الهى گر به من اين مرحمت را
نصيب من شد اكنون عافيت را
و تقديرى كه بر دلخواه صورت
گرفت و باشد آن از لطف رحمت
كه بر او رستگار اوخروى را
زيان دارد و سود دنيوى را
مرا بر آن بلاى جاودانى
گرفتارم نمايد در نهانى
من هرگز تندرستى را ز دلخواه
نخواهم عافيت راضى نيم آه
چنين دارم الهى مسئلت را
ز آنچه در رضايت مرحمت را
روا دارى به من اين اقتضا را
پسندت شد به من دارى روا را
كه زيرا رنجهاى اين جهانى
بود پايانپذير و هست فانى
ولى در آن جهان از رحمت تو
بود بىانتها آن نعمت تو
اگر در اين زمانه من به محنت
شكيبا باشم و اندر مذلت
ولى جان تاب رنج عاقبت نيست
شكيبا بر عذاب آخرت نيست
فقدم ما آخرت و اخر عنى ما قدمت
پس آنچه را كه از اين رحمت تو
به من تعجيل كردى نعمت تو
تو آن را واپس انداز و عقب بر
كه تا بر نعمتت اى حى داور
بپيوند ابد تا جاودانى
كه در عقبا مرا خوش زندگانى
و آن محنت و رنج آن جهان را
مقرر داشتى آن را نهان را
به هر چه زودتر پيش آر فانى
كه عمر او به عمر اين جهانى
به كوتاهى گرايد هست چون كم
ز درد و رنج او كى باشدم غم
استاد انصاریان این فراز را همراه با فراز قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.