فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 2 از دعای 9 ( انتخاب بین دین و دنیا )

اللَّهُمَّ وَ مَتَى وَقَفْنَا بَيْنَ نَقْصَيْنِ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا ، فَأَوْقِعِ النَّقْصَ بِأَسْرَعِهِمَا فَنَاءً ، وَ اجْعَلِ التَّوْبَةَ فِي أَطْوَلِهِمَا بَقَاءً
بار خدايا و هرگاه بين دو زيان قرار گرفتيم: يكى در دين و ديگرى در دنيا، پس زيان (كيفر) را در آنكه زود مى‌گذرد (دنيا) و عفو و بخشش را در آنكه مدتش طولانى است (آخرت) قرار ده،

حقيقت دين و دنيا

بدون شك در خزانه حضرت حق، گوهرى با ارزش‌تر از دين وجود ندارد. به حقيقت كه در درياى هستى و در صدف دو جهان درّى گرانمايه‌تر از دين نيست.

خير دنيا و آخرت و سعادت امروز و فردا و سلامت همه جانبه انسان در تمام شؤون در پرتو دين و ديندارى است.

دين حقيقتى است كه صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و دوازده امام و حكيمان الهى و عارفان عاشق، براى نجات مردم از خوارى دنيا و عذاب آخرت، مبلّغ آن بوده‌اند.

دين واقعيّتى است كه اولياى الهى براى پابرجايى آن از هيچ كوششى دريغ نورزيده و تا آن جا استقامت كردند كه جان شيرين خود را براى آن نثار كردند.

خداوند عزيز دين خود را جهت رشد و كمال مردم به وسيله انبيا (عليهم السلام) ارائه فرموده و به غير آن رضايت نمى‌دهد:

﴿وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً﴾«1»

و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم.

﴿وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيرَ الْاسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ﴾«2»

و هركه جز اسلام، دينى طلب كند، هرگز از او پذيرفته نمى‌شود و او در آخرت از زيانكاران است.

دين چراغ راه انسان و خورشيد تابناك حيات و فروغ جان آدمى است. دين‌ صيقل روح، تزكيه كننده نفس، مطهّر عمل و پاك كننده انسان از رذايل است.

دين مجموعه‌اى از عقايد صحيحه و اعمال صالحه و حسنات اخلاقيّه است.

دين باعث آرامش باطن، شفاى دردهاى درون و رشد دهنده جان و كمال انسان و زمينه ساز پاكى ظاهر و باطن است.

تمام حركات مثبت انسان در سايه دين و ديندارى، عبادت و مورث جزاى الهى در دنيا و آخرت است.

دين در ظرف وجود هر كس قرار بگيرد، سلامت و سعادت، تقوا و بينش، فضليت و كرامت، عشق و محبّت، علم ونورانيّت، آگاهى و صداقت، وقار و آبرو، صفا و حيا، وفا و درستى، شخصيّت و عظمت و زمينه همنشينى با انبيا و صدّيقين و شهدا و صالحين را همراه خود مى‌آورد.

﴿وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَاولئِكَ مَعَ الَّذينَ أنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اولئِكَ رَفيقاً﴾«3»

و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت [ايمان، اخلاق و عمل صالح‌] داده؛ و اينان نيكو رفيقانى هستند.

دين و ديندارى باعث جلب رضايت و خشنودى حضرت ربّ العزّه به سوى انسان است و كدام حقيقت براى انسان پربهاتر از رضايت و خشنودى خداست؟

دين و ديندارى حقيقتى است كه در فروغ جاودانه آن، انسان برترين خلق خدا خواهد شد. دين و ديندارى واقعيّتى است كه در قيامت به صورت بهشت‌هاى ابدى تجلّى خواهد كرد و انسان را در آن جايگاه عنبر سرشت به طور جاويد جاى خواهد داد.

اين ارزش‌ها كه محصول دين و ديندارى است در دو آيه آمده است:

﴿إنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ* جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِها الْأَنهارُ خالِدينَ فيها أبَدَاً رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ رَبَّهُ﴾«4»

مسلماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، اينانند كه بهترين مخلوقاتند.* پاداششان نزد پروردگارشان بهشت‌هاى پاينده‌اى است كه از زيرِ [درختانِ‌] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانه‌اند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند؛ اين [پاداش‌] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.

فؤاد كرمانى در زمينه ايمان و توجه به حضرت حقّ مى‌گويد:

دانى كه چيست وحدت، در كثرت آرميدن‌

دل بر خدا بستن و زماسوا بريدن‌

چشمى بجو كه هر سو، روى خدا ببينى‌

زان رو كه كور چشمى است روى خدا نديدن‌

عمرى چو پرده بستيم بر ديده خدا بين‌

عمرى دگر ببايد اين پرده‌ها دريدن‌

زين باغ، بى تأمّل، همچون نسيم بگذر

كز بوستان دنيا شرط ست گل نچيدن‌

دام دل است اين جا كام دل اى برادر

با كام دل نخواهى از دام دل رهيدن‌

دانى كه چيست لذّت، با عارفان نشستن‌

سمع خدا گشودن، صوت خدا شنيدن‌

درمان درد دل را گر از فؤاد جويى‌

درمان درد دل نيست جز درد دل كشيدن‌

(فؤاد كرمانى)

آثار دين و ديندارى‌

دين و ديندارى انسان را از ضربه‌هاى مهلك فحشا و منكرات حفظ كرده و زندگى آدمى را در تمام عرصه تبديل به زندگى كريمانه خواهد كرد و محو صغاير و سيّئات را از پرونده در پى خواهد داشت. قرآن در اين زمينه مى‌فرمايد:

﴿إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُم وَنُدْخِلْكُم مُدْخَلًا كَرِيماً﴾«5»

اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى مى‌شويد دورى كنيد، گناهان كوچكتان را از شما محو مى‌كنيم، و شما را به جايگاهى ارزشمند و نيكو وارد مى‌كنيم.

دين و ديندارى مورّث نعمت‌هاى ابدى حقّ و ازواج مطهره و دخول در سايه رحمت الهى است:

﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا﴾«6»

و كسانى كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، به زودى آنان را در بهشت‌هايى كه از زيرِ [درختانِ‌] آن نهرها جارى است، وارد كنيم، در آن جا جاودانه‌اند؛ آنان را در آن جا همسرانى پاكيزه است، و آنان را در زير سايه‌اى پايدار [و دلپذير، آرام‌بخش و خنك‌] درآوريم.

