نشد. به ناچار منبرى براى او در مسجد الحرام نصب كردند و هشام بر روى آن نشست. شامیانى كه به همراه وى به حج آمده بودند نیز در كنارش ایستاده و نظاره گر مردم بودند.
در آن هنگام، امام زین العابدین (ع) كه داراى صورتى زیبا و بوى خوش بود و محل سجده در پیشانى اش پینه بسته بود، با وقار تمام وارد مسجدالحرام شد و طواف خانه خدا را آغاز كرد و همین كه به حجرالاسود رسید، مردم به احترام آن حضرت، راه را باز كرده و با ملاحظه هیبت و جلالت وى از كنار حجرالاسود دور شدند تا آن حضرت به راحتى استلام كند و اعمالش را به خوبى انجام دهد.
مشاهده این وضعیت براى هشام، كه خود را بالاتر و والاتر از همه مى دانست، گران آمد و موجب خشم وى گردید؛ اما خشم خود را اظهار نكرد تا این كه یكى از شامیانى كه در كنارش بود، از او پرسید: این شخص كیست كه مردم براى وى احترام ویژه اى قائلند و او را بر خود مقدم مى شمارند؟ هشام براى این كه شامیان، آن حضرت را نشناسند، خود را به نادانى زد و گفت: او را نمى شناسم.
ابو فراس فرزدق، شاعر اهل بیت (ع)، كه در آن جا حاضر بود، گفت: اگر شما وى را نمى شناسید، من او را مى شناسم و به شما معرفى مى كنم. شامیان گفتند: اى ابوفراس! وى را به ما بشناسان.
فرزدق آن حضرت را در قالب قصیده اى توصیف و معرفى كرد كه در مطلع آن آمده است:
هذا ابْنُ خَیْرُ عِبادِ اللَّهِ كُلِّهِمْ
هذا التَّقیُ النَّقیُ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
چون هشام این ابیات را از فرزدق شنید، به خشم آمد و دستور داد جایزه هاى وى را قطع كنند و او را در مكانى میان مكه و مدینه، مشهور به عسفان زندانى كنند.
فرزدق مدتى در زندان خلیفه بود و سپس آزاد شد. امام زین العابدین (ع) دوازده هزار درهم براى وى فرستاد و عذرخواهى نمود كه اگر بیشتر نزد ما بود، زیادتر از آن، تو را صله مى دادیم. فرزدق از گرفتن آن درهم ها خوددارى كرد و گفت: هدف من از سرودن این ابیات، چیزى غیر از رضاى الهى نبود. من خواستم خدا و رسولش را خشنود كنم. امام (ع) وى را دعا فرمود و از وى خواست كه آن مال را بپذیرد. فرزدق پس از اصرار امام (ع) آن را پذیرفت و بركت زندگى خویش قرار داد.(3)
1. قالَ السجّادُ (ع): اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلىَ اللَّهِ اَحْسَنُكُم عَمَلاً، وَاِنَّ اَعْظَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ عَمَلاً اَعْظَمَكُمْ فیما عِنْدَ اللَّهِ رَغْبَةً.(4)
محبوب ترین شما نزد خداوندمتعال، نیكوكارترین شما است و عظیم كارترین شما نزد خداوند متعال، راغب ترین شما به عبادات الهى است.
2. قالَ (ع): هَلَكَ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَكیمٌ یُرْشِدُهُ وَذَلَّ مَنْ لَیْسَ سَفیهٌ یَعْضُدُهُ.(5)
در هلاكت است كسى كه دانشمندى وى را ارشاد ننماید و خوار است كسى كه سفیهى وى را هم بازو نشود و كمك ننماید.
3. قالَ (ع): اِتَّقُوا الْكِذْبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَالْكَبیرَ فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزْلٍ. فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا كَذِبَ فِى الصَّغیر اِجْتَرَأ عَلَى الْكَبیر.(6)
از دروغ، چه كوچك باشد، چه بزرگ و چه جدى باشد و چه شوخى، بپرهیزید؛ زیرا كسى كه دروغ كوچك بگوید، جرأت بر گفتن دروغ بزرگ نیز پیدا خواهد كرد.
4. قالَ (ع): ما مِنْ شَی ءٍ اَحَبَّ اِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ.(7)
نزد پروردگار منان هیچ چیز پس از خداشناسى دوست داشتنى تر از عفت شكم و فرج (حلال خورى و پاكدامنى) نیست.
5. قالَ (ع): طَلَبُ الْحَوائجِ اِلَى النَّاسِ مَذِلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَمُذْهِبَةٌ لِلْحَیاءِ وَاِسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَهُوَ الفَقْرُ الْحاضِرِ.(8)
درخواست حوایج و نیازمندى ها از مردم، موجب خوارىِ زندگى، از بین رفتن حیا و كاستن متانت است و آن، فقر حاضر است.
1 . انعام (6) آیه 124.
2 . مناقب آل أبى طالب، ج 3، ص 301.
3 . همان، ج 3، ص 306.
4 . بحار الأنوار، ج 104، ص 73، باب 1، ح 25.
5 . همان، ج 78، ص 158، باب 21، ح 19.
6 . همان، ص 136، باب 21، ح 3.
7 . همان، ص 141، باب 21، ح 3.
8 . همان، ص 136، باب 21، ح 3.
برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت علیهم السلام - تالیف سید تقى واردى