چه جوانهایی از صد سال پیش در این مملکت، پیغمبر و امیرالمؤمنین و ائمه و ابی عبداللّه و امام صادق و امام باقر را با هگل صهیونیست آلمانی، با کارل مارکس صهیونیست آلمانی، با لنین و صهیونیست روسی و با استالین جابجا کردند؟! گفتند سعادت ما دست کارل مارکس است نه دست علی بن ابی طالب. ای بدبختها، بیچاره ها، تاریک دلها، هفتاد سال در همین مملکت یقه پاره کردند، از استاد دانشگاه تا پایین، تا کارگرهای کارخانه ها، می گفتند سعادت ما دست مکتب کمونیست است نه دست پیغمبر و قرآن و علی. بعد هم بادکنک کمونیست ترکید، ترکید و رییس آخر روسیه و شوروی آمد در تلویزون (گورباچف) گفتک فاتحهٔ کمونیست خوانده شده و تمام شد، دیگر دینی به عنوان کمونیست نیست. اما این هفتاد سال، چقدر جوان رفتند جهنم؟ چقدر دختر رفتند جهنم؟ چقدر مرد رفتند جهنم؟ برای هیچ، برای پوچ، برای یک مکتب ساخته شدهٔ افکار صهیونیست ها، به عنوان اینکه این مکتب فلسفی و علمی است. اگر مکتب علمی است، پس چرا به باد رفتند؟ علم که به باد نمی رود. علم نور است و ماندنی است.