دين و ديندارى باعث آمرزش گناهان و اجر عظيم در پيشگاه حضرت ربّ العزّه است و اين وعده‌اى است قطعى از جانب حقّ كه سند آن قرآن مجيد است.

﴿وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الْصَّالِحَاتِ لَهُم مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴾«7»

خدا به كسانى كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، وعده داده است كه براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.

دين و ديندارى عامل تجلى عدالت در تمام شؤون حيات، و احسان و نيكوكارى و رسيدگى به اقوام و خويشان و دورى از اعمال زشت و منكر و تجاوز به حقوق ديگران است.

دين و ديندارى فضاى خانه و خانواده و جامعه را از تمام آلودگى‌ها پاك و به تمام حسنات مى‌آرايد و آرامش ظاهر و باطن زندگى را تأمين و باعث ايجاد امنيّت همه جانبه و راحت و سعادت در زندگى است.

﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾«8»

به راستى خدا به عدالت و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مى‌دهد، و از فحشا و منكر و ستم‌گرى نهى مى‌كند. شما را اندرز مى‌دهد تا متذكّر [اين حقيقت‌] شويد [كه فرمان‌هاى الهى، ضامن سعادت دنيا و آخرت شماست.] مشكلات ظاهرى و باطنى جامعه انسانى منهاى ايمان به حقّ و اعتقاد به روز قيامت قابل حلّ نيست و بدون دين و ديندارى نمى‌توان فرد و خانواده و جامعه‌

پاك به دست آورد.


دين و ديندارى در روايات‌

قواعد دين و ديندارى گويى از پهنه دريا وسيع‌تر است. در اين زمينه به رواياتى اشاره مى‌شود:

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

طُوبى‌ لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النّاسِ، وَ أنْفَقَ مِنْ مالٍ اكْتَسَبَهُ مِنْ غَيْرِ مَعْصِيَةٍ، وَ خالَطَ أهْلَ الْفِقْهِ وَ الْحِكْمَةِ، و جانَبَ أهْلَ الذُّلِّ وَ الْمَعْصِيَةِ.«9»

خوشا به حال كسى كه رسيدگى به عيوب خودش وى را از دنبال كردن عيوب ديگران باز دارد و به انفاق مالى كه از راه مشروع به دست آورده اقدام نمايد و با اهل فهم و حكمت معاشرت كند و از مردم بى‌شخصيّت و آلوده به گناه، بپرهيزد.

و نيز فرمود:

خَصْلَةٌ مَنْ لَزِمَها أطاعَتْهُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ وَ رَبِحَ الْفَوْزَ بِقُرْبِ اللّهِ تَعالى فى دارِالسَّلامِ قيلَ: وَ ما هِىَ يا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ: التَّقْوى‌، مَنْ أرادَ أنْ يَكُونَ أعَزَّ النّاسِ فَلْيَتَّقِ اللّهَ ثُمَّ تَلا هذِهِ الْآيَةَ»: ﴿وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبْ﴾«10»«11»

يك خصلت است كه هر كس ملازم آن باشد دنيا و آخرت در اطاعت او درآيد و در دارالسّلام به فوز قرب حق رسد، عرضه داشتند: چيست؟ فرمود:

خوددارى از تمام گناهان ظاهر و باطن كه تعبير قرآنى آن تقواست؛ هر كسى ميل دارد، عزيزترين مردم باشد به تقواى الهى روكند.

سپس اين آيه شريفه را قرائت فرمود: «هر كس تقواى الهى را مراعات كند، خداوند راه بيرون رفتن از تمام مشكلات را بر وى هموار سازد و از جايى كه گمان نمى‌برد روزيش دهد.

و نيز فرمود:

خَيْرُ أعْمالِكُمْ ما أصْلَحْتُمْ بِهِ الْمَعادَ، خَيْرُ الْعَمَلِ أدْوَمُهُ وَ إنْ قَلَّ، خَيْرُ الْإخْوانِ الْمُساعِدُ عَلى‌ أعْمالِ الْآخِرَةِ، خَيْرُ امَّتى أَزْهَدُهُمْ فِى الدُّنْيَا وَ أَرْغَبُهُمْ فِى الْآخِرَةِ، خَيْرُ إخْوانِكُمْ مَنْ أهْدى‌ إلَيْكُمْ عُيُوبَكُمْ.«12»

بهترين اعمال شما آن است كه به وسيله آن آخرت خود را اصلاح نماييد.

بهترين كار شما بادوام‌ترين آن است گرچه اندك باشد. بهترين برادران دينى آنان هستند كه شما را در برنامه‌هاى آخرت يارى دهند.

بهترين امّتم اهل زهد نسبت به دنيا و اهل ذوق نسبت به آخرت‌اند. بهترين برادران شما آنانند كه عيوب شما را جهت اصلاح حال به شما تذكّر دهند.

و نيز آن حضرت فرمود:

خَيْرُ إخْوانِكَ مَنْ أعانَكَ عَلى‌ طاعَةِ اللّهِ، وَصَدَّكَ عَنْ مَعاصِيهِ، وَ أمَرَكَ بِرِضاهُ.«13»

بهترين برادرانت آن است كه تو را در طاعت حق كمك دهد و از معصيت خداوند باز دارد و تو را به جلب خشنودى حضرت ربّ العزّه وادارد.

و نيز فرمود:

كُنْ وَرِعاً تَكُنْ أعْبَدَ النّاسِ، وَ كُنْ قَنِعاً تَكُنْ أشْكَرَ النَّاسِ، وَ أحْبِبْ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ تَكُنْ مُؤْمِناً.«14»

پاكدامن و پارسا باش تا عابدترين مردم به حساب آيى، و به حلال حقّ از حرام قناعت كن تا شاكرترين عباد قلمداد گردى و آنچه براى خود دوست دارى براى مردم دوست داشته باش تا مؤمن به حساب آيى.

فيض بزرگوار مى‌فرمايد:

در كار دينم مردِ مرد، عقل اين تقاضا مى‌كند

وز شغل دنيا فرد فرد، عقل اين تقاضا مى‌كند

تقواست زاد ره مرا، علم است چشم و زهدپا

ره شاهراه مصطفى عقل اين تقاضا مى‌كند

دنيا نمى‌خواهم مگر، باشد تنم را ما حضر

تن مركبستم در سفر عقل اين تقاضا مى‌كند

حرفى نخواهم زد جز آه، اسرار مى‌دارم نگاه‌

دارم زكتمان صد پناه عقل اين تقاضا مى‌كند

صد گون مدارا مى‌كنم تا در دلى جا مى‌كنم‌

دشمن ز سر وا مى‌كنم عقل اين تقاضا مى‌كند

با اهل علمم گفتگوست و زسرّ كارم جستجوست‌

با جاهلانم خلق و خوست عقل اين تقاضا مى‌كند

چون غايت هرره خداست هرره كه ميپويم رواست‌

ليكن من و اين راه راست عقل اين تقاضا مى‌كند

من بعد فيض و عاقلى، ترك هوا و جاهلى‌

فرمانبرى بى كاهلى عقل اين تقاضا مى‌كند

(فيض كاشانى)


رواياتى ديگر در دين و ديندارى‌

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

أحْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَكَ تَكُنْ مُسْلِماً، وَ أحْسِنْ مُصاحَبَةَ مَنْ صاحَبَكَ تَكُنْ مُؤمِناً، وَ اعْمَلْ بِفَرائِضِ اللّهِ تَكُنْ عابِداً، وَ ارْضَ بِقَسْم اللّهِ تَكُنْ زاهِداً، وَ ازْهَدْ فيما فى أَيْدِى النّاسِ يُحْبِبْكَ النّاسُ، وَ ازْهَدْ فِى الدُّنْيا يُحْبِبْكَ اللّهُ.«15»

همسايه نيكوكارى براى همسايه ات باش تا مسلمان باشى، با دوستت با نيكى و خوبى مصاحبت كن تا مؤمن باشى، به واجبات حضرت حق عمل كن تا بنده مولا باشى، به قسمت خداوند راضى باش تا زاهد باشى، به آنچه در دست مردم است بى رغبت باش تا مردم دوستت باشند و در دنيا بى رغبت باش تا محبوب خداباشى.

و نيز فرمود:

لا تَغْتابُوا المُسْلِمينَ، وَلاتَتّبِعُوا عَوْراتِهِمْ، لا تَحْرِقَنَّ عَلى‌ أحَدٍ سِتْراً، لاتُحَقِّرَنَّ مِنَ الْمَعْرُوفِ شَيْئاً، وَلا تُواعِدْ أخاكَ مَوْعِداً فَتَخْلُفَهُ.«16»

از مسلمانان غيبت نكنيد، به دنبال زشتى‌هاى مردم نباشيد، پرده حرمت كسى را پاره نكنيد، چيزى از خوبى را كوچك نشماريد و به برادر دينى وعده‌اى ندهيد كه نسبت به آن دچار تخلّف شويد.

و نيز فرمود:

لَيْسَ مِنّا مَنْ وَسَّعَ اللّهُ عَلَيْهِ ثُمَّ قَتَرَ عَلى‌ عِيالِهِ، لَيْسَ مِنّا مَنْ تَشَبَّهَ بِغَيْرِنا، لَيْسَ مِنّا مَنْ يَتَغَنّى‌ بِالْقُرْآنِ، لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ الْكَبيرَ وَ يَرْحَمِ الصَّغيرَ، وَ يَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ.«17»

از ما نيست كسى كه خداوند او را وسعت روزى مرحمت فرموده و او بر اهل و عيالش سخت بگيرد، از ما نيست كسى كه در امور ظاهر و باطنش به دشمنان ما شباهت پيدا كند، از ما نيست كسى كه با قرآن الهى همراه با صدايش به بازيگرى برخيزد، از ما نيست كسى كه به بزرگتر احترام نكند و بر كوچك رحمت نياورد و امر به معروف و نهى از منكر نكند.

و نيز فرمود:

خَيْرُكُمْ مَنْ تَعَلَّمَ بِالْقُرْآنِ وَ عَلَّمَهُ، خَيْرُكُمْ خَيْرٌ لِأهْلِهِ، خَيْرُكُمْ مَنْ يُرْجى‌ خَيْرُهُ وَ يُؤْمَنُ شَرُّهُ.«18»

بهترين شما كسى است كه قرآن را فرا بگيرد و به ديگران نيز تعليم دهد، بهترين شما آن است كه خير و خوبى او براى اهلش بيشتر باشد، بهترين شما آن انسانى است كه به خيرش اميد و از شرّش ايمنى باشد.

و نيز فرمود:

الْوَحْدَةُ خَيْرٌ مِنْ جَليسِ السُّوءِ، وَ الْجَليسُ الصّالِحُ خَيْرٌ مِن الْوَحْدَةِ، وَ إمْلاءُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنَ السُّكوتِ، وَ السُّكوتُ خَيْرٌ مِنْ إِمْلاءِ الشَّرِّ.«19»

تنهايى از همنشينى بد بهتر است و همنشين شايسته از تنهايى نيكوتر است. گفتار خوب از سكوت بهتر و سكوت از سخن زشت و كلام شرّ رواتر است.

و نيز فرمود:

أَصْدَقُ الْحَديثِ كِتابُ اللّهِ وَ أوْثَقُ الْعُرى‌ كَلِمَةُ التَّقْوى‌، وَ أَحْسَنُ الْهَدْىِ هَدْىُ الْأنْبِياءِ.«20»

صادقانه‌ترين سخن قرآن كريم و محكم‌ترين دستگيره نجات تقوا و بهترين روش، روش پيامبران است.

و آن حضرت فرمود:

أفْضَلُ الصَّدَقَةِ اللِّسانُ، إنَّ أفْضَلَ الصَّدَقَةِ إصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ، أفْضَلُ الصَدَقَةِ عَلى ذِى الرَّحِمِ الْكاشِحِ، أفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ، أفْضَلُ عِبادَةِ امَّتى قِراءَةُ الْقُرْآنِ.«21»

بهترين صدقه انداختن زبان در مجراى خير است و بهترين كار اصلاح بين دو نفر و برترين صدقه عطا بر قوم خويش كه دشمن توست و بهترين عبادت انتظار گشايش و عالى‌ترين مسير بندگى امّتم قرائت قرآن است.

