منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد یازدهم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
فاطمه را نزد حضرت حق نُه نام است:
فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيّه، راضيه، مرضيه، محدّثه، زهرا.
امام صادق عليه السلام به يونس بن ظبيان فرمود:
مى دانى تفسير فاطمه چيست؟ عرضه داشت: مرا خبر دهيد، فرمود:
فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ.
بريده شده از تمام آلودگى هاى باطن و ظاهر.
سپس حضرت فرمود:
اگر اميرالمؤمنين عليه السلام او را تزويج نمى كرد برايش در تمام جهان كفو و نظيرى نبود «3».
علامه مجلسى رحمه الله در ترجمه اسامى آن حضرت فرموده:
صدّيقه: معصومه.
مباركه: دارنده كمالات و معجزات و اولاد كرام.
طاهره: پاكيزه از نقايص.
زكيّه: نموكننده در كمالات.
راضيه: خشنود به قضاى حق.
مرضيه: اسوه مردان راه حق و پسنديده اولياى الهى.
محدَّثه: كسى كه هم سخن با ملك است.
زهرا: نورانى به نور صورى و معنوى «4».
شيخ مفيد و شيخ طوسى از عامّه روايت كرده اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
فاطمه پاره تن من است، هر كه او را شاد گرداند مرا شاد گردانده و هر كه او را بيازارد مرا آزرده.
و نيز آن حضرت فرمود:
فاطمه عزيزترين مردم نزد من است «5».
شيخ طوسى از عايشه نقل مى كند:
كسى را در گفتار و سخن شبيه تر از زهرا به رسول خدا صلى الله عليه و آله نديدم، چون فاطمه به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله مى آمد او را خوش آمد مى گفت و دست هاى زهرا را مى بوسيد و وى را بجاى خود مى نشاند «6».
ابن بابويه از حضرت مجتبى عليه السلام نقل مى كند:
شب جمعه مادرم را در محراب عبادت ديدم، پيوسته در ركوع و سجود بود تا صبح طالع شد، دائم براى مؤمنين و مؤمنات به اسم دعا مى كرد، به مادر گفتم: چرا براى خود دعا نمى كنى فرمود:
يا بُنَىَّ الْجارُ ثُمَّ الدّارُ «7».
اى فرزندم! اوّل همسايه سپس خود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه فاطمه آمد، جامه اش را از جُل شتر ديد و دست هايش را در حال آسيا كردن و بچه اش را در حال شيردادن، اشك چشم رسول خدا صلى الله عليه و آله جارى شد و فرمود: اى دختر با ارزشم! تلخى هاى امروز دنيا را براى به دست آوردن حلاوت آخرت بچش.
حضرت زهرا عليها السلام عرضه داشت:
يا رسول اللّه! خدا را حمد مى كنم بر نعمت هايش و شكر مى كنم بر كرامت هايش؛
پس خداوند اين آيه را فرستاد:
[وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى ] «8» «9».
و به زودى پروردگارت بخششى به تو خواهد كرد تا خشنود شوى.
حسن بصرى مى گويد:
فاطمه عليها السلام عابدترين فرد امّت بود، در عبادت حق آن قدر برپاى مى ايستاد تا پاى مباركش ورم مى كرد!
وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: براى زن چه چيزى بهتر است؟ عرضه داشت: نبيند مردى را و نبيند مردى او را، حضرت وى را به سينه گرفت و فرمود:
[ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ ] «10» «11».
برخى از [آنان از نسل ] برخى ديگرند.
راوندى در «نوادر» از اميرالمؤمنين عليه السلام آورده:
شخص نابينايى از دختر پيامبر اذن خواست وارد خانه شود، زهرا خود را از او پوشاند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به چه سبب خود را از او مستور كردى او كه كور بود؟
عرض كرد: اگر او كور است ولى من بينا هستم، علاوه اگر در پرده نباشم رايحه مرا استشمام مى نمايد، حضرت فرمود: شهادت مى دهم كه تو پاره تن منى «12».
