فارسی
جمعه 29 تير 1403 - الجمعة 11 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پرسشها و پاسخها، ص: 26

هستند پس ذاتاً فاقد هستی خواهند بود و محتاج به علّت و چون علّت برای جزء بعدی به حساب می آيند دارای هستی می باشند و بی نياز از علّت و اين تناقض در همه اجزای اين سلسله وجود دارد. برای حل مشكل دو راه وجود دارد:

الف: رشته علّت ها و معلول ها در نقطه ای متوقّف گردد يعنی به جايی برسيم كه علّت باشد نه معلول، و هستی او از خود او باشد نه از جای ديگر در اين صورت گفتار خدا پرستان ثابت شده و محقّق می گردد كه جهان آفرينش مخلوق خدا است و او به حكم اين كه معلول نيست بی نياز از علّت خواهد بود و به بيان ديگر صانع است نه مصنوع، آفريننده است نه آفريده شده، وجود او از خود او است نه از جای ديگر.

ب: فرض كنيم رشته معلول ها به صورت نامتناهی پيش بروند و هرگز در ميان اين رشته نامتناهی موجودی نباشد كه علّت باشد نه معلول، بی نياز باشد نه نيازمند در اين صورت اين سؤال پيش می آيد اين سلسله نامتناهی كه به حكم معلول بودنِ هر يك از اجزا و افراد آن محتاج و نيازمند به وجود دهنده است و از جای ديگر بايد به آن ها وجود و هستی داده شود چگونه ممكن است چند رشته و سلسله ای كه احتياج، بر آن حكم فرما است بدون تكيه گاهی بی نياز، جامه هستی بپوشد و سر از عدم بيرون آورد. شما روی هر يك از اين اجزا انگشت بگذاريد با زبان حال می گويد: هستی من از خود من نيست بلكه هستی را از جای ديگر گرفته ام.

اكنون می پرسيم اين سلسله سرا پا فقير و نيازمند از چه مبدئی وجود و هستی را دريافت كرده اند چون نيازمند به مبدئی می باشند كه وجود او




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^