امام على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

الْعَقْلُ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا التُّقى‌، وَ فَرْعُها الْحَياءُ. وَثَمَرَتُها الْوَرَعُ. فَالتَّقْوى‌ تَدْعُو إلى‌ خِصالٍ ثَلاثٍ: إلَى الْفِقْهِ فِى الدِّينِ، وَ الزُّهْدِ فِى الدُّنْيا، وَالْانْقِطاعِ إلَى اللّهِ تَعالى وَ الْحَياءُ يَدْعُو إلى‌ ثَلاثِ خِصالٍ: إلى‌ اليَقينِ، و حُسْنِ الخُلْقِ، و التَّواضُعِ و الْوَرَعُ يَدْعُو إلى ثَلاثِ خَصالٍ: إلى‌ صِدْقِ اللِّسانِ، وَ الْمُسارَعَةِ إلَى الْبِرّ، وَ تَرْكِ الشُّبُهاتِ.«22»

عقل درختى است كه ريشه آن پرهيزكارى و تقواست، تنه آن حيا و ميوه‌اش پاكدامنى است. تقوا و پرهيزكارى آدمى را به سه خصلت آراسته مى‌كند:

1. دين فهمى. 2. بى رغبتى به دنياى غلط. 3. بريدن دل از ما سوى اللَّه.

و حيا انسان را به سه حقيقت جذب مى‌نمايد: 1. يقين نسبت به واقعيّت‌ها. 2. تخلّق به اخلاق حسنه. 3. تواضع و فروتنى.

و پاكدامنى مورث سه خصلت است:

1. راستى در گفتار. 2. سرعت گرفتن در كار نيك. 3. ترك شبهات.

و نيز فرمود:

مَنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ سُنَّةُ اللّهِ وَ سُنَّةُ رَسُولِهِ وَ سُنَّةُ أوْليائِهِ فَلَيْسَ فى يَدِهِ شَىْ‌ءٌ. قيلَ: وَ ما سُنَّةُ اللّهِ؟ قالَ: كِتْمانُ السِّرِّ، قيلَ وَ ما سُنَّةُ رَسُولِهِ؟ قالَ: الْمُداراةُ. قيلَ: وَ ما سُنَّةُ أوْليائِهِ؟ قالَ: احْتِمالُ الْأذى‌.«23»

هر كس آراسته به سنّت خدا و روش رسول خدا و برنامه اولياى الهى نباشد.تهيدست است. عرضه داشتند: سنّت خدا چيست؟ فرمود: نگاهداشتن اسرار مردم. پرسيدند: روش رسول خدا چيست؟ فرمود: مداراى با مردم. سؤال كردند: برنامه اولياى حق چيست؟ فرمود: تحمّل آزار مردم.

و در حديثى ديگر فرمود:

ثَلاثٌ بِهِنَّ يَكْمُلُ الْمُسْلِمُ: التَّفَقُّهُ فِى الدِّينِ، وَ التَّقْديرُ فِى الْمَعيشَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّوائِبِ.«24»

سه واقعيت است كه مسلمان در پرتو آن به كمال مى‌رسد: دين‌شناسى، اندازه نگاه داشتن در زندگى، ايستادگى در برابر ناملايمات.

و حضرت در وصيّتى به فرزندش محمّد حنفيّه فرمود:

إيّاكَ وَ الْعُجْبَ وَ سُوءَ الْخُلْقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِ، فَإنَّهُ لايَسْتَقيمُ لَكَ عَلى هذِهِ الْخِصالِ الثَّلاثِ صاحِبٌ، وَلايَزالُ لَكَ عَلَيْها مِنَ النّاسِ مُجانِبٌ.«25»

از خودنمايى و بداخلاقى و كم صبرى بر حذر باش كه با اين سه خصلت شيطانى دوستى برايت نمى‌ماند و دائماً مردم از تو فرارى باشند.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:

ثَلاثةٌ يُدْخِلُهُمُ اللّهُ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ: إمامُ عادِلٌ، وَ تاجِرٌ صَدُوقٌ، وَ شَيْخٌ أفْنى‌ عُمْرَهُ فى طاعَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. وَ أمَّا الثَّلاثَةُ الَّذينَ يُدْخِلُهُمُ اللّهُ عَزَّوَجلَّ فِى النّارِ بِغَيْرِ حِسابٍ: فَإمامٌ جائِرٌ، وَ تاجِرٌ كَذُوبٌ، وَ شَيْخٌ زانٍ.«26»

سه طايفه را حضرت حق بدون حساب وارد بهشت مى‌كند: رهبر عادل، تاجر راستگو و پيرمردى كه عمرش را در عبادت حق تمام كرده، اما سه طايفه‌اى كه خداوند آنان را بدون حساب وارد آتش مى‌كند، حاكم ستمگر و تاجر دروغگو و پيرمرد زناكار است.

دين وسيله ارتباط انسان با حضرت محبوب و عامل شكوفايى استعدادهاى‌ انسان و نور قلب، صفاى جان و روشنايى حيات و حرارت بخش زندگى و علت سلامت باطن و مايه خير دنيا و آخرت است.

دين كه عبارت از عقايد حقّه، اخلاق حسنه و اعمال صالحه است، چون در وجود انسان تحقّق يابد و تمام شؤون آدمى به آن آراسته شود، از اسارت بندهاى عالم خاك رهايى يافته و به عالم پاك راه پيدا كند و در خم‌خانه وحدت جاى گيرد و از ساقى هستى پيمانه دريافت نمايد و به اذن او شراب وصل نوشد و به فوز عظيم نايل آيد.

به قول عارف شيدا مرحوم لامع:

آنان كه آرزوى روى تو اى ماهرو كنند

بايد كه سينه پاك ز هر آرزو كنند

آنان كه يافتند تو را در حريم دل‌

ديگر كجا به كعبه و بتخانه رو كنند

آلوده است خرقه به لوث ريا و زرق‌

مستان مگر به آب مى‌اش شستشو كنند

يابند آبرو به بر دوست آن كسان‌

با چهره خاك ميكده را رُفت و رو كنند

با گلشتن جمال تو عشّاق كى ديگر

باغ بهشت روضه خُلد آرزو كنند

جز طاق ابروى تو نسازند سجده گاه‌

آنان كه خون خويشتن آب وضو كنند

(لامع)


دنيا و دنياپرستان‌

اگر رابطه انسان با دنيا و عناصر آن بر اساس خواسته‌هاى حق باشد به نحوى كه دنيا را براى ادامه امور معيشت خود و زن و فرزندش و در جهت خدمت به خلق خدا از طريق انفاق، صدقه، زكات، خمس و براى نيروگرفتن در راه عبادت حضرت حق و آبادى و آخرت بخواهد، اين دنيا دارى و دنيا خواهى عين عبادت و محض خير و سعادت است و اسلام نه اين كه مخالفتى با چنين رابطه‌اى ندارد بلكه مشوّق انسان در مسير چنين تعلّق و رابطه‌اى است.

﴿وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللّهُ الدّارَ الْآخِرَةَ وَ لَا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أحْسَنَ اللّهُ إلَيْكَ وَلا تَبْغِ الْفَسادَ فِى الْأرْضِ إنَّ اللّهَ لايُحِبُّ الْمُفْسِدينَ﴾«27»

در آنچه خدا به تو عطا كرده است سراى آخرت را بجوى، و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و نيكى كن همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده است، و در زمين خواهان فساد مباش، بى‌ترديد خدا مفسدان را دوست ندارد.

تمكن در زمين كه عبارت از جمع تمام امور اعم از مال، رياست، علم، آبرو، در مسير خداست از اعظم نعمت‌هاى الهى به بندگان شايسته است. آنان كه نسبت به نعمت تمكّن شاكر باشند، عنايت و رحمت حضرت محبوب را در دنيا و آخرت جلب مى‌كنند.

﴿وَ كَذلِكَ مَكَّنّا لِيُوسُفَ فِى الْأرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَلكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لايَعْلَمُونَ* وَ لَمّا بَلَغَ أشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنينَ﴾«28»

اين گونه يوسف را در سرزمين مصر مكانت بخشيديم [تا زمينه فرمانروايى وحكومتش فراهم شود] و به او از تعبير خواب‌ها بياموزيم؛ و خدا بر كار خود چيره و غالب است، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.* و هنگامى كه يوسف به سنّ كمال رسيد، حكمت و دانش به او عطا كرديم، و ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى‌دهيم.

﴿إِنَّا مَكَّنّا لَهُ فِى الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَىْ‌ءٍ سَبَباً* فَأتْبَعَ سَبَاً﴾«29»

ما به او در زمين، قدرت و تمكّن داديم و از هر چيزى [كه براى رسيدن به‌ هدف‌هايش نيازمند به آن بود] وسيله‌اى به او عطا كرديم.* پس [با توسل به وسيله،] راهى را [براى سفر به غرب‌] دنبال كرد.

﴿الَّذينَ إنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأمُورِ﴾«30»

همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكّن دهيم، نماز را برپا مى‌دارند، و زكات مى‌پردازند، و مردم را به كارهاى پسنديده وا مى‌دارند و از كارهاى زشت بازمى‌دارند؛ و عاقبت همه كارها فقط در اختيار خداست.

آنان كه در دنيا به دنبال معصيت و خوشگذرانى در فضاى غفلت و دچار امور باطله و پايمال كردن حقوق حقّ و خلق و طول امل و آرزو و برده هواى نفس و غرق در شهوات حيوانى و خلق و خوى سَبُعى و اطوار شيطانى‌اند، دنياى آنان مذموم و ملعون است و بدين سبب از فيوضات ملكوتيّه و حالات الهيّه محرومند.

اگر دنيا در مسير درستى و راستى و حق و حقيقت و شرافت و فضيلت و عبادت ربّ و خدمت به خلق باشد، دنياى ممدوح و صاحب آن در معرض نفحات ربانيّه و عنايات خاصّه الهيّه است.

انبياى الهى و امامان معصوم چنين دنيايى را مى‌خواستند و در راه به دست آوردن آن زحمت مى‌كشيدند و از حضرت حقّ براى زندگى در چنين عرصه گاه پاكى طول عمر مى‌طلبيدند.

از حضرت زين العابدين (عليه السلام) روايت شده است:

عَمِّرْنى‌ ما كانَ عُمْرى‌ بِذْلَةً فى طاعَتِكَ فاذا كانَ عُمْرى‌ مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَاقْبِضْنى إلَيْكَ ....«31»

خدايا، مرا عمر طولانى بخش تا زمانى كه عمرم در راه طاعت وعبادت خرج شود، پس زمانى كه عمرم چراگاه شيطان شود، مرا به سوى خود ببر.

و براى خود در دنيا از حضرت حقّ چنين درخواست مى‌كرد:

اللَّهُمَّ انّى ضَعيفٌ فَقَوِّ فى رِضاكَ ضَعْفى‌، وَ خُذْ إلَى الْخَيْرِ بِناصِيَتى، وَاجْعَلِ الْإيمانَ مُنْتَهى‌ رِضاىَ، وَ بارِكْ لى فيما قَسَمْتَ لى، وَ بَلِّغْنى بِرَحْمَتِكَ كُلَّ الَّذى أرْجُو مِنْكَ، وَ اجْعَلْ لى‌ وُدَّاً وَ سُرُوراً لِلْمُؤْمِنينَ وَ عَهْداً عِنْدَكَ.«32»

خدايا! من ناتوانم، پس ناتوانى مرا در راه رضاى خود قوى ساز و قلبم را پيوسته به سوى خيرات و طاعات متوجه ساز و ايمان را آخرين درجه خشنوديم قرار ده و برايم در آنچه كه روزيم كرده‌اى بركت نه و به رحمتت مرا به آنچه كه از سوى تو اميدوارم برسان و برايم دوستى و سرورى براى اهل ايمان قرار ده (به طورى كه مرا دوست دارند و با ديدن من خوشحال شوند) و برايم در پيشگاهت عهد و پيمان برقرار كن.

أنْ تَهْدِيَنى إلى‌ سُبُلِ مَرْضاتِكَ، وَ تُيَسِّرَ لى أسْبابَ طاعَتِكَ، وَ تُوَفِّقَنى‌ لِابتِغاءِ الْزُّلْفَةِ بِمُوالاةِ أُوْليائِكَ، وَ إدْراكِ الْحُظْوةَ مِنْ مُعاداةِ أعْدائِكَ، وَ تُعينَنى عَلى أَداءِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمالِ سُنَّتِكَ، وَ تُوَفِّقَنى عَلَى الْمَحَجَّةِ الْمُؤدِّيَةِ إلَى الْعِتْقِ مِنْ عَذابِكَ، وَ الْفَوْزِ بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِمينَ.«33»

خدايا! از تو مى‌خواهم كه مرا به راه خشنوديت رهنما باشى و اسباب طاعت خود را برايم ميسّر كنى، وبراى نزديكى و قرب به تو با دوستى اوليائت و براى رسيدن به هدف دشمنى با دشمنانت توفيقم دهى و مرا بر انجام واجبات‌ و به كارگيرى سنّت خودت ياريم فرمايى و بر راهى كه به آزادى از عذاب و دستيابى به رحمتت مى‌انجامد ثابت قدم بدارى، به رحمتت اى مهربان‌ترين مهربانان.

پروين اعتصامى مى‌گويد:

اى خوشا مستانه سر در پاى دلبرداشتن‌

دل تهى از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن‌

نزد شاهين محبت بى پر و بال آمدن‌

پيش باز عشق آيين كبوتر داشتن‌

سوختن، بگداختن چون شمع و بزم افروختن‌

تن به ياد روى جانان اندر آذر داشتن‌

اشك را چون لعل پروردن به خوناب جگر

ديده را سوداگر ياقوت احمر داشتن‌

هر كجا نورست چون پروانه خود را باختن‌

هر كجا نار است خود را چون سمندر داشتن‌

آب حيوان يافتن بيرنج در ظلمات دل‌

زان همى نوشيدن و ياد سكندر داشتن‌

همچو مور اندر ره همّت همى پا كوفتن‌

چون مگس همواره دست شوق برسرداشتن‌

(پروين اعتصامى)

دنيا و دنياپرستى در روايات‌

اما دنيايى كه شعله ور كننده آتش حرص و آلوده كننده دل به بخل و آورنده كبر و غرور و مانع انسان از طاعت و خدمت و باعث كاستى و نقص در دين باشد قابل اعتنا نيست و فاقد ارزش و قيمت و عامل خزى و عذاب در آخرت است.

چنين دنيايى بايد ننگ آلودگى و خباثتش از دامن حيات زدوده شود تا مقام معنوى انسان در برابر كاستى و نقصش افزون گردد كه اين كاسته شدن نقص صد در صد به نفع انسان و بلكه دريچه نجات و سبب جلب خير در دنيا و آخرت است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

رَأْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ حُبُّ الدُّنْيا.«34»

سرآغاز هر خطائى عشق ورزى به دنياست.

از حضرت سجّاد (عليه السلام) پرسيده شده كه:

أَىُّ الْأَعْمالِ أفْضَلُ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: ما مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللّهِ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ أفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيا.«35»

بهترين عمل نزد خداوند چيست؟ فرمود: هيچ عملى بعد از شناخت خدا و رسولش، برتر از كينه به دنيا نيست.

امام سجّاد (عليه السلام) فرمود:

إنَّ الدُّنْيا قَدِ ارْتَحَلَتْ مُدْبِرَةً وَ إنَّ الْآخِرَةَ قَدِ ارْتَحَلَتْ مُقْبِلَةً، وَ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُما بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أبْناءِ الْآخِرَةِ، وَلا تَكُونُوا مِنْ أبْناءِ الدُّنْيا.«36»

دنيا پشت كرده و آخرت رو نموده و براى هر يك از آن دو فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد و از گرفتار شدن به دنيا بپرهيزيد.

حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود:

لاتَتَّخِذُوا الدُّنْيا رَبَّاً فَتَتَّخِذَكُمْ الدُّنْيا عَبيداً، اكْنِزُوا كَنْزَكُمْ عِنْدَ مَنْ لايُضَيِّعُهُ لَكُمْ فَإنَّ صاحِبَ كَنْزِ الدُّنْيا يَخافُ عَلَيْهِ الْآفَةَ، وَ صاحِبُ كَنْزِاللّهِ لايَخافُ عَلَيْهِ الْآفَةَ.«37»

دنيا را صاحب و مالك خود نگيريد كه شما را به بردگى و عبادت خود مى‌برد. گنج خود را نزد كسى بگذاريد كه آن را ضايع ننمايد؛ به حقيقت كه دارنده گنج دنيايى از رسيدن آفت به گنج مى‌ترسد، ولى صاحب گنج خدايى از ضايع شدن سرمايه ترسى ندارد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

إنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أبْغَضَ إلَيْهِ مِنَ الدُّنْيا، وَ إنَّهُ لَمْ يَنْظُرْ إلَيْها مُنْذُ خَلَقَها.«38»

خداوند چيزى را نزد خود مبغوض‌تر از دنيا قرار نداده و از روزى كه دنيا را آفريده به آن نظر ننموده است.

آن حضرت فرمود:

الدُّنْيا دارُ مَنْ لا دارَ لَهُ، وَ مالُ مَنْ لا مالَ لَهُ، وَ لَها يَجْمَعُ مَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ عَلَيْها يُعادى‌ مَنْ لا عِلْمَ لَهُ، وَ عَلَيْها يَحْسُدُ مَنْ لا فِقْهَ لَهُ، وَ لَها يَسْعى‌ مَنْ لا يقينَ لَهُ.«39»

دنيا خانه مردم بى آخرت و ثروت مردم بى عبادت است، بى عقل به جمع آن اقدام مى‌كند و بى دانش به خاطر آن دشمنى مى‌ورزد و بى فهم به خاطر آن‌ حسادت مى‌كند و بى يقين براى به دست آوردنش مى‌دود.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

مَنْ أصْبَحَ وَ الدُّنْيا أكْبَرُ هَمِّهِ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فى شَىْ‌ءٍ، وَ ألْزَمَ قَلْبَهُ أرْبَعَ خِصالٍ: هَمَّاً لا يَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً، وَ شُغْلًا لَايَنْفَرِجُ مِنْهُ أبَدَاً، وَ فَقْراً لايَبْلُغُ غِناهُ أبداً، وَ أَمَلًا لا يَبْلُغُ مُنْتَهاهُ أبَداً.«40»

كسى كه صبح كند و همّ و غمش دنيا باشد چيزى از عنايت حق نصيب او نيست و خداوند متعال قلبش را ملازم با چهار خصلت كند.

1. غصه‌اى كه قطع شدنى نيست.

2. گرفتارى و اسارتى كه فراغتى در آن نمى‌باشد.

3. فقرى كه به دنبالش غنا نيايد.

4. آرزويى كه به پايانش نرسد.

