يكي دیگر از ویژگیهای حضرت سیدالشهدا(ع) که او را محبوب خداوند نمود، شکرگزاری و سپاس از خداوند و نعمتهای الهی ميباشد. ايشان قبل از شهادت و در ايام حجّ تمتع به صحراي عرفات مشرف ميشود و در آنجا با خداوند راز و نياز ميكند. اين مناجات كه به دعاي عرفه مشهور شده است، نزد عرفا و سالكانِ طريق حقيقت، جايگاه ويژهاي دارد، به گونهاي كه اگر كسي مفاهیم عرفانی و معنوی دعاي عرفه را به خوبي بفهمد و آن را درك كند، از زمره اولياي ويژه پروردگار ميشود.[1]
در اين دعا حضرت عاشقانه به خداوند متعال ميفرمايد: «اگر دهر[2] را هم در اختيارم بگذاري که من مشغول شكرگزاري يكي از نعمتهايت شوم، نمیتوانم شكر آن را بجاي آورم!»[3]
در فرازي ديگر از دعاي عرفه، امام حسین(ع) به خداوند ميفرمايد: «اگر من عمل صالحي را انجام دادم، با سرمايههاي تو آن را بجا آوردهام؛ اگر زبان به ذكر تو گشودم، آن متعلق به تو بوده است؛ اگر با چشمانم اشك ريختم، این چشمها نعمتي از نعمتهاي بيكران تو بوده است، پس من از خودم چيزي ندارم، حال چگونه شكر تو را بجا آورم؟»[4]
در منابع روايي آمده است وقتي حضرت اين دعا را زمزمه ميكرد، از دو چشم مباركش اشك جاري ميشد. حضرت در اين حالت به خداوند ميفرمود: «با چشمي كه تو به من عطا كردي، گناه كردم! با دستي كه متعلق به تو بود، عصيان كردم! حال اين گناهان را چه كنم؟!»[5]
امام حسين(ع) در اين دعا اشاره ميكند كه از خود چيزي ندارند و تمام سرمايههاي جسماني و روحاني را خداوند به ايشان عطا كرده است.
رسیدن به مقام شکر از جمله مقامات پرارزشى است كه سالكان راه حقیقت براى رسيدن به آن اصرار داشتند.
بلندى اين مقام و برترى اين مرتبه در حدّى است كه افراد شکور در ميان انسانها بسیار اندك هستند.
(وَقَلِيلٌ مِن عِبادِىَ الشَّكورُ)[6]
مرحوم ملّا محمّد باقر مجلسى; دربارة معنای شكر مى فرمایند:
«الشُكْرُ الاعْتِرافُ بِالنِّعْمَةِ ظَاهِراً وَبَاطِناً وَمَعْرِفَةُ المُنْعِم وَصَرْفُها فِيمَا أَمَرَ بِه .»[7]
حضرت امام صادق(ع) شکر نعمت را دوری کردن از گناهان دانسته و میفرماید:
«شُكْرُ النِّعْمَةِ إِجْتِنابُ الْمَحارِمِ.»[8]
وجود مبارك حضرت سيّدالشهدا(ع) در پايان خطبة شب عاشورا درخواست قرار دادن خود در زمرة شاکران را از پيشگاه پروردگار درخواست نموده و میفرماید:
«فَاجْعَلْنَا مِنَ الشَّاكِرين»[9]
ایشان در دعاى عرفه، ناتوانی خود و تمام بندگان را از شکر یکی از نعمتهای الهی اعلام نموده و میفرماید:
«وَ لَوْ حَرَصْتُ أنا وَالعادُّونَ مِن أنامِكَ أن أُؤَدّىَ شُكرَ واحِدَةٍ مِنْ أنعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ إلّا بِتَوفِيقِكَ [10] اگر من و همه كسانى كه نعمت هايت را شماره مى كنند تلاش كنيم كه شكر يكى از نعمت هايت را بجا آوريم، نمى توانيم مگر به توفيق تو.»