الهى قمشه اى آن حكيم فرزانه در وصف آن گل گلستان عصمت چنين سروده:
به برج معرفت گردون درخشان اخترى دارد |
به جيب خود سپهر عشق تابان گوهرى دارد |
|
به باغ وحى و بستان نبوت گلبنى باشد |
كه آن گلبن هزاران باغ گل در هر پرى دارد |
|
به بستان ولايت تازه سرو قامتى بينى |
كه آن قامت چو غوغاى قيامت محشرى دارد |
|
به چشم از كحل ادراك حقايق سرمه بينش |
به گوش علم و ايمان گوهرى دارد |
|
امير دين از آن برج ولاى آسمان رفعت |
به از مه يازده تابنده مهر انورى دارد |
|
حسن خلق وحسين افسر على قدر ومحمّدفر |
كه او چون شاه صادق ماه مذهب جعفرى دارد |
|
دگر موسى كاظم پس على فرزند دلبندش |
كه در ملك رضا آن والى حق كشورى دارد |
|
دگر سلطان تقوى خسرو يكتا تقى ديگر |
نقى پاك جان آن كو حسن فر عسگرى دارد |
|
دگر غوث زمان قطب جهان آن معنى قرآن |
امام انس و جان قائم ولى داورى دارد |
|
گوشه اى از سخنان حكيمانه حضرت زهرا عليها السلام
براى آن حضرت سخنان و كلمات و سخنرانى هايى است كه نشان دهنده دانش و بينش آن حضرت نسبت به حقايق ملكوتى و آسمانى است و اين كه سرچشمه علم و دانش او وحى است و آن حضرت را به روح اعظم اتصالى مافوق تعريف است، او مستقيماً در دامن ختم نبوت تربيت يافت و علوم اولين و آخرين را از آن جناب دريافت كرد.
فلاسفه و حكما و عرفا و اوليا بر خطبه اى كه پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد النبى در دفاع از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين عليه السلام انشاء كرد شرح ها و تفسيرها نوشته اند ولى تا به امروز تمام قدرتمندان عقلى از درك حقايق ملكوتى آن خطبه معطّل مانده اند!!
در آن خطبه اسرار ملكوت، حقايق عرفانى، مسائل مهم فلسفى، مسئله نبوت، برنامه ولايت، هنگامه محشر، اوضاع طبيعت و هستى، برنامه قرآن، آينده بشر و واقعيت هاى ديگر مورد بحث دختر پيامبر قرار گرفته كه آن خطبه به تنهايى كتاب كاملى از علم و معرفت است كه بدون سابقه ذهنى، در حضور انصار و مهاجر ايراد فرمودند.
علاوه بر آن خطبه در موقعيت هاى گوناگون، مسائل و مطالبى را القا فرموده اند كه جمع آن مسائل و مطالب كتابى عظيم از حكمت الهى و عرفان آسمانى است.
بدون شك اگر بخواهم تمام سخنان آن درياى معرفت را در اين نوشتار بياورم و به شرح و توضيح آن اقدام كنم به چند مجلد مى رسد، تنها براى نشان دادن گوشه اى از عظمت عقلى و شخصيت روحى آن حبيبه حق به جملاتى از آن جناب به نقل فقيه بزرگ سيد ابن طاوس قناعت مى كنم:
خطبه حضرت زهرا عليها السلام به نقل از سيد ابن طاووس
دختر با عظمت پيامبر، پس از رحلت پدر، بر اثر انحراف مسير خلافت و حكومت به دست هواپرستان زمان، دچار انواع حوادث و مصايب و بلاها و طوفان ها و ابتلائات شد، حوادثى كه مانند تيرگى شب به خيمه حيات هجوم آورد، در حدّى كه از زبان حال آن معصومه نقل شده، اگر بلاهايى كه پس از وفات پدر به سر من آمد به روزهاى روزگار مى ريختند تمام روزها تبديل به شب تار مى شد.
در وزش آن طوفان هاى بنيان برانداز بسيارى از مردم دين و ايمان را به دنياى فانى فروخته و آخرت باقى را براى مقدارى درهم و دينار و كرسى رياست از دست دادند.
دختر پيامبر براى حفظ قرآن و زحمات انبيا و نگهدارى منصب سعادتبخش ولايت و امامت در برابر آن همه حادثه و بلا ايستادگى كرد و تابلوى گرانبهاى زير را كه درس ها براى امت تا روز قيامت در آن ثبت است از خود به يادگار گذاشت.
الْحَمْدُ للّهِ الَّذى لَمْ يَجْعَلْنى جاحِداً لِشَىْ ءٍ مِنْ كِتابِهِ.
خداى را سپاس گزارم كه در برخورد با اينهمه حوادث و بلا و رنج و مشقّت و طوفان و ناراحتى دچار انكار چيزى از حقايق كتاب الهى نشدم.
اعتقاد به توحيد و نبوّت و ملائكه و كتاب و روز قيامت و قرار در مدار اخلاق حسنه و اعمال صالحه را به عنايت الهى حفظ كردم، حوادث خطرى برايم در اين زمينه ايجاد نكرد.
وَلا مُتَحَيِّراً فى شَىْ ءٍ مِنْ امْرِهِ.
خدا را شكر مى كنم در چيزى از امر الهى پس از وزيدن اين همه بادهاى خطرناك اخلاقى و اجتماعى سرگردان و دودل نشدم.
راه برايم آشكار بود و حق در همه زمينه ها برايم از آفتاب روشن تر، سلوكم را در مسلك الهى ادامه دادم و با كمال يقين و پاك از شك و ترديد وظايف الهى خود را انجام دادم.
اللّهُمَّ انِّى اسْئَلُكَ قَوْلَ التَّوابينَ وَعَمَلَهُمْ.
پروردگارا! آنچه براى من مهم است، اين است كه به صف بازگشتگان به سوى تو درآيم و گفتارم در مسئله توبه و عملم در برنامه بازگشت هم چون توّابين حقيقى به راستى و درستى باشد كه طايفه توبه كنندگان در پيشگاه تو از ارزش بسيار عظيمى برخوردارند.
وَنَجاةَ الْمُجاهِدينَ وَثَوابَهُمْ.
اى خداوند مهربان! از تو مى خواهم راهم و نجاتم را، راه و نجات رزمندگان در راهت قرار دهى و از ثواب و خيرى كه به مجاهدين فى سبيل اللّه عنايت مى كنى به من هم عنايت نمايى كه سستى و عافيت طلبى را دشمنم و تمام علاقه و عشقم به اين است كه رزمنده اى خالص و مجاهدى پاك براى اعلاى كلمه حق باشم.
وَتَصْديقَ الْمُؤْمِنينَ وَتَوَكُّلَهُمْ.
الهى! قلبم را هم چون قلب مؤمنان واقعى آراسته به تصديق نسبت به همه واقعيات قرار بده و آن جايگاه ملكوتى را به نور صدق و صفا منوّر گردان، الهى اعتماد و توكّلم را بر خود همانند اعتماد و توكل انبيا بر خويش قرار داده.
اذا تَوَفَّيْتَ نَفْسى وَقَبَضْتَ رُوحى فَاجْعَلْ روحى فِى الْارْواحِ الرّابِحَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسى فى الْانْفُسِ الصّالِحَةِ، وَاجْعَلْ جَسَدى فِى الْاجْسادِ الْمُطَهَّرَةِ وَاجْعَلْ عَمَلى فِى الْاعْمالِ الْمُتَقَبَّلَةِ.
پروردگارا! چون عمرم سرآمد و روحم را قبض كردى، پس روحم را در ارواح رابحه و نفسم را در نفوس صالحه و بدنم را در ابدان مطهّره و اعمالم را در اعمال قبول شده قرار بده.
احتمالًا معناى ارواح رابحه، ارواح انبياى اولوالعزم و انفس صالحه، نفوس آن بزرگواران و اجساد مطهّره، اجساد شهداى راه حق و حقيقت باشد كه از هر منت و برنامه اى آزادند.
سُبْحانَ مَنْ يَعْلَمُ خَواطِرَ الْقُلوبِ، سُبْحانَ مَنْ يُحْصى عَدَدَ الذُّنوبِ، سُبْحانَ مَنْ لا تَخْفى عَلَيْهِ خافيةٌ فى الْارْضِ وَالسَّماءِ.
پاك و منزه از هر عيب و نقصى است خداوندى كه بر تمام آنچه بر قلوب بندگان مى گذرد آگاه است، پاك و منزه است پروردگارى كه شماره عدد ذنوب گنهكاران در پيشگاهش معلوم است، پاك و مبرّاست خداوندى كه هيچ چيزى در زمين و آسمان از حضرتش پوشيده نيست.
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ يَجْعَلْنى كافِراً لِانْعُمِهِ وَلا جَاحِداً لِفَضْلِهِ، فَالْخَيْرُ فيهِ وَهُوَ اهْلُهُ.
اللَّهُمَّ قَدْ تَرى مَكانِى وَتَسْمَعُ كَلامى وَتَطَّلِعُ عَلى امْرى وَتَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَلَيْسَ يَخْفى عَلَيْكَ شَىْ ءٌ مِنْ امْرى.
سپس و حمد مى كنم آن وجود مقدسى را كه به من توفيق داد، تا از ناسپاسى نسبت به نعمت هايش و انكار فضايلش آزاد باشم، تمام خير در اوست و او اهل خير است. الهى! جايم را مى بينى و كلامم را مى شنوى و بر تمام امورم آگاهى و آنچه در وجود من است مى دانى و چيزى از برنامه هاى باطن و ظاهر من بر تو پوشيده نيست.
