تانترا یکی از فرقه های بین مذهبی بودایی و هندویی است که اشو دلبستگی زیادی به آن مذهب داشت. تانترای بودایی بیشتر روی مراقبه تأکید دارد و تانترای هندویی عشق را مهمتر قلمداد می کند.[۱]
اشو این دو را ترکیب کرده ولی نقش محوری به عشق و کامروایی میدهد. در تانترای هندویی که معمولاً شاکتی پرست[۲] نامیده می شوند، مبنا این است که «شهوات یا خواهش های نفسانی را با تخلیه کامل آنها در مراسم مذهبی بهتر می توان تحت فرمان درآورد.
غریزهٔ جنسی را نباید سرکوب کرد، بلکه باید به دقیق ترین وجه به اظهار آن پرداخت و در ارضایش کوشید».[۳] بر همین اساس اشو می گوید: تانترا… راه رهایی از مسائل جنسی است. کمتر روشی تا این حد در زندگی انسان مؤثر بوده است. روش های دیگر هر کدام سبب درگیری بیشتر انسان با مسائل جنسی می شوند…».[۴]
از این جملات برمی آید که او مسائل جنسی را آفت معرفت خداوند و عشق به او پنداشته، راهی برای خلاصی از آن میجوید. استدلال اشو این است که شناخت خداوند با قلب حاصل میشود و ذهن مانع آن است؛ زیرا شناخت های دنیایی و تصاویر این جهانی در ذهن رقم می خورد و معرفت خداوند بدون نقش و صورت بر دل می تابد.
بنابراین باید برای فروکاهیدن هجوم ذهنیات و روآمدن و شکوفایی دل برای درک عشق و معرفت خداوند فعالیت آن را کاهش داد؛ از این رو باید وسوسه ها و هوس ها را رها کرد تا به محض سر برآوردن، کام گیرند و افول یابند و هر چه زودتر عرصه را خالی کنند، تا شخص به آستانهٔ مراقبه برسد. پرهیز از هر آنچه هوسها به سوی آن فرا میخوانند دغدغه ساز می شود.
«آنچه منع می شود، جاذبه پیدا می کند، آنچه انکار می شود، ما را به اشاره فرا میخواند! تنها آگاهی به بازیهای ذهن است که ما را آزاد میکند. نفی و انکار، نفی و انکار نیست، برعکس فراخوان و ترغیب است …»،[۵] بنابراین باید با شهامت وسوسه ها را پذیرفت و ارضا کرد تا ذهن دغدغه مند نشده، مانع کشف و شهود قلبی نگردد.
در تانترا عقیده براین است که آنچه دیگران را به شقاوت می رساند، یک یوگی[۶] را به سعادت می رساند.[۷] پلید ترین و آلوده ترین اعمال برای کسی که می خواهد به خدا برسد، مقدس می شود. کسی که برای خودِ لذت ها و ماندن در آنها به کامجویی رو میآورد، تیره بخت و شقی است؛ اما کسی که برای گذر از آنها واردشان می شود، راه سعادت و روشنی را در پیش گرفته است.
مبنای روان شناختی که دیدگاه معرفت شناسانهٔ تانترا را پشتیبانی می کند این است که در ساختار وجود انسان هفت کانون نیرو قرار دارد. اولین و پایین ترین آن، در مرکز انگیزش جنسی پایین تر از انتهای ستون مهرهها است. نیروی بیکران الاهی که در انسان نهفته، آن قدر فروکاسته شده که در این مرکز به صورت کندالینی (مار حلقه زده) فروخفته است.
اگر این نیروی الاهی (شکتی) برانگیخته شود به تدریج رشد می کند و سایر کانون های نیرو را فعال می سازد تا نقطهٔ هفتم که بالای سر قرار دارد و نماد آن نیلوفر هزار برگ است، در آنجا اتحاد با نیروی الهی کشف شده، انسان می تواند خداوند را درک کند.[۸] بنابراین عشق جنسی نقطه شروع حرکت به سوی خداوند است. تانترا «کلیدهایی را در اختیارت قرار می دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی».[۹]
اشو از روشهای پرهیزکارانه در عشق جنسی دلخور است و مراقبهٔ تنها را ناکارآمد ارزیابی می کند. مراقبه باید در پی خالی شدن ذهن و دل انجام شود، در غیر این صورت تیر مراقبه به سختی بر ذهنی آشفته و دلی نا آرام مینشیند. روش درست و مؤثر رسیدن به خدا تلفیق عشق با مراقبه است.
«روش های دیگر سبب درگیری بیشتر انسان با مسائل جنسی می شوند … . خواهش جنسی همچنان باقی است …، تنها زمانی ناپدید خواهد شد که شما به آن درجه از هوشیاری برسید که بتوانید انرژی مهار شدهٔ آن را آزاد کنید. این انرژی با پس زدن آزاد نمیشود. برای این کار به درک و شعور احتیاج دارید.
در همان لحظهای که انرژی از گل و لجن آزاد شود، گل نیلوفر مرداب از میان گِل سر برمیدارد و از این مرحله نیز فراتر می رود، در حالی که مهار کردن و واپس زدن این انرژی، سبب می شود هر چه بیشتر در گل ولای فرو روید».[۱۰] [۱۱]
---------------------------------------------------------------------------
پی نوشتها :
[۱]. ر.ک: اشو، تفسیر آواهای شاهانه ساراها ۳، ترجمه: ارژنگی، هما، ص۶۴ – ۶۱٫
[۲]. شاکتی ها؛ یعنی هندوهایی که شاکتی (جزء مونث) خدایان را مورد پرستش قرار می دهند.
[۳]. ر.ک: کدارنات تیواردی، دین شناسی تطبیقی، ترجمه: شنکایی، مرضیه، ص ۴۹ – ۴۸٫
[۴]. تفسیر آواهای شاهانه ساراها ۳، ترجمه: ارژنگی، هما، ص۹۱٫
[۵]. اشو، یک فنجان چای، ترجمه: برزگر، مسیحا، ص ۱۴۵٫
[۶].یوگى کسى است که وجود خود را فتح کند. کسى که آرامش درونى او را، سرما و گرما، اندوه و شادى، احترام و توهین نتواند برهم زند، کسى که هستى اش بر شخصیت عالى استوار است و قدرتهاى باطنى اش با دانش و معرفت خارج از جهان مادى سیراب شده، احساس بزرگ او به خاک و طلا یکسان مى نگرد.
[۷]. شایگان، داریوش، ادیان و مکتب های فلسفی هند، ج۲، ص ۷۱۳٫
[۸]. ر.ک: همان. ج ۲، ص ۷۱۹ – ۷۱۶٫
[۹]. اشو، الماسه های اشو، ترجمه: فرجی، مرجان، ص۲۴۰٫
[۱۰]. تفسیر آواهای شاهانه ساراها ۳، ترجمه: ارژنگی، هما، ص۹۱٫
[۱۱]. مظاهری سیف، حمیدرضا، راجنیشیسم، مجله معارف، شماره ۶۴، صفحه ۱۱