امام سجاد(ع ) شترى داشت كه 22 بار با آن شتر، از مدينه به مكه سفر كرد، و در اين 22 بار مسافرت (كه هر بار رفت و برگشت آن حدود 160 فرسخ و جمعا 3520 فرسخ مى شد) حتى يك بار، تازيانه به او نزد. (1)
هنگامى كه امام سجاد(ع ) از دنيا رفت ، آن شتر با پريشانى كنار قبر آمد، و بر دو زانوى خود نشست ، و گردنش را بر خاك قبر مى ماليد و ناله مى كرد...
در نقل ديگر آمده : ((اين شتر سراسيمه از چراگاه آمد و گردن خود را روى قبر نهاد، و در خاك غلطيد، امام باقر(ع ) دستور داد او را به چراگاه خود باز گرداندند)). (2)
اين است معنى محبت و انسانيت ، براستى فكر كنيد كسى 3520 فرسخ بر شترى سوار شود و مسافرت كند، حتى يكبار به آن شتر تازيانه نزند.
هنگامى كه امام سجاد(ع ) از دنيا رفت ، آن شتر با پريشانى كنار قبر آمد، و بر دو زانوى خود نشست ، و گردنش را بر خاك قبر مى ماليد و ناله مى كرد...
در نقل ديگر آمده : ((اين شتر سراسيمه از چراگاه آمد و گردن خود را روى قبر نهاد، و در خاك غلطيد، امام باقر(ع ) دستور داد او را به چراگاه خود باز گرداندند)). (2)
اين است معنى محبت و انسانيت ، براستى فكر كنيد كسى 3520 فرسخ بر شترى سوار شود و مسافرت كند، حتى يكبار به آن شتر تازيانه نزند.
برگرفته از كتاب: داستانهاى اصول كافى / محمد محمدى اشتهاردى
پاورقي:
1- مى فرمود:((از قصاص قيامت مى ترسم ))، هنگام كند رفتن شتر، تنها با تازيانه ، اشاره مى كرد. (مناقب آل ابيطالب ، ج 4، ص 155).
2- مولد على بن الحسين ، حديث 2 و 3، ص 467.