حضرت سيّدالشهدا(ع) به طور يقين از مرگ هیچ هراس و واهمهای نداشتند. هنگامی که امام(ع) از مكّه بيرون مى آمد، شخصی با كمال احترام به ايشان عرض کرد: اين سفر بوى مرگ و خون مى دهد. گمان نمى كنم قافله شما به سلامت به منزل برسد. حضرت در پاسخ فرمود: «اشتياق من به مرگ از اشتياق حضرت يعقوب(ع) به فرزندش، حضرت يوسف بيشتر است. من از مرگ ترسى ندارم؛ زیرا مرگ براى من مانند پلى است كه با گذر از آن پدرانم، انبياى خدا، اولياى الهی، و فرشتگان پروردگار را ملاقات مى كنم.»[11] مگر رسیدن به لقاى خدا ترس و واهمه دارد؟ كسى از مرگ بايد بترسد كه خطا و گناه و نافرمانی كرده باشد و مرگ را نابودى بداند؛ درحالیکه حضرت دارای مقام عصمت بوده و از هر گونه خطا و اشتباه مصون هستند.
نكتة دیگر اينكه در عصر تاسوعا، وقتی حضرت زينب كبرى(س) به برادرشان میفرماید دشمن اعلام حمله کرده است[12]، حضرت بلافاصله به برادرشان حضرت عباس(ع) مى فرمايد: «به نزد فرماندهان لشکر یزید برو و اگر توانستى جنگ را به فردا موكول كن تا امشب را زنده بمانم؛ چون خدا مى داند كه من به نماز و تلاوت قرآن علاقة فراوان دارم.»[13]
چنين انسانى اگر يك شب بيشتر زنده بماند، سود بيشترى مى برد. با این اوصاف، شهادت در راه خدا حیات است و آن هم شهادتی که باعث بیداری و رفع غفلت از جامعه اسلامی باشد و شهادت سیدالشهدا(ع) باعث رفع غفلت و خواب بسیاری از مردم جامعة خود شد.
سر حلقه عارفان، امام پرهيزكاران، رهبر پاكان، شمع دل واصلان، مقتداى كاملان، اسوة عاشقان، اميرالمؤمنين على(ع) با همة وجود مترنّم به اين ترانة عاشقانه بود:
«ما رَأيْتُ شَيئاً إلّا و َرَأيتُ الله قَبْلَهُ وَمَعَهُ وَبَعْدَهُ .»[14]
همچنین تربيتشدة دامن معرفت و بصيرت امیرمؤمنان(ع) یعنی حضرت سيّدالشهدا(ع) در اوج تشنگى و گرسنگى و در حالى كه همه مصائب او را محاصره كرده بود، در ميان گودال، در كنار هفتاد و یک بدن قطعه قطعه و با شنيدن نالة جانسوز زنان و دختران اهل بيت: صورت خونآلود بر پيشگاه محبوب بر خاك مى گذارد و مى فرماید:
«إلهى، رضاً بِقَضائِكَ صَبراً عَلى بَلائِكَ تَسليماً لِأمْرِكَ لا مَعبُودَ لِى سِواكَ.»[15]
حضرت که شیفتة رسیدن به مقام رضای الهی است، میفرماید: «خدايا، به قضاى تو خوشنود و راضیم، بر آزمايش و بلايت صابرم، در برابر فرمان هايت تسليم هستم، براى من معبودى جز تو وجود ندارد.»
-----------------------------------------------------------------
[1]. با توجّه به اين نكته مهم انسان متوجه ميشود که چرا امام خمينی; بر خواندن دعاهاي مأثوره از معصومان: تأکید داشت و صحیفة سجادیه را «قرآن صاعد» ناميد. (صحیفه امام خمینی: 21/209) به اين معنا كه همانگونه خداوند قرآن را به سوي انسانها نازل كرد، انسانها نیز دعاهای خود را به سوی خداوند صادر ميكنند تا از اين طريق، به مقام قرب الهي برسند. البتّه شرط مهم در دعا كردن آن است كه مفاهيم دعا را با تمام وجود درك و از خداوند طلب رحمت و مغفرت كنند.