اللّهُمَّ انْزِع الْعُجْبَ وَالرِّياءَ وَالْكِبْرَ وَالْبَغْى وَالْحَسَدَ وَالضَّعْفَ وَالشَّكَّ وَالْوَهْنَ وَالضُّرَّ وَالْاسْقامَ وَالْخِذْلانَ وَالْمَكْرَ وَالْخَديعَةَ وَالْبَلِيَّةَ وَالْفَسادَ مِنْ سَمْعى وَبَصَرى وَجَميعِ جَوارِحى وَخُذْ بِناصِيَتى الى ما تُحِبُ وَتَرْضى «13».
الهى! خودبينى و ريا و تكبر و تجاوز و حسد و سستى و شك و بى حسى و خسارت و دردها و خوارى و مكر و حيله و بلا و فساد را از گوش و چشم و تمام جوارح من ريشه كن فرما و مرا در مسير عشق و رضايت خود قرار بده.
حيات مادى و معنوى در نظر حضرت زهرا عليها السلام
در روايات بسيار مهم در كتب معتبر آمده كه:
مردى از سر كار بازار به خانه رفت، همسرش وى را پريشان حال ديد، سبب پريشانى وى را كه از چهره اش آشكار بود پرسيد، در پاسخ زن گفت: امروز در ميان مغازه براى مدّتى به فكر عاقبت و قيامت خود افتادم كه در آن روز جاى من كجاست: بهشت يا جهنم؟ برايم معلوم نشد، مرا سخت افسرده كرد، اكنون با اضطراب و وحشت و پريشانى و ناراحتى به خانه آمده ام و از تو مى خواهم مرا از اين رنج نجات دهى، زن به همسرش گفت: از دست من براى تو چه كارى برمى آيد؟ جواب داد: نزد حضرت زهرا عليها السلام برو كه آن مخدّره عالم به حقايق است و از آن حضرت عاقبت مرا بپرس!
زن به خانه حضرت زهرا عليها السلام رفت و عين گفتار شوهرش را به آن بانوى عصمت عرضه داشت، حضرت در پاسخ وى گفت: به همسرت بگو: اگر در امور حيات مادى و معنوى هماهنگ با قرآن زندگى كرده باشى مسلماً اهل بهشت ورنه به عذاب الهى دچار خواهى شد.
دختر با عظمت پيامبر در علم و عمل، در اخلاق و كردار، در زهد و عبادت، در فضيلت و كمال، در شوهردارى و خانه دارى، در تربيت اولاد در تمام روزگار و در همه دهر موجودى عالى و بى نمونه است، تا جايى كه بر تمام زنان جهان واجب است در تمام امور حيات از آن حضرت پيروى كرده و به آن جناب تأسّى جويند تا خير دنيا و آخرت خويش را تأمين نمايند.
حيات الهى بانوى دوسرا به طور مفصّل در كتب حديث و كتب تاريخ آمده و به وسيله دانشمندان بزرگ شيعه و سنى به رشته تحرير كشيده شده و از بدو ولادت تا شهادت آن بانوى دو سرا را به نحو تحليلى نگاشته اند، شما مى توانيد زندگى آن مقام با عظمت ملكوتى را در آن كتب كه بين مردم مشهور و در تمام كتابخانه ها هست بخوانيد.
پی نوشت ها:
______________________________
(3)- علل الشرايع: 1/ 178، باب 142، حديث 3؛ الخصال: 2/ 414، حديث 3؛ بحار الأنوار: 43/ 10، باب 2، حديث 1.
(4)- بحار الأنوار: 43/ 10، باب 2، حديث 1.
(5)- الأمالى، شيخ طوسى: 24، المجلس الأول، حديث 30؛ الأمالى، شيخ مفيد: 259، المجلس الحادى والثلاثون، حديث 2؛ بحار الأنوار: 43/ 23، باب 3، حديث 17.
(6)- الأمالى، شيخ طوسى: 400، المجلس الرابع عشر، حديث 892؛ بحار الأنوار: 43/ 25، باب 3، حديث 22.
(7)- علل الشرايع: 1/ 181، باب 145، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 7/ 112، باب 42، حديث 8884.
(8)- ضحى (93): 5.
(9)- المناقب: 3/ 342؛ بحار الأنوار: 43/ 85، باب 4، حديث 8.
(10)- آل عمران (3): 34.
(11)- المناقب: 3/ 341؛ بحار الأنوار: 43/ 84، باب 4، حديث 7.
(12)- النوادر، راوندى: 13؛ بحار الأنوار: 43/ 91، باب 4، حديث 16. (13)- فلاح السائل: 173، الفصل التاسع عشر، بحار الأنوار: 83/ 66، باب 39، حديث 4.
منبع : پایگاه عرفان