رُوِىَ أنَّ جَبْرَئيلَ (عليه السلام) قالَ لِنُوحٍ (عليه السلام): يا أطْوَلَ الْأَنْبياءِ عُمْراً كَيْفَ وَجَدْتَ الدُّنْيا؟ قالَ: كَدارٍ لَها بابانِ، دَخَلْتُ مِنْ أحَدِهِما، وَ خَرَجْتُ مِنْ الآخَرَ.«41»

روايت شده جبرئيل به نوح (عليه السلام) گفت: اى كسى كه در ميان انبيا بيش از همه عمر كردى، دنيا را چگونه يافتى؟ گفت: مانند منزلى دو در كه از درى وارد شدم و از درى بيرون رفتم.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

احْذَرُوا الدُّنْيا، فَإنَّها أسْحَرُ مِنْ هارُوتَ وَ مارُوتَ.«42»

از دنيا بپرهيزيد كه از هاروت و ماروت جادوگرتر است.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

لَوْ تَعْلَمُونَ ما أعْلَمُ لَبَكَيْتُمْ كَثيراً، وَ لَضَحِكْتُمْ قَليلًا، وَ لَهانَتْ عَلَيْكُمْ الدُّنْيا، وَلآثَرْتُمُ الْآخِرَةَ.«43»

اگر آنچه را من مى‌دانستم شما مى‌دانستيد هر آينه زياد مى‌گريستيد و اندك مى‌خنديديد و به راستى كه دنيا نزد شما پست مى‌شد و به انتخاب آخرت بر مى‌خاستيد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

مَرَّ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه و آله) بِجَدْىٍ أسَكَّ مُلْقىً عَلى‌ مَزْبَلَةٍ مَيْتاً، فَقَالَ لِأصْحابِهِ: كَمْ يُساوِى هذا؟ فَقالُوا: لَعَلَّهُ لَوْ كانَ حَيّاً لَمْ يُساوِ دِرْهَماً. فَقالَ النَّبىُّ (صلى الله عليه و آله): وَ الَّذى‌ نَفْسىِ بِيَدِهِ، الدُّنْيا أهْوَنُ عَلَى اللّهِ مِنْ هذَا الْجَدْىِ عَلى‌ أهْلِهِ.«44»

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بر بزغاله مرده گوش بريده‌اى كه در مزبله‌اى افتاده بود، عبور كردند، به اصحاب فرمودند: ارزش اين بزغاله مرده چند است؛ عرضه داشتند: اگر زنده بود شايد به درهمى هم نمى‌ارزيد. فرمود: به خدايى كه جانم در كف قدرت اوست دنيا از ارزش اين بزغاله مرده در نزد اهلش در نزد حضرت حق بى ارزش‌تر است!


دنياپرستى در آيات قرآن‌

قرآن مجيد دنياى منهاى حق را زينت قلب كافران، غرور معاندان، لهو و لعب بازيگران، علّت سقوط تبهكاران و مايه بدبختى فاسقان مى‌داند.

﴿زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ﴾«45»

زندگى [زودگذرِ] دنيا براى كافران آراسته شده، و [به اين سبب‌] مؤمنان را مسخره مى‌كنند، در حالى كه پروا پيشگان در روز قيامت [از هر جهت‌] برتر از آنان هستند، و خدا هر كه را بخواهد، بى‌حساب روزى مى‌دهد.

﴿كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إنَّما تُوَفَّونَ اجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ، فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إلّامَتاعُ الْغُرُورِ﴾«46»

هر كسى مرگ را مى‌چشد؛ و بدون ترديد روز قيامت پاداش‌هايتان به طور كامل به شما داده مى‌شود. پس هر كه را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند مسلّماً كامياب شده است؛ و زندگى اين دنيا جز كالاى فريبنده نيست.

﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾«47»

بگو: متاع دنيا اندك، و آخرت براى آنان كه تقوا ورزيده‌اند بهتر است؛ و به اندازه رشته ميان هسته خرما مورد ستم قرار نمى‌گيرند.

﴿وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِىٌّ وَلا شَفيعٌ وَ إنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لايُؤْخَذْ مِنْها اولئِكَ الَّذينَ ابْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَميمٍ وَ عَذابٌ أليمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ﴾«48»

و كسانى كه دينشان را بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنيا آنان را فريفت، و اگذار؛ و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ كه مبادا كسى [در روز قيامت‌] به [كيفر] آنچه [از گناهان‌] مرتكب شده [از رحمت و ثواب‌] محروم ماند [و به هلاكت سپرده شود]؛ و او را جز خدا سرپرست و ياور و شفيعى نباشد؛ و اگر [براى رهايى‌اش از عذاب‌] هر گونه عوض و فديه‌اى بدهد از او پذيرفته نشود. آنانند كه به سبب آنچه [از اعمال زشت‌] مرتكب شده‌اند [از رحمت و ثواب‌] محروم مانده [و به هلاكت سپرده شده‌] اند. و به خاطر آن كه همواره [به آيات الهى‌] كفر مى‌ورزيدند براى آنان نوشابه‌اى از آب جوشان و عذابى دردناك است.

پروين اعتصامى مى‌گويد:

كار مده نفس تبه كار را

در صف گل جا مده اين خار را

كشته نكودار كه موش هوا

خورده بسى خوشه و خروار را

چرخ و زمين بنده تدبير توست‌

بنده مشو درهم و دينار را

همسر پرهيز نگردد طمع‌

با هنر انباز مكن عار را

اى كه شدى تاجر بازار وقت‌

بنگر و بشناس خريدار را

دست هنر چيد نه دست هوس‌

ميوه اين شاخ نگونسار را

رو گهرى جوى كه وقت فروش‌

خيره كند مردم بازار را

در همه جا راه تو هموار نيست‌

مست مپوى اين ره هموار را

(پروين اعتصامى)

اگر چنين دنياى فريب دهنده و غرور آفرين و مست كننده و نكبت آور و عامل ذلّت و شقاوت براى انسان فراهم نگردد و يا اگر هست از دست برود و رو به نقصان و كاستى گذارد و به جايش دين و ايمان استقرار يابد، البته دردنيا و آخرت به سود انسان است.

______________________________

(1)- مائده (5): 3.

(2)- آل عمران (3): 85.

(3)- نساء (4): 69.

(4)- بيّنه (98): 7- 8.

(5)- نساء (4): 31.

(6)- نساء (4): 57.

(7)- مائده (5): 9.

(8)- نحل (16): 90.

(9)- مسند الشهاب، ابن سلامة: 1/ 358، حديث 613؛ ذيل تاريخ بغداد، ابن النجار البغدادى: 5/ 11؛ الرّواشح السماويّة: 286.