[2]. دهر، ظرف زمان موجودات مجرّد میباشد.
[3]. کلیات مفاتیح الجنان: دعای شریف عرفه؛ «أنْ لَوْ حاولْتُ و اجتَهدتُ مَدَیْ الأعصار و الأَحقابِ لو عُمّرتُها أن أُؤَدّی شکرَ واحدةً من انعُمک مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِکَ.»
[4]. کلیات مفاتیح الجنان: دعای شریف عرفه؛ «... ألیس کلّها نعمک عندی...»
[5] . مفاتیح الجنان: دعای شریف عرفه.
[6] . سبأ (34): 13؛ و از بندگانم اندكى سپاس گزارند.
[7]. بحارالأنوار: 64/ 268، باب 14، ذيل حديث 1؛ «شکر» اذعان ظاهری و باطنی نسبت به نعمات الهی و شناخت نعمت دهنده و هزينه كردن نعمت در امورى است كه دارندة نعمت به آن مأموريت يافته است.
[8]. الكافى: 2/ 95، حديث 10؛ شكر نعمت دورى كردن از همة محرمّات است.
[9] . الارشاد: 2/ 91؛ بحارالأنوار: 44/ 392، باب 37.
[10] . مفاتيح الجنان، دعاى عرفه.
[11] . بحارالأنوار:44/366؛ «(الحسین بن علی8)لما عزم على الخروج إلى العراق ، قام خطيباً فقال: الحمد لله، وما شاء الله، ولا حول ولا قوة إلا بالله وصلى الله على رسوله وسلم خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة، وما أولهني إلى أسلافي اشتياق يعقوب إلى يوسف، وخير لي مصرع أنا لاقيه، كأني بأوصالي يتقطعها عسلان الفلوات...» همچنین در روایت دیگری آمده است: «و قال على بن الحسين(ع) : لما اشتد الأمر بالحسين بن على بن أبى طالب(ع)، نظر إليه من كان معه فإذا هو بخلافهم لأنهم كلما اشتد الامر تغيرت ألوانهم و ارتعدت فرائصهم و وجأت قلوبهم و كان الحسين(ع) و بعض من معه من خصائصه تشرق ألوانهم و تهدئ جوارحهم و تسكن نفوسهم، فقال بعضهم لبعض: انظروا لا يبالى بالموت! فقال لهم الحسين(ع): صبراً بنى الكرام، فما الموت إلا قنطرة تعبربكم عن البؤس و الضراء إلى الجنان الواسعة و النعيم الدائمة فأيكم يكره أن ينتقل من سجن إلى قصر و ما هو لاً عدائكم إلا كمن ينتقل من قصر إلى سجن و عذاب. إن أبى حدثنى عن رسول الله(ص) أن الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر و الموت جسر هؤلاء إلى جناتهم و جسر هؤلاء إلى جحيمهم، ما كذبت و لا كذبت». معانى الأخبار: 288.
[12] . اللهوف فی قتلی الطفوف:53؛ «و ورد كتاب عبيدالله بن زياد على عمر بن سعد يحثه على تعجيل القتال و يحذره من التأخير و الإهمال فركبوا نحو الحسين(ع).»
[13] . اللهوف فی قتلی الطفوف:54؛ «و لما رأى الحسين(ع) حرص القوم على تعجيل القتال و قلة انتفاعهم بمواعظ الفعال و المقال قال لأخيه العباس(ع) إن إستطعت أن تصرفهم عنا فى هذا اليوم فافعل لعلنا نصلى لربنا فى هذه الليلة فإنه يعلم إنى أحب الصلاة له و تلاوة كتابه».
[14] . الميزان:8/ 263؛ شرح أصول الكافى(محمد صالح مازندرانى) :3/ 83؛ چيزى را نديدم مگر آنكه پيش از آن، همراه آن و بعد از آن خدا را ديدم.
[15]. موسوعة الامام على بن ابى طالب(ع) فى الكتاب و السنة و التاريخ: 7/ 248.
برگرفته از کتاب آئین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان