ابو هاشم قرشى مىگويد:زنى از يمن به منطقه ما آمد و بر ديار ما وارد شد. او را سريّه مىگفتند، به وقت شب از او ناله و زارى مىشنيدم، به خدمتكار خانه گفتم: در احوال اين زن دقت كن ببين چه مىكند؟او را ديد چشم از آسمان برنمىدارد و همانگونه كه به ...
ابو هاشم قرشى مىگويد:زنى از يمن به منطقه ما آمد و بر ديار ما وارد شد. او را سريّه مىگفتند، به وقت شب از او ناله و زارى مىشنيدم، به خدمتكار خانه گفتم: در احوال اين زن دقت كن ببين چه مىكند؟او را ديد چشم از آسمان برنمىدارد و همانگونه كه به ...