و مرا در سركشى و خودپرستى سرگردان وامگذار و كور و نادان در بيخبرى تا مرگ رها مكن و مايهى پندآموزى پندگيران و نمونه براى عبرتپذيران قرار مده و نعمتى كه مىبخشى مايه حسد بينندگان و غفلت آنان از حقيقت مكن و چنان مكن كه به نعمت دنيا- كه به من عطا كنى- بينندهاى حسد ورزد و گمراه گردد. و چنان مكن كه چون آنان كه به وفور نعمت مهلت يابند و فريفته شوند، فريفته گردم و نام من از دفتر نيكبختان مزداى، و زان پس كه مرا مسلمان ناميدى، نامم به كافرى تبديل مكن و كالبدم به آفت دگرگون مفرماى و مايهى ريشخند و مسخرهى آفريدگان خود مساز و جز پيرو خرسندى خود مگردان و جز نبرد با دشمنانت هيچ خدمت بر عهده من مگذار