همهٔ عالم دارند می گویند که پروردگار عیب ندارد، پروردگار نقص ندارد. خب، خدایی که نه عیب و نقص دارد و من را آفریده، چرا در زندگی من این همه عیب و نقص است؟ کم دارم، غصه دارم، رنج دارم، ناراحتم، در زندگی ام بدی و مشکلات هست. مگر من مملوک خدا نیستم؟ مگر من زیر نظر خدا نیستم؟ مگر من زیر خیمهٔ لطف و احسان او زندگی نمی کنم؟ پس چرا اینقدر مشکلات و بدی دارم؟ این را از قرآن جواب بدهم، بعد بروم سراغ دنبالهٔ بحث. «مَا أَصَابَكَ» این قرآن است، این را دیگر باید باور کرد. اگر باور نکنم دلم تاریک است. «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ»؛ هر خوبی در این عالم به تو می رسد «فَمِنَ اللَّهِ»؛ از سوی من است. هر خوبی به تو می رسد از سوی من است. ایمانت، اخلاقت، خوبیت، همسر خوبت، بچهٔ خوبت، پول حلالت، ملک حلالت، رفیق خوبت. هرچه خوبی به تو می رسد از سوی من است، من اصلاً بدی ندارم، اصلاً.
در دستگاه ربوبیت من بدی نیست که به تو بدهم. بدی باید باشد که به تو برسانم، بدی نیست. «بِيَدِهِ الْخَيْرُ»؛ تمام خوبیها در اختیار من است. من بدی ندارم به تو برسانم. در خزانهٔ من باید شرّ باشد که شرّ را روی سرت بریزم، نیست. «وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»؛ هر شرّی، هر کمبودی، هر عیبی، هر بدی، هر نقصی هست کارخانهٔ تولیدش خودت هستی، خودت هستی. ببین به چه کسی گیر داده ای که به تو گیر می دهند! ببین با چه کسی تلخی کرده ای که با تو تلخی می کنند!
ببین به چه کسی پس گردنی زدی که با چوب بر سرت می زنند! ببین مال چه کسی را خوردی که کل مالت را می خورند! ببین به چه کسی ظلم کردی که به تو ظلم می کنند! ببین به پدر و مادرت چه وقت با چشم بد نگاه کردی و با زبان تلخ حرف زدی، که حالا بچه هایت با چشم تیز و تند و با زبان بدتر از شمشیر با تو حرف می زنند! کارخانهٔ تولید عیب و نقص در خودت است.