فارسی
يكشنبه 31 تير 1403 - الاحد 13 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حلال و حرام مالی، ص: 84

می رفتم، ايشان نقل می كردند: روزی شخص باغداری در شهريار تهران، من و تعدادی از علمای تهران و افراد مذهبی را برای صرف غذا دعوت كرد، ما رفتيم، در باغ مستقرّ شديم، ناگهان توجه يكی از ميهمان ها به چيزی جلب شد و همه ما را نيز متوجه آن كرد.

ديديم در باغ، روی درخت بلند چنار، لانه كلاغی است. كلاغ علم ساختن خانه خود را دارد، البته همه حيوانات اين علم را دارند. حيوانات اين را كه چه خوراكيی به نفع و ضرر آنها است نيز می دانند. اگر انسان به همان مغز طبيعی قناعت كند، همين مقدار علمی را كه حيوانات می دانند، ياد می گيرد. اين به تنهايی كليد نجات دنيا و آخرت نيست.

كلاغ چند جوجه از تخم بيرون آورده بود كه هنوز قدرت پر كشيدن را نداشتند و در لانه بودند. مارِ بلندِ قوی هيكل و زهرداری به اين درخت چنار پيچيده بود و از آن بالا می رفت تا اين جوجه ها را ببلعد. چشم كلاغ ماده به اين مار افتاد.

كلاغ سه گونه صدا دارد: صدای اول، صدای طبيعی است، كه معمولًا همه ما شنيده ايم. صدای ديگر تُنش با صدای طبيعی فرق می كند و مانند آژير خطر است؛ يعنی وقتی آن صدا را بيرون می دهد، مدتی بعد كلاغ های ديگر بيرون می ريزند كه ببينند چه خطری بوجود آمده است كه به آن كلاغ كمك كنند.

صدای ديگر نيز آژير سفيد است، صدا می زند تا به كلاغ هايی كه دارند هجوم می آورند، اعلام كند كه خطر برطرف شده است، ديگر نياييد. اين علم است.

اين كلاغ نيز آژير خطر را كشيد، آن اطراف كلاغ نبود تا بيايد و ببينند چه خطری متوجه اين كلاغ ماده شده است. چند لحظه ای منتظر شد، اما از نيرو، يار و كمك خبری نشد.

ايشان می فرمود: همه ما نگاه می كرديم، ديديم كلاغ با سرعت از روی لانه پريد و رفت. مار نيز بالا رفت و به نزديك لانه رسيد، ديگر از شدت خوشحالی دهان




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^