مدينه تا کربلا با پدردر طول مسير مکه تا نينوا، امام سجاد عليه السلام همراه کاروان امام حسين عليه السلام بوده است. که پس از گذشتن از يکي از منازل بين راه حضرت در حالي که بر پشت اسب خود در حال حرکت بودند چند لحظه به خواب رفتند بعد که بيدار شدند فرمودند ...
حلم امام سجاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين گفتاري نقل شده و ايشان فرمودند: برآدم بيخردي گذشتم كه به من بد مي گفت. از او صرف نظر كردم گويي كه او حرفي نزده است. دربارة امام سجاد نيز گفتاري نقل شده است و ايشان فرمودند: بر كسي گذشتم كه به من بد مي گفت. بدو گفتم ...
سياست امام سجّاد (ع)
اميرالمؤمنين به اقرار همة مورخين از سنّي و شيعه پاسدار اسلام بود و رأي و تدبير او فوق العاده مفيد بود، چنانكه عمر بيشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علي لهك عمر، يعني: اگر علي نبود عمر هلاك شده بود.
امام سجاد عليه السلام در مدت ...
جابر گويد: علي بن الحسين عليه السلام فرمود: نمي دانيم بااين مردم چه كنيم اگر بعضي از حقائق را كه از رسول خد اصلي اللّه عليه و آله گرفته ايم به آنها بگوئيم مي خندند و مسخره مي كنند ازطرفي طاقت سكوت نداريم كه اين حقائق را ناگفته گذاريم . ضمره بن سعيد ...
زهري گويد: امام سجاد عليه السلام را در شبي تاريك و سرد ديدم كه مقداري آرد بر دوش خود گذارده و حركت مي كند. عرض كردم : يا بن رسول اللّه اينها چيست ؟ فرمود: سفري در پيش دارم و براي آن توشه اي را به جاي امني مي برم . زهري : اين غلام من است و آن را براي شما حمل ...
امام سجاد (ع) براي شركت در مراسم حجّ، عازم مكه شد، در مسير راه به بيابان بين مكه و مدينه رسيد و همچنان سوار بر شتر حركت مي كرد، ناگاه يك دزد و راهزن قلدري به آن حضرت رسيد و سر راه او را گرفت و گفت : پياده شو! امام فرمود: از من چه مي خواهي ؟ دست بردار! او ...
روزي يكي از بستگان امام سجاد(ع) در حضور جمعي ، بر سر موضوعي بر امام سجاد(ع) سخنان نامناسب گفت . امام سجاد(ع) سكوت كرد، سپس آن شخص رفت ، امام سجاد(ع) به حاضران فرمود: آنچه را اين مرد گفت ، شنيديد، و من دوست دارم كه همراه من بياييد و نزد او برويم ، تا جواب ...
وقتي امام باقر عليه السلام پدرش علي بن الحسين عليه السلام را غسل مي داد چشم همراهان او به بدن امام سجاد عليه السلام افتاد و ديدند كه زانوها و سرانگشت پاهاي او از زيادي سجده پينه بسته است و كتف او نيز پنبه بسته است . به امام باقر عليه السلام عرض كردند ...
امام سجاد عليه السلام همواره بطور ناشناس پنهاني به منزل پسر عموي خود مي رفت و به او پول مي داد اوهم پول را مي گرفت و تشكر مي كرد و مي گفت : خدا به امام علي بن الحسين جزاي خير ندهد كه به من كمك نمي كند. امام عليه السلام اين انتقاد را از پس عموي خود مي ...
بعد از شهادت امام حسين عليه السلام تا قريب پنج سال خانواده شهداء كربلاء مشغول نوحه و مصيبت بودند، حتي زني از بني هاشم سرمه در چشم نكشيد و خود را خضاب نكرد و دود از مطبخ بني هاشم برنخواست تا آنكه پنج سال بعد از كربلا عبيدالله بن زياد همه كاره يزيد به ...
امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده اند كه گفت : عبدالملك مروان آن سزاوار هاويه نيران ، طواف خانه مي كرد و پدرم در پيش وي طواف مي كرد. گفت : اين كيست كه در پيش من افتاده ؟ گفتند: امام زين العابدين علي بن الحسين است . گفت : وي را بازگردانيد. باز ...
امام باقر (ع) فرمود: عبدالملك (پنجمين خليفه اموي) سالي در مراسم حج شركت كرد، هنگام طواف ، شخصي را ديد كه بدون توجه به شوكت و طمطراق او، با كمال بي اعتنائي به دستگاه سلطنتي عبدالملك ، مشغول طواف است ، پرسيد: اين شخص كيست ؟. گفتند: اين شخص علي بن الحسين ...
شخصي به حضور امام سجاد (ع) آمد، و نسبت به آن حضرت جسارت كرده و سخنان درشت و ناسزا گفت . امام سجاد (ع) سكوت كرد، و هيچ سخني به او نگفت ، او رفت (با توجه به اينكه آن شخص در يك جريان شخصي نسبت به امام ناراحت شده بود، و مربوط به كيان دين نبود). امام به ...
امام سجاد عليه السلام در حال نمازبود كه فرزندش در چاه افتاد.مردم متوجه شدند و سر و صدا بلند كردند و با سعى و تلاش بچه را از چاه بيرون آوردند و همچنان امام عليه السلام در حال نماز بود.وقتى نماز به پايان رسيد به او گفته ...
شخصى نزد امام سجاد عليه السلام آمد و عرض كرد: فلان شخص درباره شما بدگوئى كرد و شما را مورد سخنان آزار دهنده قرار داد.امام غليه السلام فرمود: بيا با هم نزد او برويم . به همراه امام عليه السلام حركت كردند و حضرت در بين راه براى خود طلب ...
امام سجاد (ع ) غلامى داشت كه او را سرپرست رسيدگى به مزرعه اى كرده بود، روزى آن حضرت به مزرع رفت ديد كه آن غلام (بر اثر كم كارى يا ندانم كارى ) بجاى آباد كردن ، آن را بر هم زده و تباه نموده و خسارت زيادى وارد نموده است ، خشمگين شد ...