اى خوشا روز كه پيش چو تو سلطان ميرم
پيش كانِ شكر تو شكر افشان ميرم
صد هزاران گل صد برگ ز خاكم رويد
چونكه در سايه آن سرو گلستان ميرم
اى بسا دست كه خايند حريصان حيات
چونكه در پاى تو من دست فشانان ميرم
شربت مرگ چو اندر قدح من ريزى
بر قدح بوسه دهم مست و خرامان ميرم
چون خزان از خبر مرگ اگر زرد شوم
چون بهار از لب خندان تو خندان ميرم
بارها مُردم و من وز دم تو زنده شدم
گر بميرم ز تو صد بار بدان سان ميرم
من پراكنده بُدَم خاك بُدم جمع شدم
پيش جمع تو نشايد كه پريشان ميرم
همچو فرزند كه اندر بر مادر ميرد
در بر رحمت و بخشايش رحمان ميرم
چه حديث است كجا مرگ بود عاشق را
اين محال است كه در چشمه حيوان ميرم