فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 16 از دعای 37 ( کرامت و عدالت خداوند متعال )

فَمَنْ أَكْرَمُ يَا إِلَهِي مِنْكَ ، وَ مَنْ أَشْقَى مِمَّنْ هَلَكَ عَلَيْكَ لَا مَنْ فَتَبَارَكْتَ أَنْ تُوصَفَ إِلَّا بِالْإِحْسَانِ ، وَ كَرُمْتَ أَنْ يُخَافَ مِنْكَ إِلَّا الْعَدْلُ ، لَا يُخْشَى جَوْرُكَ عَلَى مَنْ عَصَاكَ ، وَ لَا يُخَافُ إِغْفَالُكَ ثَوَابَ مَنْ أَرْضَاكَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ هَبْ لِي أَمَلِي ، وَ زِدْنِي مِنْ هُدَاكَ مَا أَصِلُ بِهِ إِلَي التَّوْفِيقِ فِي عَمَلِي ، إِنَّكَ مَنَّانٌ كَرِيمٌ .
بارى (اى خداى مهربان) از تو كريمتر در عالم كيست (كه همه كارت عنايت و لطف و كرم با اهل طاعت و معصيت است) و از آن كس شقى‌تر كيست كه با چنين خداى كريمى راه مخالفت و طريق شقاوت پيموده است ابدا از او شقى‌تر در عالم نخواهد بود (زيرا آنكه با همه لطف و كرم و احسان بى‌انتهاى خداى خود باز راه شقاوت پيش گرفت ذات و سرشتش لايق سعادت نبود و چنين كس شقى‌ترين خلق است.) بارى اى خداى (بزرگ) تو پاك و منزهى و متعالى‌تر از آنكه جز به كرم و احسان (و لطف و جود و بخشش) تو را به وصفى توصيف توان كرد و بزرگوارتر از اينكه جز از عدل تو كسى بترسد (يعنى بندگان بايد از عدل و داد تو نسبت به اعمالشان از تو بترسند زيرا قهر و انتقام و عذاب سخت كه بر اعمال بدشان كنى به عدل مى‌كنى و هرگز تو خداى مهربان ذره‌اى به خلق ظلم نخواهى كرد بلكه خلق به كردار زشت بر خود ظلم و ستم مى‌كنند و مستحق عقاب و عذاب مى‌گردند و با همه عفو و مغفرت و لطف و احسانت باز به كفر و عناد و لجاج خود راه شقاوت پويند و از لطف و رحمتت خود را محروم سازند پس معصيتكاران از عدل تو و از گناه و عصيان خود بايد بترسند و ايمنى از عذاب تو طلبند) و گرنه تو را بر اهل عصيان مثقال ذره‌اى جور نخواهد بود و اهل طاعت كه به راه رضاى تو رفتند هم نبايد تصور كنند كه تو هرگز اجرشان را فراموش خواهى كرد. بارى اى خداى مهربان بر محمد و آل پاكش درود فرست و به من هم آنچه آرزومندم عطا فرما و هم (از لطف و كرم) هدايتت را بر من بيفزا كه آن هدايت مرا به هر عمل خير موفق مى‌سازد اى خدا همانا تنها توئى كه عطايت بى‌حساب و كرمت بى‌انتهاست.

اشعارى از مولوى درباره مرگ عاشق‌

اى خوشا روز كه پيش چو تو سلطان ميرم‌

پيش كانِ شكر تو شكر افشان ميرم‌

صد هزاران گل صد برگ ز خاكم رويد

چونكه در سايه آن سرو گلستان ميرم‌

اى بسا دست كه خايند حريصان حيات‌

چونكه در پاى تو من دست فشانان ميرم‌

شربت مرگ چو اندر قدح من ريزى‌

بر قدح بوسه دهم مست و خرامان ميرم‌

چون خزان از خبر مرگ اگر زرد شوم‌

چون بهار از لب خندان تو خندان ميرم‌

بارها مُردم و من وز دم تو زنده شدم‌

گر بميرم ز تو صد بار بدان سان ميرم‌

من پراكنده بُدَم خاك بُدم جمع شدم‌

پيش جمع تو نشايد كه پريشان ميرم‌

همچو فرزند كه اندر بر مادر ميرد

در بر رحمت و بخشايش رحمان ميرم‌

چه حديث است كجا مرگ بود عاشق را

اين محال است كه در چشمه حيوان ميرم‌

(مولوى)


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^