(10)- طلاق (65): 2- 3.

(11)- مجموعة ورّام: 2/ 117؛ معدن الجواهر: 21.

(12)- مجموعة ورّام: 2/ 123.

(13)- مجموعة ورّام: 2/ 123.

(14)- مجموعة ورّام: 1/ 163؛ ارشاد القلوب، ديلمى: 1/ 118.

(15)- المواعظ العددية: 47؛ اين حديث به صورت پراكنده در مصادر مختلف آمده است؛ مستدرك الوسائل: 11/ 175، باب 4، حديث 12676؛ بحار الأنوار: 74/ 116، باب 6، حديث 6؛ الأمالى، شيخ طوسى: 120، حديث 187.

(16)- المواعظ العددية: 54؛ اين حديث به صورت پراكنده در مصادر مختلف آمده است؛ نهج الفصاحة: 6730، حديث 2470؛ مستدرك الوسائل: 9/ 119، باب 132، حديث 10411؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 19/ 248.

(17)- المواعظ العددية: 65؛ اين حديث به صورت پراكنده در مصادر مختلف آمده است؛ عوالى اللآلى: 1/ 255، حديث 15؛ نهج الفصاحة: 664، حديث 2417.

(18)- المواعظ العددية: 68؛ اين حديث به صورت پراكنده در مصادر مختلف آمده است؛ نهج الفصاحة: 473، حديث 1524.

(19)- المواعظ العددية: 68؛ نهج الفصاحة: 797، حديث 3194.

(20)- المواعظ العددية: 70؛ بحار الأنوار: 74/ 135، باب 6، حديث 43؛ الاختصاص: 342.

(21)- المواعظ العددية: 69.

(22)- المواعظ العددية: 269؛ موسوعة العقائد الاسلامية: 1/ 255، حديث 362.

(23)- المواعظ العددية: 274.

(24)- المواعظ العددية: 270؛ بحار الأنوار: 1/ 210، باب 6، حديث 3؛ الخصال: 1/ 124، حديث 120.

(25)- المواعظ العددية: 270؛ بحار الأنوار: 74/ 398، باب 15، حديث 16؛ الخصال: 1/ 147، حديث 178.

(26)- المواعظ العددية: 285؛ بحار الأنوار: 72/ 336، باب 81، حديث 5؛ الخصال: 1/ 80، حديث 1.

(27)- قصص (28): 77.

(28)- يوسف (12): 21- 22.

(29)- كهف (18): 84- 85.

(30)- حج (22): 41.

(31)- صحيفه سجاديه: دعاى 20.

(32)- بحار الأنوار: 84/ 63، باب 2، حديث 18، مفتاح الفلاح: 187.

(33)- بحار الأنوار: 83/ 350، باب 46، ذيل حديث 1؛ مفتاح الفلاح: 213؛ المصباح، كفعمى: 141.

(34)- الكافى: 2/ 315، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 16/ 8، باب 61، حديث 20821.

(35)- الكافى: 2/ 130، حديث 11؛ بحار الأنوار: 70/ 19، باب 122، حديث 9.

(36)- بحار الأنوار: 70/ 43، باب 122، حديث 18؛ الكافى: 2/ 131، حديث 15.

(37)- بحار الأنوار: 14/ 327، باب 21، حديث 47؛ مجموعة ورّام: 1/ 129.

(38)- مجموعة ورّام: 1/ 129؛ الدرّ المنثور: 6/ 341.

(39)- مجموعة ورّام: 1/ 130؛ مشكاة الانوار: 268.

(40)- مجموعة ورّام؛ 1/ 130.

(41)- مجموعة ورّام: 1/ 131؛ تفسير السمعانى: 4/ 171، ذيل تفسير آيه 14 سوره عنكبوت.

(42)- مجموعة ورّام: 1/ 131؛ كنز العمال: 3/ 182، حديث 6065.

(43)- مجموعة ورّام: 1/ 134؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 19/ 288.

(44)- بحار الأنوار: 70/ 55، باب 122، حديث 27؛ الكافى: 2/ 129، حديث 9.

(45)- بقره (2): 212.

(46)- آل عمران (3): 185.

(47)- نساء (4): 77.

(48)- انعام (6): 70.

العقل شجره اصلها التقى، و فرعها الحياء. و ثمرتها الورع. فالتقوى تدعو الى خصال ثلاث: الى الفقه فى الدين، و الزهد فى الدنيا، و الانقطاع الى الله تعالى. و الحياء يدعو الى ثلاث خصال: الى اليقين، و حسن الخلق، و التواضع. و الورع يدعو الى ثلاث خصال، الى صدق اللسان، و المسارعه الى البر، و ترك الشبهات.
(على عليه‌السلام فرمود: عقل درختى است كه ريشه‌ى آن پرهيزكارى و تقواست، تنه‌ى آن حيا و ميوه‌اش پاكدامنى است. تقوا و پرهيزكارى آدمى را به سه خصلت آراسته مى‌كند: 1. دين فهمى. 2. بى‌رغبتى به دنياى غلط. 3. بريدن دل از ما سوى الله. و حيا انسان را به سه حقيقت جذب مى‌نمايد: 1. يقين نسبت به واقعيات 2. تخلق به اخلاق حسنه 3. تواضع و فروتنى. و پاكدامنى مورث سه خصلت است: 1. راستى در گفتار. 2. سرعت گرفتن در كار نيك. 3. ترك شبهات.)
المواعظ، ص 160

راس كل خطيئه حب الدنيا.
(امام صادق عليه‌السلام فرمود: سر هر خطائى عشق‌ورزى بى‌حساب به دنياست.)
سفينة البحار، ج 1، ص 463

الدنيا دار من لا دار له، و مال من لا مال له، و لها يجمع من لا عقل له، و عليها يعادى من لا علم له، و عليها يحسد من لا فقه له، و لها يسعى من لا يقين له.
(و نيز آن حضرت فرمود: دنيا خانه‌ى مردم بى‌آخرت، و ثروت مردم بى‌عبادت است، بى‌عقل به جمع آن اقدام مى‌كند، و بى‌دانش به خاطر آن دشمنى مى‌ورزد، و بى‌فهم به خاطر آن حسادت مى‌كند و بى‌يقين براى به دست آوردنش مى‌دود.)
ارشاد القلوب، ص 186


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - سید احمد فهری - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^